طرفداری- بین همه جاهایی که می تواند مکانی مناسب برای آرامش و تفکرات عمیق باشد، میدانی در منطقه نورثهمپتونشایر، عجیب ترین و خاص ترین محسوب می شود. اینجا در قطاری که از لندن به چستر می رود نشستهام و ناگهان به حقیقتی تلخ برخورد کردم. تمام اطرافیانم به نحوی درگیر گوشیهای هوشمند و تبلتهای خود هستند و کاملا از دنیای واقعی، فاصله گرفتهاند.
من هم هدفونم را روی گوشم گذاشته و به موزیکهایی که علاقه دارم، گوش میدهم. ظاهرا من هم ناخواسته، اسیر گناهِ تکنولوژی جهان پیشرفته شدهام. واقعا که تکنولوژی این روزها بسیار مهم است. در سن 21 سالگی، سردسته گروهی هستم که با تکنولوژی بزرگ شدهاند. راستی، هر سفر کوتاه و بلند مدتی که می رویم، بدون داشتن اینترنت پر سرعت 4G و نامحدود در لپتاب، غیرممکن و حتی غیر قابل درک به نظر می رسد.
در هر دو صورت، هم یک مزیت است، هم مثل یک نفرین؛ علتش هم این است این نوع ارتباطات، مانع صحبت انسان ها با یکدیگر می شود. به نظرم تنها تدبیری که می تواند این مشکل جوامع را حل کند، بازی های ویدئویی هستند. صرفنظر از جوانب منفی آن، بدون شک باید اعتراف کرد کنسول های بازی، به رشد میلیون ها انسان کمک کرده است که خودم هم یکی از آن ها هستم. برای مثال مطمئنم یک بازی به نام «Age of Empires» عشق و علاقه به تاریخ را در میان جوانان زنده کرد. گرچه نمی توانم منکر این شوم سریِ بازی های FIFA از EA Sports، باعث شده این متن را بنویسم.
به عنوان کودکِ دیوانه فوتبال، راه های متعددی برای تخلیه هیجان دارم. اولین راه بازی کردن فوتبال در خیابان ها و استادیوم است. سپس راه دوم تماشای فوتبال است- چه زنده و چه از تلویزیون- و همچنین خواندن روزنامه ها و کتاب هایی که به ابعادی فراتر از 90 دقیقه می پردازند. با این حال با وجود تکنولوژی فراوان، هیچوقت نمی شود در 24 ساعت تمام، بازی های زنده فوتبال پیدا کرد. همه آن ها در پایان 90 دقیقه خاتمه می یابند و اینجاست که حرف های من جدی تر می شود.
در تضاد با چیزی که واقعیت به ما ارائه می دهد، بازی های «Fifa» و «Pro Evolution Soccer» شرکت کونامی، دنیا را دچار تغییر کردند. آن ها گزینه های زیادی به ما عاشقان فوتبال دادند. به شخصه چهار ساله بودم که با این بازی ها آشنا شدم. فیفا 2001 به صورت رایگان در کامپیوترهای خانگی قابل استفاده بود. استفاده از گزینه ویرایش و برداشتن لیورپولی که پیراهنش را بنفش کرده بودم، برایم جذاب به حساب می آمد. بی وقفه و خستگی ناپذیر، بازی می کردم.
حتی اسامی برخی بازیکنان که تلفظشان غیرمعمول بود را دوست داشتم؛ مثل: پاول کوکا و مارکو بوده. دوست داشتم موقع گلزنی به تقلید از گزارشگر بازی نامشان را فریاد بزنم و شادی کنم. دو بازیکنی که در بوندسلیگا و تیم های وردربرمن و اشتوتگارت بازی می کردند و با در نظر گرفتن این مساله که اکثر این تلفظ ها برای ما انگلیسی ها نامانوس است، عاشق این کار شدم.
من خودم هرگز با این بازی کنار نیامدم، اما «Championship Manager» هم بر روی میلیون ها تاثیر گذاشت و البته این بازی بیشتر در حیطه تاکتیک بود و اجازه می داد مثل سرمربی ها فکر کنید. اغلب بچه های متولد 1980 هم کاملا با این بازی آشنا هستند، چون تک تک لحظات آخر هفته ها و بعد از مدرسه را پر می کرد. حتی دیده شده بود این بازی به ازدواج هایی هم پایان داد! Championship Manager بعدها به Football Manager تغییر نام داد ولی از مخاطبانش کاسته نشد. حتی این بازی در آذربایجان، به شخصی که ووگار حسین زاده نام داشت، کمک کرد در سال 2012 سرمربی واقعی شود.
این خطوط باریک میانِ واقعیت و فانتزی، شاید برای خوانندگان مسنتر، عجیب باشد. برای آن ها، قهرمانان کمیک بوک، بهترین بودند. قهرمانانی چون «Roy of the Rovers» که شخصیت بچه های قدیمی را شکل می داد. از جادوی کنی دالگلیش تا جرج بست؛ نقاشی هایی دو بُعدی که حس عجیبی منتقل می کرد. برای نسل کنونی، عجیب تر این است که بازیکنان فوتبال مجازی، در واقعیت هم وجود دارند. فقط از نسل قدیمی بپرسید آیا آنان چنین امکاناتی را تجربه کردهاند یا نه. از یک هوادار 30 ساله فوتبال بپرسید ببینید داستان های چرنو سامبا، ماکسیم سیگالکو چگونه بودند. آن ها قادر خواهند بود کاملا برای شما این داستان ها را تعریف کنند، اما این شخصیت ها وجود خارجی داشتند؟
مربیگری فوتبال، پایه های فوتبال را در ذهن جوانان شکل می داد. خیلی زود می شد اطلاعات اساسی مربوط به فوتبال را فهمید. دیتابیس این بازی کمک می کرد مخاطبان، باشگاه ها و بازیکنان را بهتر بشناسند، رنگ ها و لوگو را به خاطر بسپارند. خوبی این کار، آموزشِ برنامه ریزی نشده بود. یعنی با بازی کردن، هم درک فوتبالی بالا می رفت و هم اوقات بسیاری را برای قهرمان کردن تیمی که شاید اصلا نمی شناختید، سپری می کردید. یک بار من پانیلیاکــوس را قهرمان لیگ قهرمانان اروپا کردم. یا مثلا ورکسهم را به یکی از قدرت های ثابت لیگ برتر انگلیس تبدیل کردم. یا با ارمنستان، قهرمان جام جهانی شدم. این خاطرات مثل تمام جوانان هم سنِ من، در زیباترین بخش خاطراتم جای گرفته.
نگران نباشید، قصد داشتم به این موضوع اشاره کنم. بخش آلتیمیت فیفا که در ژانویه سال 2010 معرفی شد، یادآور این بخش از بازی است. این انقلاب در صنعت بازی فوتبال، به همه اجازه داد تیم خود را بسازند و به صورت آنلاین با بهترین نفرات به رقابت بپردازند. امثال الکساندر اسواین، پنیل املاپا، ویکتور ایباربو و ولیتون، اسامیای هستند که هر بازیکن فیفا کاملا با آن ها آشناست. سرعت، تکنیک و قدرت دریبل، آن ها را به قهرمانان دنیای فیفا تبدیل کرده است.
نامی که برای بازی FIFA انتخاب شده، بر اساس نام فدراسیون جهانی فوتبال نیست، بلکه این بازی برای جام جهانی 2006 ساخته شده و شاید به همین دلیل است که این عنوان را دوست دارم، چون اولین تورنمنت جدی من، 2006 بود. شروع انگلیس برابر پاراگوئه، اخراج وین رونی برابر پرتغال و ضربه سر معروف زین الدین زیدان، برای همیشه در ذهن من خواهد ماند. هنوز هم این بازی را دارم و بازی می کنم. گرافیک آن بسیار ضعیف و قابل مقایسه با چیزی که این روزها ارائه می شود، نیست، اما دوستش دارم. خودم را دوباره هشت ساله حس می کنم. نگاهی به ترکیب تیم ها کرده و یاد گذشته میافتم. چه قهرمانانی که دوستشان داشتیم.
می دانید برایم چه اهمیت دارد؟ به محض آنکه از بازی خارج می شوم و در کنج اتاق فکر می کنم، می بینم چقدر از اینکه در کودکی تجربه بازی کردن را حس کردم، خوشحالم. البته، شاید مسخره به نظر بیاید، اما از شادی اشک شوق می ریزم. اگر در کودکی شما هم این بازیها را دوست داشتید، قطعا احساساتی مانند من خواهید داشت.
جیمز کلی برای وبسایت Thesefootballtimes