مطلب ارسالی کاربران
یواخیم لوو، بازگشت از لبه پرتگاه
در موفقیتها و رکوردهای لوو زیاد قلم زده ام. شکی در داشتن یک ذهن برنده در این بشر وجود ندارد. او از سال 2004 تا 2006 ظاهرا به عنوان دستیار کلینزمن، مربی پرواز ژرمنها، به مانشافت کمک کرده است. اما همه او را مغز متفکر ژرمنها می دانستند. آنها با هم به نیمه نهایی کنفدراسیونهای 2005 و جام جهانی 2006 رسیدند. در ادامه کلینزمن که ساکن امریکا بود، استعفا داد و لوو به عنوان سرمربی، یکی از طولانی ترین سکانداریها را در آلمانی که سر آمد سکانداری طولانی مدت است، تجربه کرد. تا امروز فقط زپ هربرگر با 28 سال و هلموت شون با 14 سال طولانی تر از لوو روی نیمکت مانشافت نشسته اند. هلموت شون تا کنون پر افتخار ترین مربی آلمان است که توانسته در یورو آلمان را قهرمان و نایب قهرمان کند و در جام جهانی هم آلمان را قهرمان و نایب قهرمان کند و به مقام سوم جهان برساند. با این حال در 1968 شون نتوانست از دور انتخابی جام ملتها به سلامت عبور کند و قافیه را به یوگسلاوی واگذار کرد. در 1978 هم در دور دوم گروهی به اتریش باخت تا از رسیدن به جمع چهار تیم پایانی باز بماند. لوو در 2008 نایب قهرمان یورو شد، در 2010 سوم جهان شد، در 2012 به نیمه نهایی یورو رسید. در 2014 قهرمان جهان شد. در 2016 به نیمه نهایی یورو رسید و در کنفدراسیونها قهرمان شد. با احتساب دوره ای که لوو در ظاهر دستیار کلینزمن بود، هر هشت تورنمنت متوالی را که لوو روی نیمکت بوده (2 تا به عنوان دستیار و 6 تا به عنوان سرمربی)، آلمان لااقل به نیمه نهایی رسیده است. این رکورد نه در آلمان سابقه دارد و نه در کل جهان که تیمی اینقدر در رسیدن به نیمه نهایی تورنمنت های معتبر (جام جهانی، جام ملتها و مسابقات کنفدراسیونها) استمرار داشته باشد.
در این مسیر آلمان بارها با مشکلاتی روبرو شد. آنها در 2008 به کرواسی باختند و چیزی نمانده بود مقابل ترکیه در نیمه نهایی حذف شوند. در 2010 در برابر صربستان باختند و در مقابل غنا ممکن بود حذف شوند. در 2012 موقعیتهای پر شمار آنها در برابر ایتالیا به گل منجر نمیشد. در 2014 الجزایر بصورت جدی آنها را به سمت فرودگاه برلین هدایت کرد. در 2016 جدال نفسگیر مقابل ایتالیا و ضیافت پنالتیها که هر تیم 9 پنالتی زد. یا نیمه نهایی مقابل میزبان با یک لشکر مصدوم و محروم بجا مانده از جدال سنگین با ایتالیا. اشتباه شواینی در دادن پنالتی، مصدومیت طولانی مدت بواتنگ در دیدار نیمه نهایی، تیرک دروازه و طولانی تر شدن انتظار برای قهرمانی یورو. اما هرگز شرایطی را که این یک هفته تجربه کرده بودند را تجربه نکردند. آنها تا لب پرتگاه رفتند تا بسیاری بگویند لوو دیگر تمام شده است.
از زمانیکه آلمانها قهرمان جام جهانی 2014 شده بودند، آنتی ژرمنها آرزو می کردند که سنت حذف مدافع عنوان قهرمانی گریبان آلمان را هم بگیرد. آلمانها پا را فراتر نهادند و با قهرمانی در جام کنفدراسیونها سنت دیگری را هم به چالش کشیدند. قهرمان نشدن تیمی که سال قبل در کنفدراسیونها قهرمان شده. قرعه کشی شرایط را تشدید کرد و آنها در گروه F قرار گرفتند. جاییکه هیچ تیمی از این گروه قهرمان نشده. اوضاع برای آنها پیچیده تر هم شد. موارد فوق تنها برای افراد خرافاتی حائز اهمیت است. اما مصدومیت طولانی مدت نویر، اوضاع دروازه بانی را پیچیده کرد. همه انتظار داشتند نویر برای بایرن به میدان برود و خود را تثبیت کند. حتی ترشتگن هم پذیرفته بود که نویر شماره یک باشد. اما تاخیر در بازگشت نویر تا آنجا طولانی شد که نویر نتوانست برای بایرن به میدان برود و در دیدار های دوستانه نیز، مطمئن ظاهر نشد. از طرفی ترشتگن یک فصل آماده را سپری کرده بود. فشار افکار عمومی و دو دستگی در تیم ملی واقعا محسوس بود.
جدا از بحث نویر، عکس انداختن گوندوگان و اوزیل دو باره بحث وفاداری را پیش کشید. اینکه چه لزومی دارد بازیکنی که شخصی مانند اردوغان را رئیس جمهور می نامد و با او عکس تبلیغاتی می اندازد، در تیم ملی آلمان بازی کند؟ بازیکنی که سرود ملی را نمی خواند، چه معنی دارد جزو یازده نماینده ملت آلمان در برابر دیدگان جهانیان باشد؟ مهاجر یا آلمانی اصیل کدامیک لایق پوشیدن پیراهن تیم ملی هستند؟ بازیکنانی مانند اوزیل متهم بودند که برای آلمان انرژی نمی گذارند.
دو دستگی دیگر به اختلاف بین بازیکنان قهرمان جام جهانی قبل و بازیکنان قهرمان جام کنفدراسیونها بر می گشت. بازیکنانی که کنفدراسیونها را برده بودند، نسل قبل را به بی انگیزگی متهم می کردند و معتقد بودند دیگر نوبت آنها است. نمایشهای مولر، اوزیل، خدیرا با نمایش امثال گورتزکا مقایسه می شد. بحث عدم دعوت از بازیکنانی نظیر واگنر و سانه هم در نوع خود جالب توجه بود و انگار بسیاری منتظر بودند آلمان نتیجه نگیرد و با این حربه، عدم دعوت از این بازیکنان را به رخ لوو بکشند. مدت زمان طولانی حضور لوو روی نیمکت باعث شده بود دیگر همه مردم آلمان مثل قبل پشت سر لوو نایستند.
جام شروع شد. به بدترین شکل ممکن. آلمان به مکزیک باخت و سوئد هم کره جنوبی را برد. آلمان مدتها بود که نخستین بازی خود را در جام جهانی نباخته بود. این باخت باعث شد، اختلافات علنی تر شود. نقد ها بیرحمانه تر و بعضا مغرضانه تر مطرح شوند. آلمان در صورت برد در دو بازی بعدی نیز ممکن بود صعود نکند و تمام آن کابوسهای هولناک تعبیر شود. لوو با اطمینان گفت که سرنوشت ایتالیا، اسپانیا و فرانسه برای این تیم رقم نمی خورد. لوو گفت به خاطر یک بازی نه به سیستمش شک می کند، نه به نفراتش. او با تجربه و خونسردی و البته اعتماد بنفسی کم نظیر گفت که خبری از انقلاب و دگرگونی نیست. البته کمی تغییر نفرات مشاهده می شد اما نشانه ای از عقب نشینی و تزلزل در عقیده هرگز!
لوو بازی با سوئد را در حالی آغاز کرد که هوملز مصدوم بود و او به رودیگر در کنار بواتنگ اعتماد کرده بود. هکتور اما به ترکیب بازگشت و پلاتنهارت به نیمکت بازگشت. بینی رودی در یک برخورد شدید شکست و او چندین دقیقه در وضعیت مبهم به سر می برد. رودی سر انجام پس از چند دقیقه که آلمان ده نفره بازی می کرد، با ناراحتی تعویض شد. دقیقه 31 گوندوگان، یکی از مغضوبینی که با اوردوغان عکس انداخته بود، بجای رودی به زمین آمد و دقیقه 32 آلمان گل خورد. از این بدتر نمیشد. سوئد تیمی نیست که جلو باشد و راحت باج بدهد. ایتالیا و هلند این را خوب می دانند. آلمان در نیمه دوم گل تساوی را خیلی زود به ثمر رساند. اما شرایط جدول نشان می داد این نتیجه نیز 99 درصد به حذف آلمان منجر می شود. لذا آلمانها باید برای زدن گل برتری تلاش می کردند تا سرنوشت شان دست خودشان باشد. آلمانها هر چقدر تلاش می کردند در برابر سد مستحکم سوئد کاری از پیش نمی بردند.
بازی به ده دقیقه پایانی رسیده بود و افراد زیادی منتظر بودند که داور سوت پایان بازی را به ثمر برساند تا قهرمان جهان حذف شود. اما داور آنها را خوشحال تر کرد و بواتنگ را با کمک داور ویدئویی در دقیقه 82 اخراج کرد تا قبل از سوت پایان بازی حکم به حذف قهرمان جهان دهند. لوو در حالیکه مدافعش اخراج شده بود، با توجه به اینکه با مساوی هم همچنان نیم نگاهی به صعود داشت باید یک مدافع را به جای تنها مهاجم تیم به زمین میفرستاد. زیرا با توجه به نتیجه مکزیک و کره جنوبی، پیروزی سوئد، همان شب حکم به حذف لوو و شاگردانش می داد. لوو دست به تعویض زد. اما دست نگه دارید. حتما اشتباه شده. برگه تعویض را دوباره نگاه کنید آقای داور. ولی انگار نه! اشتباهی در کار نیست. لوو واقعا حکم به بیرون رفتن یوناس هکتور و ورود جولیان برانت به زمین کرد. یعنی تیم قرار است با یک دفاع راست و یک دفاع مرکزی که ذخیره زوج هوملز و بواتنگ بوده در برابرغول کش بزرگ، سوئد، به بازی ادامه دهد؟ اگر آلمان می باخت این تصمیم لوو چیزی جز دیوانگی و حرکات جنون آمیز معنی نمیشد. حتما گفته می شد فشار بازی باعث شده لوو دست به همچین ریسکی بزند و الا کدام عاقلی به اندک شانس باقیمانده اش پشت پا میزند؟
انگار تصمیم لوو درست بود. آمدن برانت ورق را به سود آلمان برگرداند و سوئد هم قدرت ضد حمله زدن نداشت. سوئد که یازده نفره سد مستحکمی در برابر ژرمنهای یازده نفره ایجاد کرده بود، مشکلی در دفاع در برابر آلمان ده نفره نداشت. نگاه کنید چه بازیکنی است برانت. هنوز نیامده چه شوتی کرد؟ تیرک دروازه هم با لوو یار نیست. آقای لوو واقعا شما که سانه را خط زدید و آنهمه هزینه برای خط زدن سانه دادید، برانت را برای دقیقه 87 به بعد آورده اید یا فقط برای فینال تاکتیک تان را رو می کنید. هر چه دارید رو کنید که دارید حذف می شوید. اگر یکصد تاکتیک مخفی در آستین برای فینال داشته باشید ولی از دور گروهی حذف شوید، از آن تاکتیک ها و پلن ها سودی نخواهید برد. اینها در ذهن هواداران مرور می شود. صبر کنید. هنوز بازی تمام نشده. سانتر، ضربه سر گومز و ... . آه گومز هم گومز سابق نیست. تقریبا ضربه را به دستهای دروازه بان کوبید. ولی لوو هنوز آرام بنظر می رسد. آرام آری اما بی خیال نه! شاید هم تسلیم شده باشد. شاید باید از سرنوشت لیپی عبرت می گرفت. مربی قهرمان جهانی که ننگ حذف در دور گروهی را در 2010 تجربه کرد تا شیرینی قهرمانی 2006 را در کامش تلخ کند. یا اسکولاری که 2002 قهرمان ملی شد ولی 2014 با خاک یکسان شد. اصلا کار درست را بکن بائر انجام داد که در اوج و پس از قهرمانی جام جهانی از مربیگری کناره گرفت. در سن 45 سالگی به هر آنچه یک نفر می تواند آرزو کند دست یافته بود. چه با بایرن، چه با آلمان، چه به عنوان کاپیتان و چه به عنوان سرمربی.
دیگر وقتهای تلف شده هم رو به اتمام است. هواداران سر خورده هستند و آنتی ژرمن ها دستشان روی دکمه جهت ارسال 2500 گیگ اطلاعات راجع به حذف قهرمان جهان. حاوی کلی کنایه و طعنه به قهرمان جهان. آلمان با توجه به نتایج درخشانی که گرفته کم دشمن ندارد. وای خدای من! مهندس صحبت می کند : "ژرمنها هرگز تسلیم نمی شوند. تا اتوبوس ما از ورزشگاه خارج نشده حق ندارید ما را بازنده بدانید. ما هم ممکن است مانند هر تیم دیگری حذف شویم، اما نه به این راحتی. ما اسیر تقدیر می شویم، اما تسلیم تقدیر نمی شویم. ما تا آخرین نفس، تا سوت آخر بازی، تا آخرین ذره انرژی تلاش می کنیم. دشمنانمان را نا امید می کنیم. ما برای تفریح به روسیه نیامده ایم. ما تا روز آخر این میهمانی حضور خواهیم داشت. ما ... " گل مهندس یک دنیا حرف داشت. حالا آلمانها تا لب پرتگاه رفته اند. آنها قدر زندگی را بیشتر از هر تیم دیگری می دانند. آنها فولاد آبدیده هستند. می دانند که از چه جهنمی بازگشته اند. مانند کسی که تا دیروز به زندگی غر می زد و از یکنواختی زندگی شکایت داشت. اما امروز از یک تصادف مرگبار جان سالم بدر برده و قدر عافیت را می داند. لذت یک فنجان چای یا قهوه را با تمام وجود حس می کند. عمر دوباره نصیب همه کس نمی شود. ولی اگر بشود، فرد به صدای بلبلها جور دیگری گوش جان می سپارد. در زمین چمن با بی تفاوتی قدم نمی زند. گفتم زمین چمن!!!!! وای اگر آخرین تیر ترکش مهندس هم گل نمی شد.
حذف در دور گروهی برای نخستین بار در طول تاریخ میتوانست خیلی برای قهرمان جهان گران تمام شود. خیلی گرانتر از حذف شدن از مهمترین تورنمنت فوتبالی جهان. می توانست بسیاری کودکان امروز را که دل در گرو فوتبال بسته اند، نا امید کند. این فوتبالیستها که امروز در زمین بازی می کنند، نهایت یک یا دو جام جهانی بتوانند در زمین حاضر باشند. اما بزودی باید جایشان را به کودکان امروز بدهند. لام، شواین اشتایگر، توماس مولر و خیلی بازیکنان دیگر امروز آلمان، از ماتئوس، فولر، کلینزمن و برمه خاطره دارند. با افتخار پیراهن تیم ملی آلمان را در کودکی پوشیده اند. اگر آلمان قهرمان جام جهانی 1990 و یورو 96 نشده بود، شاید بسیاری از بازیکنان امروز تیم ملی آلمان الان شغل دیگری داشتند. پیروزی در برابر سوئد به آن کودکان که آینده سازان فردای تیم ملی هستند آموخت هرگز تسلیم نشوید. همیشه اوضاع مثل جام جهانی 2014 نیست. گاهی باید با خون و عرق امید ها را زنده نگه داشت. آموخت تسلیم نشوید و آموخت : "هرگز نگو هرگز!"