طرفداری- همیشه آن ها را می بینیم، گاهی ساده ازشان می گذریم. گاه از دیدنشان ناراحت می شویم و گاه آنقدر خوشحالیم که متوجه آن ها نمی شویم. خوشحالی بعد از گل یکی از ارکان ثابت فوتبال در دهه های اخیر است. اما همیشه اینگونه نبوده است. در دهه 50 میلادی خوشحالی بعد از گل خیلی بی معنی جلوه می کرد، اما کم کم با پخش تلویزیونی فوتبال، اوضاع تغییر کرد.در طول دوران جنگ جهانی دوم و بعد از آن تنها چیزی که باعث شهرت یک بازیکن می شد، هنر پاهایش بود. وقتی دوربین های تلویزیونی راهشان را به ورزشگاه های فوتبال باز کردند، چیزی به نام خوشحالی بعد از گل، تازه جان گرفت و متولد شد.
شاید اولین شادی بعد از گل که دنیا توجه زیادی به آن کرد، گل تاردلی به تیم آلمان غربی در فینال جام جهانی 1982 اسپانیا بود. تاردلی گل دوم ایتالیا را در آن فینال با یک ضربه دیدنی وارد دروازه هارالد شوماخر کرد و احتمالا افراد زیادی نیستند که آن گل دیدنی را با جزئیات به یاد آورند اما حتی کسانی که در آن زمان متولد نشده بودند، شادی بی نظیر او پس از آن گل را به یاد دارند. تاردلی به سمت نیمکت می دوید و فریاد می زد. گویی دارد درد های سال ها تلاش را خالی می کند، همانجا وسط چمن سانتیاگو برنابئو.
یکی دیگر از شادی های جالب پس از گل 8 سال بعد در جام جهانی رخ داد. مهاجم تمام نشدنی کامرون در یک جام جهانی بی نظیر برای خودش، علاوه بر گلزنی های به حیات بخش، شادی های پس از گلش نیز خنده را بر لب های هواداران رقیب هم می آورد، او به سمت پرچم کرنر می دوید و سپس یک رقص خیلی جزئی را به نمایش می گذاشت. اما پرچم کرنر رفیق شادی های خیلی از بازیکنان فوتبال بوده است. تیم کیهیل، هافبک فوق العاده استرالیایی شادی هایش یک امضا در جهان فوتبال است. مشت های او به شکل یک بوکسور به پرچم کرنر از حافظه ها پاک نخواهد شد.
یکی دیگری از شادی های پس از گل فوق العاده را باید به دروگبا و مالودا دانست. در پیروزی 8 بر 0 در خانه مقابل ویگان در سال 2010 پس ازباز شدن دروازه ویگان برای بار هفتم که روی پاس در عرض مالودا و ضربه آرام دروگبا به دروازه خالی از نگهبان ویگان به دست آمد، یک خوشحالی بی نظیر شکل گرفت. دروگبا و مالودا به سمت پرچم رفتند و دروگبا شروع به نواختن گیتار با پرچم کرنر کرد و مالودا هم پشت سر او دست از همراهیش بر نداشت شروع به زدن درامز کرد.
یا مگر ممکن است شادی تکرارنشدنی ببتو در جام جهانی 1994 و در بازی یک چهارم نهایی مقابل هلند فراموش شود. ببتو پس از گشودن دروازه به همراه مازینیو و روماریو جشن تولد کوچکی کنار زمین برای فرزند ببتو برپا کردند. آن ها با تکان دادن دست هایشان به صورت هماهنگ در حالی که گویی در حال آرام کردن کودکی هستند، این جشن سه نفره با حضور میلیون ها انسان را برپا کردند. یکی دیگر ار خوشحالی های آمریکایی جنوبی وار را باید در خاطرات خالق نقاشی دست خدا جست. جام جهانی 1990 وقتی مارادونا شوتی سهمگین را در گوشه دروازه یونان جا داد با سرعتی ترسناک به سمت دوربین دوید و با فریادی عجیب همگان را پای تلویزیون میخکوب کرد. چند روز بعد مشخص شد که تست دوپینگ او مثبت بوده است و مارادونا از افدرین استفاده کرده است. این معنی دیگری نیز داشت، این یعنی هنگامی که مارادونا پس از سوت پایان بازی آرژانتین و یونان زمین بازی را ترک کرد، دیگر قرار نبود که به زمین برگردد. این آخرین بازی مارادونا با پیراهن آرژانتین بود.
قرن جدید هم خوشحالی جالب کم نداشته است. خوشحالی آلن شیرر واقعا یک خوشحالی نبود. خوشحالی او را می توان به عنوان امضا در بانک استفاده کرد. خوشحالی همیشگی مرد مو بور انگلیسی مثل هنر پاهایش ساده بود، یک دست با مشتی گره کرده در آسمان می رفت و تمام. این خوشحالی برترین گلزن تاریخ لیگ برتر انگلیس بود.
یکی دیگری از خوشحالی های به یاد ماندنی و ساده هم متعلق به اریک کانتونا است. گل چیپ دیدنی مرد فرانسوی به ساندرلند در سال 1996 تنها با یک چرخش بالا تنه و نگاه مغرورانه همراه شد و ادامه بازی. سال 1998 هم یک خوشحالی بی نظیر دیگر در جام جهانی داشت. برایان لادروپ پس از اینکه دروازه برزیل را در یک چهارم نهایی گشود، تصمیم گرفت دراز بکشد و با گذاشتن دست زیر سرش گلش را در آرامش جشن بگیرد. در سال های اخیر هم رقص سامبا، جزوی جدانشدنی از فوتبال خصوصا در آمریکای جنوبی و بازی های مربوط به آن بوده است. از خوشحالی سامبا شکل کلمبیایی ها تا رقص های بازیکنان برزیل در هر فرصت گاه و بی گاه.
آدبایور هم یکی از خوشحالی های تاریخی را به نام خود ثبت کرده است. در سال 2009 او با پیراهن منچسترسیتی مقابل تیم سابق خود، آرسنال به میدان رفت و در ورزشگاه اتحاد به این تیم گل زد و برای جشن گرفتن این گل تصمیم گرفت تمام طول زمین را بدود تا به جایگاه هواداران آرسنال در ورزشگاه سیتی برسد و آن جا روی دو زانو بشیند و فریاد هایش را به گوش لندنی ها برساند.
اما لقب اسطوره خوشحالی های پس از گل را باید به ماریو بالوتلی داد. قطعا یکی از تکرار نشدنی ترین خوشحالی پس از گل تاریخ برای او است. وقتی در دربی شهر منچستر دروازه شاگردان فرگوسن را گشود، پیراهنش را بالا زد و نوشته زیرش را به همه خصوصا رسانه ها نشان داد. " چرا همیشه من؟" او با این کار انتقادی از رسانه ها کرد که چرا توجهشان همیشه بر روی او است، چه بیرون و چه داخل زمین. خوشحالی دیگر معروف بالوتلی به سال 2012 و یورو باز می گردد و پس از زدن گل دوم به ایتالیا لباسش را در آورد و روبه دوربین ها عضله هایش را نشان داد تا انتقادی به رفتار های نژاد پرستانه بکند. سال 2014 وقتی بالوتلی به لیورپول پیوست و پس از گلزنی مقابل تاتنهام هیچ خوشحالی نکرد و پس از آن در پاسخ به رسانه ها گفت:" گلزنی وظیفه من است. وقتی یک پستچی برای شما نامه می آورد مگر خوشحالی می کند؟"
خوشحالی بازیکنانی چون رونالدو، گریزمان و حتی تلفن شاعر فوتبال و دیگر بازیکنان امروزی همیشه در یاد هواداران و البته حافظه خود فوتبال خواهد ماند. همه این ها بخشی از تاریخ اند، بخشی از آنچه هستند که فردا به نام نوستالوژی از آن ها یاد می کنیم.