طرفداری-
مایکل اسین
آگوست 2005
شگفت انگیزترین بخش تلاش برای خرید مایکل اسین برای همتیمیهایش این بود که او دست از لبخند زدن برداشت. مردی که عملا صحبت نمیکرد. بازیکن غنایی وقتی در زمین نبود، در یک گوشهی روشن رختکن مینشست و آنقدر در این امر افراط میکرد که از دیدنش خسته میشدید. اسین از باشگاه خود ناراحت است. المپیک لیون اجازه انتقال او به چلسی را نداده. لیون 31 میلیون پوند میخواهد که بیشترین مبلغ در نظرگرفته شده برای یک هافبک دفاعی در کل تاریخ فوتبال است. چلسی ثروتمندترین باشگاه جهان، بیست میلیون پیشنهاد داده است. منچستریونایتد هم او را میخواهد.
دوره، دوره هیولاهایی بی سر و صداست و از این رو، اسین دست به اعتصاب زده است. داستان او را حالا همه در جهان میدانند. او در پایتخت غنا، آکرا به همراه چهار خواهر بزرگ شد. کودکی را به دریبل زدن اطراف درختها و گاهی شوت زدن به سوی آنها گذراند. اولین بار وقتی به غنا کمک کرد تا در رده زیر دوازده سال تیم ملی همان ردهی بنین را به سختی شکست دهد، به تلویزیون راه پیدا کرد. بعدها در تورنمنتی در نیوزیلند وقتی هفده سال داشت، توسط استعدادیابها مورد توجه قرار گرفت. دورهای آزمایشی در منچستریونایتد داشت.
با چند بازیکن جوان غنایی دیگر در اولدترافورد تمرین کرد اما بعد رفتارهای بدش، یونایتد را عصبانی کرد. باشگاه علاقهای به اسین نشان نداد اما به او (که نمیتوانست مجوز کار در انگلستان بگیرد) دورهای در تیم روستایی بلژیکی رویال آنتورپ پیشنهاد داد. اسین جواب منفی داد و به آپارتمان ایجنت خود در موناکو رفت. سرانجام ایجنت او تماسی از باستیا دریافت کرد که به خرید پسر جوان غنایی علاقه نشان میدادند. اسین آنجا به یک هیولا تبدیل شد. کمتر از شش پا قد داشت اما بدن او به مانند لبخندش عریض بود. هیچوقت خسته نمیشد. سرگرمی او هم خوابیدن بود. باستیا خوشحال بود. اسین حرف نمیزد، یعنی همانطور که باشگاههای فوتبال دوست دارند.
سال 2003 او را دوازده میلیون یورو به لیون فروختند. دادگاهی پاریسی تائید کرد که بخشی از این پول به شارل پیری ناسیونالیست و تروریست اهل کُرس (جزیرهای کمی دور از فرانسه که جنبشهای سیاسی زیادی در آن به چشم خوردهاند؛ آژاکسیو و باستیا اهل همین منطقهاند) و هوادار باستیا داده شده است. پیری برای ده سال به زندان محکوم شده است.
در لیون قوی و قویتر میشد، انگار یک فیلم ترسناک باشد. سیدنی گووو گفته بود "از نظر فیزیکی اسین تاثیرگذارترین بازیکنی است که با آن بازی کردهام". یک همتیمی دیگر به او لقب بایسون (گاومیش) داد. اسین خودش یک بار گفت تا حالا با کسی روبرو نشده که بتواند او را زمین بزند. اکونومیست باید در زمینه پیشرفتها، به او اشاره میکرد.
اسین در بهترین تیم بود و در آن تیم، بیش از هر کسی توپ را لمس میکرد، بیشتر تکل میزد، بیشتر پاس صحیح ارسال میکرد، بیشتر توپ میگرفت و بیشتر شوت میزد. با وجود بازی نزدیک به حریف، به ندرت خطا میکرد. میشد او را حتی بدون دیدن بازیاش قضاوت کرد، تنها لازم بود به آمارهایش نگاه کنید. بهترین بازیکن فصل گذشته (2005) لیگ فرانسه معرفی شد.
اسین با پیشرفت روزافزون وضعیت بدنیاش میتوانست در بیشتر ورزشها بازی کند. از تنیس تا بیسبال. بازیکنانی که در این روزگار بیشتر از دوازده کیلومتر در یک مسابه میدوند تقریبا سه برابر سی سال پیش هستند. همه دنبال فضایی کوچک هستند و در سوی دیگر فضا را بر حریف میبندند. این بین هافبک میانی بیشتر توپها را میگیرد، یعنی در جایی بازی میکند که عمدتا توپ قرار دارد. مانند آن خط از بازیکنان تخریبی در فوتبال آمریکایی است: جایی که هیولاهایی مانند اسین پرسه میزنند و بازیسازها از آن اجتناب میکنند.
تنها بازیسازهایی تن به جنگ با آنها میدهند که دو کار را همزمان انجام میدهند؛ هافبکهایی که به اندازه هیولاها از نظر بدنی قوی هستند، کسانی مانند پاول ندود، میشاییل بالاک و استیون جرارد. بازیسازهای صِرف، کسانی مانند توتی، دل پیرو و زیدان این بین به مشکل میخورند. یکی از نمونههای آن خاویر ساویولا، خرگوش و البته بازیساز آرژانتین در دیدارِ فینال جام جهانی جوانان در سال 2001 بود. ساویولا حریف اسین در ترکیب غنا نشد و آنها سه بر صفر شکست خوردند. ساویلا مستقیم به بارسلونا رفت و قرارداد او شامل دستمزدی پنج میلیون یورویی بود. در حالی که امروز همه گاومیش را میخواهند، بارسلونا بی سر و صدا خرگوش را به تیم همشهری خود اسپانیول قرض داد.
در پاییز میتواند به غنا کمک کند که برای اولین بار راهی جام جهانی شود. به این موضوع نیاز دارد. مردم غنا معمولا بازیکنان را با توجه به اهمیتی که به بازی برای تیم ملی میدهند قضاوت میکنند. اسین مانند عمده بازیکنان مهاجرتکرده همواره زیر ذرهبین است. مسئله این نیست که او مهاجرت کرده، غناییها انتظار این موضوع را داشتند. آنها کشوری هستند که زمانی همزمان کاکائو، طلا و برده صادر میکردند و حالا کاکائو، طلا و کارگر صادر میکنند. با این حال آنها دوست ندارند فوتبالیستهای صادر شده در هنگام بازیهای ملی با خودروهای پر زرق و برق خود دیده شوند. از اینکه مبالغ پرواز آنها برای رسیدن به کشور پرداخت نمیشود گلایه کنند یا در زمین استراحت کنند. پیش از یک بازی مقدماتی مهم برابر آفریقای جنوبی در ژوئن، اسین در مصاحبهای مجبور بود بگوید "آمادهایم برای کشورمان بمیریم." شاید هم درست بود چون غنا برنده شد.
اما حالا شرایط جالبی ندارد. لیون در حال آزمودن چلسی است که توسط یک میلیارد روس به اسم رومن آبراموویچ خریداری شده است. چلسی میخواهد ثابت کند که حاضر به پرداخت رقم درخواستی لیون نیست. در چند نمونه از معدود مصاحبههای تصویری اسین، او گفته که رویای بازی برای منچستریونایتد را دارد اما احساسات به ندرت روی سرنوشت فوتبالیستها در دوره حاضر تاثیر میگذارند و حالا احتمالا او چلسی را ترجیح میدهد. با این حال اسین حالا سردرگم است. مدام از سوی مدیربرنامههایش تحریک میشود. ژان میشل آئولاس مدیر لیون اخیرا در خصوص او گفت "در این سطح هم، باید اثری از اخلاقیات باشد". عجیب است که او از اخلاقیات میگوید.
با این حال همانطور که در ادامه این کتاب میگویم، دوره هیولاها با پیدایش سسک فابرگاس، کوتاه شد.