طرفداری- صعود ایران به جام جهانی 2018 روسیه این فرصت را برای بانوان هوادار فراهم آورد تا بتوانند با حضور در این کشور به استادیوم ها بروند و تیم ملی خود را از ته دل تشویق کنند. خبرنگار بلیچر ریپورت این فرصت خبری را از دست نداده و گزارشی از این حضور تهیه کرده است.
به نقل از بلیچر ریپورت، درست لحظه ای که تیم ملیشان پس از 20 سال اولین پیروزی خود در جام جهانی 2018 را بدست آورد، بانوان ایران در تدارک پیروزی نبرد شخصیشان بودند تا مطمئن باشند که شادی آن ها در استادیم فقط به این روز منحصر نخواهد شد.
آن ها در برهه کنونی از ورود به استادیوم ها در کشورشان منع هستند. بانوان فقط می توانند از طریق تماشای تلویزیون یا گوش دادن به رادیو فوتبال را دنبال کنند اما تلاش می کنند تا برای تماشای بازی ها به یک استادیوم واقعی وارد شوند و احتمال دستگیری یکی از مصائب این کار است. شبی در زندان! این یک واقعیت است.
بازی افتتاحیه ایران در گروه B، نه فقط یک فوتبال بلکه جنگی برای آزادی بود و حالا آن ها طعم جام جهانی را چشیده اند، احساس سرخوشی زیاد از گل پیروزی در دقایق پایانی. اما آن ها چیزی بیشتر از این می خواهند. واقعاً بیشتر!
در ایران، حمایت برای حضور بانوان جهت تماشای فوتبال نسبت به سال های قبل اهمیت بیشتری پیدا کرده و ما می خواهیم احساس آن ها برای تحقق این هدف را دنبال کنیم.
پریسا آرتین جزو اولین ایرانی هایی بود که به خاک روسیه وارد شد. او اول هفته با دوستان و خانواده اش به روسیه رسید تا مرد و زن از جو جام جهانی لذت ببرند.
پریسا مانند دیگر زنانی که سفر مشابهی را داشته اند پیامی را برای مسئولان ورزش ایران در رابطه با حق تماشای فوتبال داشت:
واقعاً می خواهیم در کشور خودمان امکان ورود به ورزشگاه را داشته باشیم. می خواهیم از تیم خود حمایت کنیم. این منصفانه نیست؛ آزادی در ورود به ورزشگاه ها باید برای همه باشد. بسیاری از خانم ها طرفدار واقعی فوتبال هستند اما مجبورند که از تلویزیون یا رسانه های جمعی آن را تماشا کنند. بازیکنان ما تا به حال تشویق بانوان ایرانی را در ورزشگاه ها تجربه نکرده اند. البته آن ها گاهی اوقات بانوانی از دیگر کشورها (اشاره به حضور بانوان سوری در ورزشگاه آزادی) را در مسابقه هایشان می بینند. همه ما می خواهیم صورت هایمان را رنگ بزنیم، برویم و بازی را تماشا و تیممان را حمایت کنیم.
این پنجشنبه بسیاری از ایرانیان راه سن پترزبورگ را در پیش گرفتند تا دیدار ایران و مراکش را به نظاره بنشینند. روز مسابقه ایران فرا رسید و درست 6 ساعت مانده به آغاز بازی، تماشاگران به سمت ورزشگاه حرکت کردند.
در مرکز شهر آن ها به هواداران مراکشی برخورد کرده، با آن ها عکس گرفتند و با تکان دادن پرچم هایشان شعار می دادند.
زنان ایران به وضوح نشان دادند که می توانند بخشی از این شادی باشند. صورت هایشان را رنگ کردند، بنرهایی را در دست گرفتند و لبخندی بر روی لبانشان بود.
چهار تن از تماشاگران که رفقای هم بودند آهسته آهسته خود را به ورزشگاه می رساندند. به لباس هایشان خندیدم، چون با یک لباس بزرگ به هم وصل شده بودند که روی آن کلمه ایران نوشته شده بود.
زنی که حرف R را پوشیده بود مِیگان نظری نام داشت و توضیح می داد که رفتن به ورزشگاه برای تماشای بازی کشورش چه حس و حالی دارد.
این اولین باری است که ما با یکدیگر به این صورت برای تماشای یک بازی فوتبال می رویم. برایم خیلی عجیب است که در کشور خود نمی توانیم به ورزشگاه برویم – این موضوع برای والیبال یا دیگر ورزش ها مصداقی ندارد و فقط فوتبال به این صورت است. من موافق این محدودیت نیستم اما مجبوریم که از قانون اطاعت کنیم. مانند بسیاری از بانوان تهرانی من هم فوتبال را دوست دارم.
پس از آن میگان در مورد بازی و استرسش صحبت کرد:
ما از صبح نگرانیم و ساعت هاست که پلک روی هم نگذاشتیم. اما فکر می کنم می توانیم پیروز شویم.
مسیر قدم زنی به ورزشگاه سن پترزبورگ مستقیم اما طولانی بود و درختان حاشیه جاده را پوشش داده بودند. هیچ وسیله نقلیه ای نمی توانست به ورزشگاه نزدیک شود و این بدان معنی بود که هر هوادار باید دو کیلومتر تا ورزشگاه پیاده روی می کرد.
خوشبختانه، فیفا قبلا این قضیه را متذکر شده بود که هواداران زودتر حرکت کنند و ساعت 3:40 دقیقه بود که با علی موسوی و شیده، دوست دختر او باب صحبت را باز کردم. علی گفت:
فوق العاده است که اینجا در کنار یکدیگر هستیم.
شیده به مکالمه ما اضافه شد و گفت:
اما این حضور برای بانوان خاص تر است. ما اجازه حضور در ورزشگاه های ایران را نداریم.
شاید کسی که خارج از ایران زندگی می کند از درک این وضعیت آگاه نباشد. در آن روز به وضوح درک کردم که همه آن ها به دنبال این فرصت می گشتند که این کلمات را به زبان بیاورند.
علی و شیده با دیگر دوستان خود از تهران به روسیه آمده بودند و بیان می کردند که چگونه برگزاری این رقابت ها در روسیه این امکان را فراهم کرده که بسیاری از ایرانیان به این سفر چهار ساعته بیایند.
شیده می گوید:
فکر نمی کنم وضع هواداران بانوان در ایران تغییر کند و به همین خاطر فرصت را غنیمت شمرده و با یکدیگر به این بازی ها آمدیم. واقعاً می خواهم ببینم که رفتن به یک مسابقه فوتبال چه حسی دارد.
همینطور که آن ها به سمت ورزشگاه حرکت می کردند، هواداران بیشتر و بیشتری به فواره بزرگی که در جلوی ورودی ورزشگاه نصب شده بود می رسیدند.
هواداران مراکشی با صدای بلند شعار می دادند و گاهی اوقات در هوا آتش بازی می کردند. اما هواداران ایرانی آواز هم می خواندند و یکی از بانوان در حالی که دست می زد شعری را می خواند.
با او صحبت کوتاهی داشتم و توضیح داد که چیز زیادی از فوتبال نمی داند اما نتوانست فرصت حضور در جام جهانی را در کنار دوستانش از دست بدهد.
در مسیر منتهی به ورزشگاه و بر روی چمن ها پرچمی در حمایت از زنان ایرانی برای ورود به استادیوم ها پهن شده بود و درست بعد از آن بنر 3 زن ایرانی کنار یک مرد نشسته بودند.
آن ها تی شرت و شلوار جین پوشیده بودند و نقش پرچم ایران بر روی صورت هایشان بود. کاملاً واضح بود که آن ها اعضای یک خانواده چهار نفره هستند که پدر در انتها و مادر در میان دو دخترش نشسته بود.
یکی از دخترهای آنان به نام شهربانو به من گفت که این روز چه معنایی برای او دارد و افزود:
از آن جاییکه نرخ دلار در ایران در حال افزایش است، سفر به روسیه کاری دشوار بود اما ما آن را مدیریت کردیم. این اولین باری است که به همراه خانواده برای دیدن یک مسابقه فوتبال با یکدیگر سفر می کنیم. بسیار هیجان زده هستیم و بر این باور هستیم که ایران پیروز خواهد شد.
علیرضا اشرف، روزنامه نگار ایرانی هنگامی که من با آن خانواده صحبت می کردم صحبت هایم را برای آن ها ترجمه می کرد و برای صرف غذا در رستوران نزدیک ورزشگاه به من ملحق شد. از علیرضا پرسیدم که در مورد حضور بانوان در ورزشگاه های کشورش چه عقیده ای دارد و آیا شرایط می تواند برای بانوان تغییر کند یا خیر. او پاسخ داد:
بانوان در اینجا فقط برای فوران احساسات حضور دارند. آن ها عاشق حضور در اینجا و استفاده از بزرگترین فرصت خود هستند و من احساس فوق العاده ای در این لحظات دارم. از زمانی که ایران به جام جهانی صعود کرد، بحث های بیشتری در رابطه با حقیقت حضور بانوان در ورزشگاه های ایران شکل گرفت و این خوب است. حالا برخی از افراد اعتقاد دارند که این حق باید برای بانوان محفوظ باشد اما افرادی نیز هستند که هنوز این قضیه را سبک و سنگین می کنند. افراد بیشتر و بیشتری در حال حمایت از این کمپین هستند و مسئولان نیز در مورد تحقق این امر صحبت می کنند. اما سخت است که همگان به این باور برسند. فکر می کنم در سه یا چهار سال آینده این مشکل مرتفع گردد. مرحله به مرحله باید پیش رفت.
در حدود یک ساعت طول کشید تا به ورزشگاه وارد شویم چراکه باید از مرحله بررسی های امنیتی و ازدحام جمعیت می گذشتیم. اما انتظار از شور و اشتیاق هیچ هواداری کم نمی کرد. وقتیکه صندلی خود را یافتم به یک بانوی تقریباً 70 ساله برخورد کردم که به من می گفت هیچ چیز از فوتبال نمی داند اما می خواهد با بزرگترین نوه دختریاش بازی را تماشا کند. آن ها لحظات کاملاً سمبولیکی را می گذراندند.
بازی با حملات مراکش آغاز شد اما سردار آزمون قبل از پایان نیمه اول یک بخت عالی گلزنی را از دست داد. در بین دو نیمه با یک زوج همکلام شدم.
روشنک می گفت:
در طول زندگیم اولین بار است که به ورزشگاه می آیم. همیشه با خودم می گفتم حضور در یک استادیوم بزرگ و تماشای بازی تیم ملی چه حسی دارد و حالا یک جو شگفت انگیز را تجربه می کنم. همان جوی بود که آرزویش را داشتم. این جو می تواند با یک گل از ایران شگفت انگیزتر شود.
سعید، نامزد او می خندد و به آن ها می گویم ناامید نباشید. آن ها می گویند: هرگز.
نیمه دوم شروع می شود اما به نظر می رسد رطوبت هوا بر روی بازیکنان تأثیر گذاشته و بازی از تب و تاب افتاده است. اما در دقایق پایانی همه چیز تغییر می کند. در دقایق تلف شده، بر روی دروازه مراکش سانتری انجام می شود و بوهدوز با یک گل به خودی موجبات پیروزی را برای ایران فراهم می آورد. ورزشگاه از فریاد و شادی ایرانیان منفجر می شود و آن ها همدیگر را در آغوش می گیرند.
اما هدف چیزی فراتر از یک بازی بود. این حضور معنای یک باور و تسلیم نشدن را می رساند. شرکت بانوان ایرانی در جنگی بود تا مطمئن باشند روزی مانند دیگر بانوان جهان این فرصت لذت بخش را بار دیگر تجربه خواهند کرد.