مطلب ارسالی کاربران
به یاد آن گل _ داریوش رفیعی
دانلود و پخش تنها با قطع کردن فیلترشکن امکانپذیر است.
گل رفت و گلستان ویران شد
در سینه ام از غم طوفان شد
داد از جور زمان
باز سرد و غم افزا شد شبها زد مهر خموشی بر لبها
مرغ از بیم خزان
این فصل محنت زا پنداری آتشها به گل و به گلستان زد
شد ویران بستانها دست غم پیکانها به نشانه دل و جان زد
ای بلبل خاموشی بی رخ گلها خاموشست نغمه و آوا می سوزی
چون من شیدا آتش پنهان بر دل و جان داری
چون آید باز از ره پیک بهاران گل خندد بر رخ یاران شادان کن
دل به امیدی بهر چه بیم از جور خزان داری
اگر خزان دارد دنیا بیا که دل خرم سازیم بیاد فروردینش
دلی که می شوزد زین غم دهیم ازین پس ای بلبل بیاد گل تسکینش
روزی که خزان گردد طی شادی بتو می بخشد گل با خنده ی شیرینش