طرفداری- داستان این است که این الگوی تکراری دیر یا زود در تمامی تورنمنت ها تکرار می شود. بعد از بوق و کرنای بالای رسانه ها، همه خودشان را برای دنیایی از گل و اتفاق حاضر می کنند، اما آلبوم ها و استیکرهای پررنگ و لعاب قبل از رقابت ها چندان نشان نمی دهند که 32 تیم و بیش از 700 بازیکن قرار است اینجا باشند و همه هم نمی خواهند خوب و زیبا بازی کنند.
گلایه از تعداد گل های کم، قابل درک است. تا همین پریشب (جمعه)، فقط 2.33 گل به ازای هر بازی به ثمر رسیده بود؛ این در حالی است که در لیگ قهرمانان فصل گذشته، 3.21 و در لیگ برتر 2.67 گل به ازای هر بازی به ثمر رسیده بود. پایین ترین آمار گلزنی در جام جهانی هم مربوط به 1990 ایتالیا است که 2.21 گل در هر مسابقه ثبت شد.
اینکه آیا این آمار، تورنمنت حاضر را به مسابقاتی سطح پایین بدل می کند یا نه، سوال متفاوتی است: جام های جهانی معمولا با اتفاقات و داستان های غیرقابل پیش بینی شان در یادها می مانند و این دوره هم رویدادهای عجیب خودش را از اخراج نابهنگام لوپتگی تا فرم غافلگیرکننده روسیه و همچنین بحران تیم ملی آرژانتین، نشان داده است.
در بازی با کرواسی، سیستم بازی آرژانتین بیشتر شبیه 1-2-4-3 بود، ولی این سیستم نتوانست قدرتی در کناره ها به آنها اضافه کند و علاوه بر این، لیونل مسی را هم با مهار از سوی اشترینیچ و راکیتیچ، کاملا از جریان بازی محو کرد
با این حال، تعداد گل ها هم مساله مهمی است. این اتفاق برای حداقل 3 دهه افتاده و قابل پیش بینی هم بود. زمان بسیار کم در اختیار سرمربیان طی پروسه آماده سازی به این معنا است که مربیان زمان بسیار کمتری برای برنامه ریزی دارند و برای همین بیشتر تمرکزشان را روی خط دفاع منعطف می کنند و کمتر به تاکتیک های هجومی می پردازند. در حالی که گل ها ممکن است حتی اتفاقی هم بدست بیایند، تیمی که خط دفاع قابل نداشته باشد، قطعا گل می خورد. علاوه بر این، اصول دفاعی تقریبا همگانی است و نسبت به تاکتیک های تهاجمی، بازیکنان مطابقت بیشتری با آنها دارند.
نتیجه این است که تیم ها نسبت به بازی های باشگاهی، با هماهنگی و سرعت بیشتری حمله می کنند. پاس ها دیرتر ردوبدل می شوند، چون نفرات همدیگر را راحت پیدا نمی کنند. همین موارد دفاع در مقابل حملات را راحت تر می کند.
در کنار این، جام جهانی تیم هایی را مقابل هم قرار می دهد که از نظر قدرت برابر نیستند و در نتیجه تیم کم توان تر تمایل بیشتری به دفاع فشرده و گرفتن فضا از حریف نشان می دهد. تیم ها هم به همین خاطر، قدرت تهاجمی کمتری نشان می دهند. عملکرد ایران در مقابل اسپانیا، نمونه بارزی از این اتفاق است. خط دفاعی 4 نفره با 5 هافبکی که مقابل شان قرار گرفته بودند و معمولا سیستم 1-3-6 را تشکیل می دادند، تقریبا در تمام طول بازی، حریف را زمین گیر کرد.
تعجبی هم ندارد وقتی بگوییم دو تیمی که عمیق ترین خطوط دفاعی را تشکیل دادند، بهترین دستاوردها را کسب کردند؛ مکزیک با نمایش پرسینگ همیشگی اش در مقابل آلمان و ایسلند با پوشش تمام حفره های نفوذی در مقابل آرژانتین هر دو به خواسته هایشان رسیدند.
ایسلند در مقابل آرژانتین کاملا عقب نشسته بود و هیچ فضایی به بازیکنان خلاق آرژانتین نمی داد. گیلفی سیگوردسون نقش مهاجم دوم را داشت، اما معمولا به عنوان هافبک پنجم، عقب می کشید
این رویکرد دفاعی تیم ها در کنار اضافه شدن سیستم کمک داور ویدیویی به بازی ها و پنالتی های بیشتر، که باعث شده مدافعان کمتر در محوطه جریمه با حریف درگیر شوند، شاید بتواند توضیح مشخصی از اینکه چرا تا جمعه شب، 50 درصد گل های جام جهانی از ضربات ایستگاهی بدست آمده، ارائه کند. این آمار 4 سال قبل فقط 24 درصد بود و اگرچه این آمار کم کم پایین تر می آید، ولی به نظر می رسد تعداد گل های به ثمر رسیده در جریان بازی کمتر و کمتر شود.
به هیچ وجه نمی توان تیم هایی را که برای رسیدن به خواسته هایشان هر آنچه جزو قوانین بازی است، اجرا می کنند را سرزنش کرد، ولی می توان برای طرفداران فوتبال ناراحت بود. این الگویی است که الان دهه ها است گریبان گیر جام جهانی شده و احتمالا با رسیدن مسابقات به 48 تیم در 2026، بیشتر هم حس خواهد شد. حکایت تلخی است که اختلاف بین دارا و ندار هر روز بیشتر می شود و تعادل در بازی ها از بین می رود.
مسلما نمی توان کم گلی رقابت های جام جهانی را به کاهش اختلاف بین قاره ها نسبت داد و کارلوس کی روش هم مخالفتش را با این نظریه، ابراز داشته است:
پیشرفت در فوتبال آسیا هم در رده بزرگسالان و هم در رده تیم های پایه، به کندی پیش می رود و صحبتم در تمام موارد است. به این معنا است که در تربیت مربیان، آموزش جوانان، زیرساخت ها، امکانات و همه چیز اروپا پیشی گرفته و آسیا خیلی عقب تر مانده است.
تنها کشورهایی که توانایی رقابت در جام جهانی دارند، آنهایی هستند که خوش شانس اند و بازیکنان شان در اروپا بازی می کنند. این نه تنها شامل آسیا، بلکه آفریقایی ها و جاهای دیگر هم می شود. مردم از سنگال یا مراکش به عنوان تیم های قدرتمند آفریقایی نام می برند، ولی آنها فقط آفریقایی هایی هستند که در اروپا بازی می کنند.
من 37 سال مربیگری کرده ام و می توانم اطمینان دهم اختلاف بین اروپا و بقیه جاها در حال افزایش است. هشت سال قبل بد بود، 4 سال قبل بدتر شد و الان از آن هم بدتر است.
سیستم 1-5-4 ایران معمولا با عقب کشیدن هافبک های تیم به 1-3-6 بدل می شد. خطوط دفاعی و میانه میدان فشردگی شان را حفظ کردند و به این روش، اسپانیا را بسیار به زحمت انداختند
منظور کی روش از اروپا همه آن نیست و او در واقع به 4 یا 5 کشور قدرتمندی اشاره می کند که تمام بازیکنان مستعد را جذب خودشان می کنند. این به معنای بازی های یک طرفه بیشتر هم هست.
این دوره جام جهانی، نوآوری های چندانی هم نشان نداده است. مثلا سیستم جدید 2-3-3-2 سمپائولی در آرژانتین هیچ وقت اجرایی نشد و در مقابل کرواسی با 2-4-4 لوزی و مدافعان کناری تهاجمی، به خوبی مقابله به مثل کرد.
مشخص است که تغییر فلسفه در یک تیم ملی در چنین دوره کوچکی از آمادگی قبل از جام جهانی، ممکن نیست و شیلیِ پرفشار سمپائولی حاصل سال ها تلاش و زحمت مارچلو بیلسا بوده است.
لیونل مسی هشدار داده بود که سیستم 3-4-3 برای او مناسب نیست، چون همواره مدافعان را وارد منطقه بازی اش می کند و از سوی دیگر، اصرار به استفاده از مدافعان کناری تهاجمی، آلبی سلسته را در آن منطقه، آسیب پذیرتر کرد.
سمپائولی توانست با شیلی چنین فلسفه ای پیاده کند، چون تیمش قدرت پرس مناسب حریف را داشت. آرژانتین چنین سازماندهی و سرعتی ندارد و شاید تمایل انجام چنین شیوه ای هم نداشته باشد. مسی و یاران تجربه تلخی داشتند، ولی این فوتبال ملی است: فقط در شرایط خاص و با برنامه های بلند مدت، تیم ها می توانند به دستاورد مهمی دست پیدا کنند و به سطح بازی های باشگاهی برسند.
آرژانتین در مقابل ایسلند سیستم 2-2-4-2 اجرا کرد و چندان شبیه 2-3-3-2 وعده داده شده سمپائولی نبود. این سیستم فرصت چندانی برای بازیکنان خلاق آنها فراهم نکرد و علاوه بر این، آنها در کناره ها آسیب پذیر شدند و فضا برای ایسلند باز شد
در کنار این ها، بعضی تیم های ملی تمایل زیادی به تکیه روی ستاره ها دارند. این مساله بیشتر از همه برای پرتغال مفید بوده، ولی سایرین شامل نیمار در برزیل، مسی در آرژانتین و لواندوفسکی در لهستان، استفاده چندانی از آن نکرده اند، چون این بازیکنان توسط هافبک ها کنترل شده اند.
در هر حال، این مشکل بنیادی فوتبال ملی است که همچنان یک بازی تیمی است، ولی وقتی حمله به تک ستاره ها واگذار می شود، خطوط دفاعی می درخشند و گل ها کم می شود.