چند ماهی است که خبر تولید سریالی با عنوان نام آشنای نهنگ آبی منتشر شده است. عنوان جذابی که مخاطب را به یاد بازی پرحاشیه نهنگ آبی میاندازد. نهنگ آبی در کنار پوکمونگو از پر سر و صداهایی هستند که طی چند سال گذشته همزمان با حواشی بینالمللی در ایران نیز بازتاب داشتند. گمانه زنی در مورد کیفیت و ارتباط سریال نهنگ آبی با حوزه سایبر زود است اما مختصر اطلاعات منتشره از فیلم در کنار لوگوی منتسب به سریال، حاکی از نقش سایبر و شبکههای اجتماعی در این مجموعه است. اواخر دی ماه به عنوان تاریخ پخش قسمت اول این مجموعه عنوان شده و نهنگ آبی اولین سریال اختصاصی فیلیمو لقب گرفته است. ترکیب سوال برانگیز فریدون جیرانی به عنوان کارگردان و بهرام توکلی به عنوان نویسنده قابل تامل است؛ چرا که سبک و سیاق این دو همخوانی چندانی با یکدیگر ندارد.
فریدون جیرانی متولد سال 1330 در بردسکن و کارگردان آثاری چون قرمز، شام آخر، سالاد فصل، پارک وی، مرگ تدریجی یک رویا، تعبیر وارونه یک رویا، خفگی و ... است. اما بهرام توکلی متولد سال 1355 در تهران، دارای مدرک کارشناسی ارشد فیلمنامه نویسی از دانشگاه تربیت مدرس است. او نویسنده و کارگردان آثاری چون ، اینجا بدون من، پابرهنه در بهشت، آسمان زرد کم عمق، من دیگو مارادونا هستم، تنگه ابوقریب و ... است. غالب آثار جیرانی داستان محور بوده و در چارچوب سینمای کلاسیک طراحی شده است، در حالیکه قلم و نگاه توکلی بیشتر بر اساس موقعیت و دیالوگ شناخته میشود. باید منتظر ماند و دید ترکیب ایندو البته با چاشنی حضور سعید ملکان به عنوان یک تهیهکننده کار بلد، تا چه حد انتظارات را برآورده خواهد کرد.
صفحه نهنگ آبی در فیلیمو، اخیرا اطلاعات محدودی از کستینگ، خلاصه داستان و کاراکترهای این مجموعه به شرح ذیل منتشر کرده است:
«سریال نهنگ آبی به کارگردانی فریدون جیرانی و تهیه کنندگی سعید ملکان، درامی معمایی بر گرفته از مسائل روز جامعه است که فیلمنامه آن توسط بهرام توکلی به نگارش درآمده است. نهنگ آبی نخستین تجربه حضور لیلا حاتمی و ساعد سهیلی در شبکه نمایش خانگی و همچنین نخستین پروژهای است که فریدون جیرانی برای انتشار در شبکه نمایش خانگی کارگردانی می کند.
- لیلا حاتمی: اسم من آناهیتاست. ۴۰ سالمه و تنها زندگی میکنم. تو دانشگاه نقاشی خوندم، به ادبیات و موسیقی هم علاقه دارم. دنیا وقتی حالم خوبه قشنگه و باقی لحظه ها زشت؛ من اما بلدم چجوری حالمو خوب نگه دارم
لیلا حاتمی و ساعد سهیلی
ساعد سهیلی: من اسمم آرمینه. ۲۵ سالمه و با خانواده ام زندگی می کنم. توی دانشگاه کارشناسی ارشد امنیت شبکه می خونم اما علاقه اصلیم ادبیاته. زندگی من چیزی بین صفر و یک شبکه و سیاه و سفید سطرهای کتابه.
- حمیدرضا آذرنگ: اسم من نادره. ۴۵ سالمه و با همسرم زندگی می کنم. تو دانشگاه دامپزشکی خوندم اما هیچوقت دامپزشک نشدم. برای من همه چیز تو زمین خاکی اسب سواری تعریف شده. من یک چابک سوار ماهرم که هیچوقت از اسب نمی افتم.
حسین یاری: اسم من بهمنه. ۴۲ سالمه و مدیر یک شرکت سرمایه گذاری هستم. من راه طولانی ای رو اومدم تا به اینجا رسیدم؛ اما مهمترین هدف هام از اینجا به بعد هست. برای همین نمی ذارم هیچ چیز و هیچکس مانع من بشه.
- ماهور الوند: .اسم من ژاله است. ۳۰ سالمه و تنها زندگی می کنم. تو دانشگاه نقاشی خوندم و بیشتر کارهای گرافیکی انجام میدم. دنیا بزرگتر از اونیه که همه آدما من رو بشناسن، اما یه روز یه نقاش بزرگ میشم و دیگه از آدما فرار نمی کنم.
- آزاده صمدی: اسم من هاله است. ۳۵ سالمه و تنها زندگی میکنم. من توی تهران به دنیا نیومدم اما اینجا رو برای زندگی انتخاب کردم. اینجا میتونم کار کنم، خوش بگذرونم، خرید و سفر برم و به آرزوهام برسم. من اینجا به آرزوهام نزدیک ترم.
- ویشکا آسایش: اسم من مرواریده. ۴۵ سالمه و با همسرم زندگی می کنم. تو دانشگاه ادبیات خوندم اما حالا مدیریت کردن رو بیشتر از همه چیز دوست دارم. من یه روز مهم ترین مدیر شرکت میشم و اونوقته که همه بهم ایمان میارن.
خلاصه داستان
همه چیز حول یک فرد و توانایی های او می گردد. توانایی هایی که دیگران را هم از مسیر اصلی زندگی شان دور و وارود یک بازی خطرناک می کند. آرمین جوان ۲۵ ساله و درونگرایی است که تصمیم دارد با درس خواندن در رشته امنیت شبکه کارهای بزرگی انجام دهد. تاسیس یک سایت کتابخوانی اولین اقدام اوست که شروع اتفاق های جدیدی در مسیر زندگی اش میشود. او که دایره ارتباطات اندکی داشته و با درآمد پایینی زندگیاش را میگذرانده، با قرار گرفتن در مسیر جدید زندگی عشق، روابط چند بعدی با آدمهای جدید و پیشنهادهای مالی بزرگ و خطرناک را تجربه می کند و به آرمین جدید و ناشناختهای برای اطرافیانش تبدیل میشود. از طرفی این ارتباطات جدید آدمهای تازهای را هم وارد زندگی آرمین میکند. آناهیتا یکی از همین افراد است که آرمین را وسیله خوبی برای رسیدن به اهدافش میداند. از طرفی درگیریهای عاطفی آرمین و ژاله و در مقطعی هم آرمین و آناهیتا و شخصیت دردسرساز و نامتعادل آناهیتا، آرمین را به طور ناخواسته درگیر دردسرهای بزرگی میکند. دردسرهایی که پای مروارید، نادر، بهمن و هاله را هم وسط میکشد و معماهایی پیچیده مانند کلافی سردرگم را در طول داستان به وجود میآورد.» منبع