در یونایتدهای گذشته همیشه شاهد حضور مدافعین بزرگ و دوستداشتنی بودهایم. این در حالی است که تیمهای ژوزه مورینیو نیز متکی به مدافعین مستحکم است. حال از نظر مورینیو و کارشناسان، یونایتد فرسنگها با این مورد فاصله دارد. خط دفاعی منچستریونایتد تا پایان هفته شانزدهم 26 گل خورده است که با دریافت دو گل دیگر با کل گلهای خورده فصل قبل برابری میکند. چهار بازیکن خط دفاعی تیم، بازیکنان دوره فرگوسن هستند و مابقی خریدهای لوییس فنخال و مورینیو هستند.
متئو دارمیان: بازیکنی که در فاز دفاعی علیرغم جثه کوچک، مستحکم است و کمتر مهاجمی به راحتی از او عبور کند. با این حال دارمیان تکنیک و سرعت یک فولبک را ندارد؛ چیزی که در لیگ جزیره بیشتر هم به چشم میآید. پس از خروج دیلی بلیند در تابستان، بنظر میرسید که دارمیان نیز از تیم جدا شود اما به دلیل اختلاف در قیمتها، ماندگار شد. با حضور 4 فولبک بهتر در تیم، فرصت چندانی به او نرسیده و احتمالاً با اولین پیشنهاد مناسب منچستریونایتد را ترک کند. البته دارمیان بازیکن بدی نیست و از او در ایتالیا و تیم ملی بازیهای خوبی دیدهایم اما واقعا بازیکنی نیست که بتواند در لیگ برتر انگلیس و در منچستریونایتد به موفقیت برسد.
آنتونی والنسیا: کاپیتان متعصب تیم، جزو معدود بازیکنان باثبات پسافرگی بوده است. او قدرت بدنی و سرعت بالایی دارد و در دفاع و حمله موثر است. مشکل او سن بالا و مصدومیتهای متعدد از ناحیه زانو است. بنابراین نمیتوان انتظار یک بازیکن 90 دقیقهای در هر هفته را داشت. قرارداد والنسیا در پایان فصل به پایان میرسد و تعداد بازیهای این فصل او آنقدر کم بوده که نمیتوان اظهار نظر خاصی در مورد او داشت. با این حال اگر همان والنسیای فصل قبل را ببینیم احتمالا بند یک ساله قراردادش تمدید میشود و از او به عنوان گزینه جانشین دالوت در تیم استفاده میشود.
دیوگو دالوت: اندک بازیهای دالوت نشان از ظهور یک فولبک بزرگ دارد. اگر او بتواند همین روند را ادامه دهد به بهترین خرید مورینیو تبدیل خواهد شد. چرا که او با اصرار مورینیو خریداری شد و حتی برای کوتاه کردن دست رقیبان، دو میلیون یورو بالاتر از رقم فسخ قرادادش به پورتو پرداخت شد! دالوت میتواند با هزینه خرید کمتر از 20 میلیون یورو حداقل 10 سال دفاع راست یونایتد را بیمه کند. اما برای گفتن اینها هنوز زود است و این بازیکن راه درازی در پیش دارد.
لوک شاو: شاو افت و خیزهای زیادی در 4 سال و نیم گذشته داشته است که البته افتهایش طولانیتر بوده است. او پس از انتقادهای مورینیو، کمی به خود آمد و با تلاش خود توانست بهترین بازیکن ماه باشگاه شود اما مجدداً روند نزولی طی کرد و در حال حاظر یک بازیکن متوسط در دفاع و حمله محسوب میشود. شاو که به تازگی قرارداد خود را تمدید کرده و حقوق 150 هزار پوندی دریافت میکند، نشان داده است که نمیتواند یک ستون در تیم باشد. با توجه به سابقه طولانی حضور او در تیم و اینکه اکثراً کارایی زیادی ندارد، بنظر میرسد دیر یا زود باید یک مدافع چپ دیگر جذب شود تا انگیزهای برای تلاش لوک شاو باشد. خرید یک مدافع چپ از نیازهای منچستریونایتد است اما اینکه این خرید، درجه یک باشد یا نیمکتنشین شاو، چیزی است که در انتهای فصل، با توجه به عملکرد فنی و مصمم بودن شاو و نیز تمایل مدیران به صرف هزینه، مشخص خواهد شد.
اشلی یانگ: بازیکن باتجربه تیم به دلیل چندپسته بودن، گزینه جذابی برای مربیان محسوب میشود. او که گزینه سوم سمت راست بود، در زمان مصدومیت دالوت و والنسیا توانست عملکرد قابل قبولی داشته باشد و اکنون نیز باید در غیاب شاو، انجام وظیفه کند. البته که یانگ یک مدافع تخصصی نیست اما با توجه به مصدومیتهای متعدد فولبکهای اصلی، هنوز هم وجود یک بازیکن جانشین حس میشود. یانگ شاید به عنوان بازیکن فیکس، مورد انتقاد باشد اما به عنوان گزینه سوم سمت چپ و راست قطعاً بازیکن قابل قبولی است. برای داشتن بازیکنی در این جایگاه، هزینه خرید منطقی نیست و کمتر بازیکنی حاضر میشود پشت خط چهار بازیکن دیگر قرار گیرد. پس تمدید قرارداد یانگ گزینه بهتری است.
ویکتور لیندلوف: لیندلوف مثال بارز از بازیکنانی است که فشارهای خارجی او را تحت تأثیر قرار دادهاند. از جوان 22 سالهای که خریداری شد، انتظار سطحی برابر ویدیچ 30 ساله بود. لیندلوف بنظر پتانسیل بالایی دارد و در این فصل چیزهایی از خود نشان داده است. بنظر میرسد مشکل او بیشتر از هر چیزی، ذهنیت و اعتماد به نفس باشد و او احتمالاً در کنار یک مدافع بزرگ بتواند خود را نشان دهد. اما در یونایتد مدافع بزرگی وجود ندارد و لیندلوف هم فعلاً بازیکن کلاس جهانی محسوب نمیشود. از طرفی مورینیو نتوانسته است از استعداد او استفاده کند و مورد انتقاد قرار گرفته است.
فیل جونز: در گذشته بنظر میرسید که جونز به یک بازیکن بزرگ تبدیل میشود اما از چند سال پیش تاکنون پیشرفتی در او دیده نشده است. جدا از بحث فنی، او دائماً مصدوم میشود و به ندرت در فرم مطلوبی قرار دارد. این خرید سالهای دور، بسیار پراشتباه است و از بین 5 دفاع میانی، استفاده مثبت جونز از همه پایینتر است.
مارکوس روخو: روخو یکی از معدود خریدهای فنخال است که در تیم ماندنی و قراردادش تمدید شد. او که در ابتدا یک مدافع چپ بود و عملکرد متوسطی داشت، توسط مورینیو به یک دفاع وسط جنگنده تبدیل شد. سطح بالای او تنها چند ماه دوام داشت و پس از یک مصدومیت طولانیمدت، دیگر آن بازیکن قدر در زمین دیده نشد. روخو بازیکنی پابه توپ است و این مزیتی بزرگ برای تیم ناقص فعلی است اما مصدومیتهای او نیز پرتعداد و طولانی است و در اندک بازیهایی که استفاده میشود به راحتی دوئلها را به مهاجمان حریف میبازد. با توجه به قرارداد سه ساله و قیمت بالاتر، مورینیو در تابستان قصد فروش روخو و خرید یک مدافع دیگر را داشت که این جابجایی به انجام نرسید.
کریس اسمالینگ: اسمالینگ جزو بازیکنانی محسوب میشود که تحت نظر مورینیو، دقایق زیادی در زمین حضور داشته است. قدرت بدنی و درگیری اسمالینگ قابل توجه است و در مقابل بازی با پایش بسیار ضعیف است. جاگیریهای او نیز چندان مطلوب نیست. مورینیو مدافع به اصطلاح "قدرتی" بهتری ندارد و به همین دلیل توجه زیادی به اسمالینگ دارد. عدم مصدومیت و عدم خستگی اسمالینگ نیز دلیل دیگر بازیهای پرشمار اوست. او در فصل پیش بیشترین نبردهای موفق در بین تمام بازیکنان منچستریونایتد را داشت. اگرچه اسمالینگ نتوانسته است جانشین مناسبی برای مدافعین پیشین منچستریونایتد باشد اما در مقایسه با روخو و جونز، عملکرد بهتری داشته است و انتظار میرود که فعلاً گزینه فروش نباشد.
اریک بایی: در ابتدا پرداخت 30 میلیون پوند برای یک مدافع ناشناخته انتقادات زیادی را به همراه داشت اما بایی در فصل اول دهان تمام منتقدین را بست. دقیقاً نمیدانیم دلیل بازیهای کمتعداد او در این فصل چیست اما مطمئن هستیم که اریک بایی نیز جزو مدافعین شیشهای تیم محسوب میشود و دوام زیادی در ترکیب ندارد. هر بار پس از اوج گرفتن دچار کشیدگی میشود یا پس از هر بازی ملی، مصدوم از ساحل عاج برمیگردد. بایی علیرغم اعتماد به نفس بالا و بار فنی، همیشه در دسترس نیست. البته که حق باییِ دوستداشتنی بالاتر از نیمکت است اما واقعیت این است که یک سرمربی نمیتواند او را یک بازیکن فیکس بداند و چه خرید خود مورینیو باشد یا نباشد، بایی زیاد مصدوم میشود.
اگرچه تعداد مدافعین منچستریونایتد زیاد است ولی همه آنها به دلیلی نمیتوانند آنچنان که باید، به تیم کمک کنند. دالوت را کنار میگذاریم چرا که قضاوت در مورد او زود است. در بین سایر فولبکها میتوان گفت که والنسیا و یانگ به عنوان بازیکن جانشین قابل قبول هستند اما جایی برای دارمیان نیست. لوک شاو نیز علیرغم پتانسیل بالا، هنوز درک درستی از بزرگی تیمی که در آن بازی میکند نداشته و تلاش همتای سابقش، پاتریس اورا را ندارد و این یعنی، 4 بازیکن یاد شده سطحی پایینتر از ترکیب ثابت دارند.
در مورد مدافعین میانی اوضاع بدتر است. سه بازیکن دائم المصدوم تیم به ندرت به خط دفاعی کمک میکنند. در این بین خرید دو مدافع (حداقل یک بازیکن بزرگ و یک جوان جویای نام) به جای جونز و روخو ضروری است. حتی خرید یک بازیکن هم بهتر از دو بازیکن مصدوم است. از دو خرید مورینیو و نحوه بازی گرفتن از آنها انتقاد زیادی میشود که بنظر میرسد انتقادات در مورد بایی چندان صدق نمیکند اما در مورد لیندلوف وارد است. از مورینیو انتظار میرود اعتماد به نفس لازم را به لیندلوف القا کند و او را زوج بازیکن خریداری شده قرار دهد. بایی میتواند به عنوان گزینه جانشین و با مدیریت بهتر مصدومیتش به تیم کمک زیادی کند و اسمالینگ نیز به عنوان مدافع بعدی مورد استفاده قرار گیرد.
با صحبتهای گفته شده مشخص میشود که منچستریونایتد حتی یک مدافع سطح جهانی هم ندارد و مشخص نیست اگر دروازبانی غیر از داوید دخیا در درون دروازه بود، چه آماری به جا میماند. البته لازم نیست همه بازیکنان جزو برترینها باشند. یادمان نرود که بین نیمکتنشینان و بازیکنان ثابت تیم باید اختلاف وجود داشته باشد و هیچ تیمی 8-9 مدافع درجه یک ندارد اما حداقل، تیم اصلی باید شامل بازیکنان باکیفیت باشد. هر چند که با قرار گرفتن یکی دو بازیکن درجه1 کیفیت سایرین نیز بالاتر میرود. طرفداران یونایتد میتوانند امیدوار باشند که با خرید یک مدافع میانی مستحکم و بازیساز در ژانویه، سرمربی بتواند تغییرات بزرگی صورت دهد. البته که آمار گلهای خورده عجیب است و قرار گرفتن پشت سر تیمهایی مانند لسترسیتی، واتفورد، برایتون، وستهم، وولورهمپتون، نیوکاسل و پالاس، علاوه بر مدافع، نیاز به تغییرات تاکتیکی نیز دارد.