طرفداری- جیدون سانچو از زمان به ثمر رساندن نخستین گلش بوندسلیگا را با سبک بازی درخشان و پرانرژیاش تحت تأثیر خود قرار داده است. پس از گذشت 5 بازی از شروع فصل، در رده نخست بهترین پاسورهای بوندسلیگا قرار گرفت؛ همچنین در باشگاهش، بورسیا دورتموند، نیز به ازای هر بازی، بهترین نمره را در ارسال پاس کلیدی به ازای هر 90 دقیقه کسب کرد. اخیراً در لیگ قهرمانان اروپا نخستین گلش را تنها پس از گذشت 4 دقیقه از ورودش به زمین مقابل اتلتیکو مادرید پرآوازه به ثمر رساند. حال سؤال این است که چگونه این بازیکن 18ساله برای تیمش تبدیل به بازیسازی مهم میشود؟ برای پاسخ ابتدا باید به محل زندگیاش در جنوب لندن بازگشت.
شروع سخت جیدون سانچو
سرگذشت او رنگ و بویی شبیه به سرگذشت ستاره حیرتانگیز فرانسوی، کیلیان ام باپه دارد؛ کودکی که در منطقهای خطرناک در بزرگترین شهر کشور رشد میکند و پاهایش عاشق توپ هستند. جیدون سانچوی جوان که فرزند پدر و مادری اهل ترینیداد و توباگو است، فوتبال را از سنین خیلی پایین شروع کرد. او نه از یک باشگاه بزرگ یا یک آکادمی، بلکه از از خیابانهای کمبرول، منطقهای در جنوب لندن، فوتبالش را آغاز کرد. دَن میچیچه (Dan Micciche)، مربی تیم زیر 15 و زیر 16 سال سانچو، در مصاحبهای با گاردین، صراحتاً گفت: «سانچو بسیاری از مهارتهایش را در خیابان، از طریق فوتبال دیم یاد گرفته است. مردم فکر میکنند آکادمیها چنین بازیکنانی را تولید میکنند؛ درحالیکه چنین نیست. آنها کارهای زیادی انجام میدهند؛ ازقبیل: حمایت، پرورش و آموزش بازیکنان. اما آنها در واقع بین 95-90 درصد پتانسیل هر بازیکنی که حتی از 9 سالگی به آکادمی ملحق میشود را براساس استعداد او، در اختیار دارند. پنج یا 10 درصد باقیمانده بسیار حیاتی است چراکه تعیین میکند بازیکن تبدیل به یک بازیکن کامل میشود یا تمام خواهد شد.»
سرانجام سانچو پس از پیوستن به آکادمی واتفورد، به آکادمی منچسترسیتی نقل مکان کرد. او با بازی در یکی از آکادمیهای سرآمد کشور فهمید که برای اینکه بیشتر بازی کند، باید سخت کار کند. بنابراین در سال 2017 پس از رسیدن به فینال مسابقات زیر 17 سال قهرمانی اروپا (سوای اینکه توپ طلای مسابقات را کسب کرد) اما قبل از قهرمانی در جام جهانی زیر 17 سال، در تصمیمی غیرعادی و شگفتآور، به 428 مایل دورتر از خانه، به باشگاه فوتبال در نوردراین - وستفالن (North Rhine-Westphalia) در آلمان، نقل مکان کرد.
چند فصل اخیر برای دورتموند اگر نگوییم نگرانکننده، بسیار پرنوسان بوده است. پس از شکست آینتراخت فرانکفورت در فینال جام حذفی فصل 2016-2017، باشگاه در فصل 2017-2018 بوندسلیگا پس از اینکه فقط در 1 بازی از 5 بازی آخرش پیروز از میدان مسابقه خارج شد، در مکان چهارم قرار گرفت و در لیگ قهرمانان نیز در گروه سختی که تاتنهام و رئال مادرید در آن حضور داشت، از راهیابی به مرحله بعد بازماند.
تا اینجای فصل دورتموند رقیبش بایرن مونیخ را شکست داده و خود نیز بدون شکست و با 4 امتیاز اختلاف در صدر جدول قرار دارد، و در گروهش در لیگ قهرمانان اروپا نیز در صدر جدول ایستاده است. این شروع عالی، حاصل تلاش جمعی است که ردپای سانچو در آن کاملاً هویدا است. برای فهم چرایی درخشش ابتدای فصل سانچو نخست باید تاکتیکهای دقیق و خوشساخت در سیستم مورد استفاده سرمربی، لوسین فاوره را درک کرد.
تاکتیکهای لوسین فاوره
اگر بتوان فقط با یک کلمه سیستم فاوره را تشریح کرد، آن کلمه، سازمانیافته است. او از تاکتیکهای مالکانه، موقعیتی، شروع بازی مالکانه از طریق مدافعین مرکزی که با این کار فضا برای مدافعین کناری، هافبکهای مرکزی عمقی (Deep Midfielders)، یا وینگرها برای دویدن یا پاس دادن به فضا فراهم میشود، استفاده میکند.
زمانی که دورتموند فاوره مالکیت توپ را در اختیار دارد، شیوه گردش توپ در عقب زمین، مورد استفاده قرار میگیرد. این روش میتواند شیوهای مؤثر برای فضاسازی در فضاهای متراکم باشد. در تصویر بالا مدافع مرکزی سمت راست، مانوئل آکانجی، توپ را به اکسل ویتسل، هافبک دفاعی مرکزی، که برای شرکت در روند مالکیت به عقب و میان دو مدافع مرکزی برگشته است، پاس میدهد. این تاکتیک که معمولاً در آرایشهای 3-3-4 مورد استفاده قرار میگیرد، یارگیر ویتسل را نیز به عقب میکشد.
ویتسل توپ را به مدافع مرکزی سمت چپ، عبدو دیالو، پاس میدهد. هافبک مرکزی سمت چپ، توماس دلینی، به فضای مرکزیای که ویتسل قبلاً در آنجا حضور داشت، میرود؛ بنابراین، بازیکن یارگیرش در تیم رقیب نیز به دنبال او کشیده میشود. این حرکت مدافع سمت چپ فضای مورد نظر برای دریافت پاس از دیالو را میدهد.
با متمرکز کردن رقیب بر روی توپ، دورتموند فضا را برای گردش توپ به سمت جلو به دست میآورد. این صحنهای از صبوری [دورتموندیها] در زمانی است که رقیب فشار زیادی وارد نمیکند، چنانکه مدافعین برای وارسی اینکه گردش توپ یا تلاش برای ارسال پاسی رو به جلو زمان دارند. با این حال، زمانی که رقیب فشار وارد میکند نیز، تاکتیک فاوره تغییر نمیکند.
این دو تصویر متوالی چگونگی گردش توپ در زیر فشار را نشان میدهد. بازیکنان خط جلوی بایر لورکوزن شروع به ایجاد فشار میکنند، لذا آکانجی برای خارج کردن مدافعین از پرس، مهاجم را دریبل میزند.
این صحنه ثابت نشان میدهد که بازیکن پرسکننده بین آکانجی، مدافع سمت راست، اشرف حکیمی و پولیشیچ قرار دارد. مکث رقیب به مدافع مرکزی فضا و زمان را برای رساندن توپ به بازیکن آمریکایی میدهد.
درست لحظهای که با بازگشت توپ به خط عقب، پرس رقیب موفقیتآمیز به نظر میرسد، توپ مجدداً به فضای مرکزی که آکانجی در آنجا قرار دارد، برمیگردد، که او هم آن را به دلینی که در فضای ایجادشده در نیمفضای (Half-space) چپ قرار دارد، پاس میدهد.
ممکن است عدهای این سبک مالکیت محافظهکارانه را محتاطانه بدانند؛ اما گاهی اوقات، احتیاط، راهحل است. برنامهای که دیدیه دشان در جام جهانی برای فرانسه به کار گرفت، مثال مناسبی است؛ او اغلب تیمش را با یک 1-3-2-4 به شدت کنترلشده و سازمانیافته، شامل استفاده از هافبک دفاعی سمجی به نام بلیز متوئیدی بهعنوان هافبک مرکزی سمت چپ به میدان فرستاد. این حرکت مورد انتقاد واقع شد، اما در بالا بردن دومین جام قهرمانی جهان برای آبیها نقش مهمی داشت. دانستن چگونگی گردش مالکانه توپ در ساختار فاوره مهم است؛ زیرا نشان میدهد چگونه دورتموند فضا را برای جلو رفتن سانچو ایجاد میکند.
زمانی که توپ در سمت دیگر زمین میچرخد باعث ایجاد فضای زیادی در سمت مخالفش میشود. مدافع سمت راست، لوکاس پیشچک، توپ را دریافت میکند و فضای زیادی را پیش رویش میبیند. هنگامیکه مهاجم تعویضی، پاکو آلکاسر، برای دریافت پاس به سمت نیمفضای سمت راست میرود، سانچو به مناطق عریضتر میرود.
پس از دریافت پاس، آلکاسر فوراً برای سانچو پاسی بریده فراهم میکند، آن هم در جایی که سانچو در فضا با رقیب مستقیمش در موقعیت یک در مقابل یک قرار گرفته است.
ضرب آهنگ توپ، تغییر جریان بازی، و ایجاد برتری عددی و یک در مقابل یک، همگی در ایجاد فضای پیش رو برای مهاجمین دورتموند مؤثر است. با وینگرهای باکیفتی همچون مارکو رویس، کریستین پولیشیچ، و اخیراً یاکوب برون لارسن، ماریوس وُلف و سانچو این تاکتیک بسیار موفق بوده است. این موفقیت به جایگاه متمایل به مرکز رویس در تاکتیک مربی سوئیسی برمیگردد؛ شبیه رحیم استرلینگ در منچسترسیتی و نیمار در پاریسسنتژرمن که در این فصل زمانهایی در چنین موقعیتی قرار گرفتهاند.
جیدون سانچو چگونه به دورتموند کمک میکند؟
البته این سخن به معنی این نیست که موفقیت جیدون سانچو تماماً به لوسین فاوره اعتبار بخشیده است. فوتبالیست خیابانی که اکنون در بوندسلیگا به وینگر تبدیل شده است، به خاطر توانایی کار با توپ و نظمش در زمین مسابقه، در این سیستم مفید بوده است.
این تصویر ساختار محکم 1-3-2-4 فاوره و خودکنترلی سانچو برای در عرض ماندن در فضای دور از توپ، حفظ عرض بازی، و متعاقباً فضای زیادی را که مدافع حریف باید پوشش بدهد را نشان میدهد. این تصویر سرانجام با به ثمر رسیدن گل توسط سانچو خاتمه مییابد.
درحالیکه سانچو به خوبی در تاکتیکها جا افتاده است، بازیکن انگلیسی به خاطر خلاقیت و کنترل توپش در میان هواداران فوتبال درای محبوبیتی روزافزون شده است. دریبلینگش در فضاهای کوچک با پای نزدیک بسیار تحسینبرانگیز است، درست شبیه نیمار و برناردو سیلوای منچسترسیتی؛ زمان پاس دادن در یکسوم نهایی زمین بسیار باهوش عمل میکند.
در این تصویر، سانچو توپ را به داخل فضای پیشروی رویس پاس میدهد.
سپس سانچو به داخل فضای مابین مدافع چپ و مرکزی رقیب میزند و از رویس پاس را دریافت میکند.
پس از اینکه میبیند دو مدافع به موازات هم در تعقیبش هستند و رویس هم به دنبال کشیده شدن آن دو به دنبال خودش [سانچو] پس از دویدنش به داخل محوطه، سانچو پاس رو به عقب دقیقی برای رویس که در مرکز محوطه فضای زیادی برای نواختن شوتی باکیفیت در اختیار دارد، مهیا میکند، که یک گل را در پی دارد.
با این حال، به خاطر سختگیری در اجرای سیستم، سانچو راههای بیشتری برای خلق موقعیت برای همتیمیهایش یافته است.
پس از فرار سانچو با استفاده از سرعتش از سمت راست فرار میکند، تصمیم میگیرد تا به داخل محوطه دریبل بزند، سپس حرکتی خلاقانه و قابل انتظار انجام میدهد.
سانچو با به عقب کشیدن توپ در جهت عکس حمله، و آشفته کردن دو مدافع در جریان حمله، کنترلش روی توپ را نشان میدهد. سیستم فاوره به بازیکنان آموخته است برای یافن فضای آزاد به سمت مخالفشان نگاه کنند، و سانچو از دیدش برای استفاده از فضای گفتهشده پشت مدافعین استفاده میکند. سانتر روی پای وُلف، یعنی کسی که گل میزند، مینشیند.
این تواناییهای ماهرانه به دوران کودکیاش بازمیگردد. سبک دریبل زدنش از روزهای بازی کردنش در کوچههای باریک لندن سرچشمه میگیرد. بزرگ شدن در محلهای خشن، به او ذهنیتی قوی ارزانی داشته است. بازیکنی خودخواه، اما نه از آن دسته که گلهای تیم را فدای خودخواهی خودش کند. ممکن است عدهای جدایی از تیم درخشان منچسترسیتی را به منظور تلاش برای یافتن زمان بازی بیشتر، تصمیمی هوشمندانه تلقی کنند. عدهای دیگر خواهند گفت تواناییهای او حتماً گواردیولا را مجاب میکرد، منتها زمانش معلوم نبود.
نتیجهگیری
جیدون سانچو به نحو درخشانی در سیستم فاوره جا افتاده است. دریبلینگ، انرژی، دید و قدرت تمامکنندگیاش در چنین سن کمی، آیندهای امیدبخش را متصور میسازد. با این حال، آینده پیچیدهتر به نظر میرسد. او خصیصه انگلیسی غیرمعقول و میل شدیدی برای انجام کارهای غیرمنتظره دارد؛ همچنین به راحتی عصبانی میشود.
عبور از سواحل بریتانیا حرکتی شجاعانه بود، و با یک آس شروع شده است. بازیکنان جوان انگلیسی آسایش خانه را به خاطر یافتن جایگاهی در باشگاهی آلمانی رها میکنند؛ جابجایی وینگر جوان سهشیرها، ریس نلسون (Reiss Nelson)، که به صورت قرضی از آرسنال به هوفنهایم آمده است، و تحت تأثیر تمایل سانچو برای مبارزه با عرف قرار گرفته است، تعجبآور نیست. همچنانکه انگلستان باید برای جام جهانی 4 سال دیگر شروعی قوی داشته باشد، سرمربی آنها، گرت ساوتگیت، اگر نتواند جیدون سانچو را برای آینده بلندمدت تیم ملی وارد تیم کند، غفلت بزرگی انجام داده است.