جریان خیلی ساده است! بایرن مونیخ را باید ویترین فوتبال آلمان دانست؛ می گویید نه؟! خب این مقاله را بخوانید شاید با ما هم نظر شوید؛
روزگاری گفته میشد که سیاست بایرن مونیخ این است که با خرید بازیکنان بزرگ بوندس لیگا هم مجموعه خود را تقویت می کند و هم باقی تیم ها را تضعیف!
این ادعا خیلی هم مغرضانه نیست؛ با نگاهی به تاریخ بایرن مونیخ و بازیکنان ریز و درشتی که برای آنها به میدان رفته و می روند می توانید بر این حرف صحه بگذارید.
از سپ مایر و بکن باوئر و شوماخر گرفته تا کلینزمن و بالاک و لواندوفسکی، تاریخ گواهی می دهد که بایرن مونیخ صیاد اصلی شاه ماهی های بوندس لیگاست.
بایر لورکوزن تحت هدایت کلاوس تاپ مولر را به یاد بیاورید؛ ستارگان تیم نایب قهرمان جام باشگاه های اروپا در فصل 2001/02، در یک تاراج عظیم بای آرنا را ترک گفته و راهی باشگاه های دیگر شدند.
دو ستاره آن روزهای لورکوزن، یعنی میشائیل بالاک و لوسیو که سهم بسزایی در به فینال رساندن تیم تاپ مولر داشتند به بایرن مونیخ پیوستند و سال ها در این تیم درخشیدند.
با این حال سهم بایر لورکوزن در بوندس لیگا رده های میانی جدول و البته سال ها صبر برای رسیدن به لیگ قهرمانان بود. وقتی بایر لورکزون از ستاره خالی شد، تنها بازیکنانی مثل اولیورنوویل، برن اشنایدر، دیگو رودولفو پلاسنته و زولتان سبچکن همیشه مصدوم در کلاس یک تیم بوندس لیگایی ظاهر می شدند که البته تلاششان برای بهبود دوباره وضعیت سیاه و سرخ ها بی فایده بود. بدتر از همه اینکه، در سال های بعد از غارت، هانس یور بوت که گلزن ترین دروازه بان بوندس لیگا به شمار می رفت، قید کاپیتانی بی چون و چرای لورکوزن را زد و ترجیح داد به بایرن برود و ذخیره اولیور کان باشد!
بایر لورکوزن تنها قربانی باواریایی ها نیست؛ بورسیا دورتموند در فصل 96/97 توانست قهرمان بوندس لیگا شود. آنها در همان فصل با شکست یوونتوس در فینال جام باشگاه های اروپا بر بام قاره سبز ایستادند.
بایرن این بار برای دو اقدام دست به کار شد؛ خرید بازیکنان بزرگ دورتموند و البته صید اولتمار هیتزفلد، سرمربی زنبورها!
لارس ریکن و هایکو هرلیش به عنوان بازیکن از یک طرف و هیتزفلد سوئیسی از طرف دیگر وست فالن را به مقصد مونیخ و البته تیم بایرن مونیخ ترک کردند.
نتیجه این تاراج هم مشخص بود! بایرن مونیخ مدعی ترین تیم آلمانی در اروپا برای یک دهه شد و در این مدت 3 بار هم به فینال لیگ قهرمانان رسید که از این تعداد یک بار آن به قهرمانی انجامید.
بورسیا دورتموند هم هر بار با وجود داشتن تیمی قابل احترام و با داشتن بازیکنان خوب در ادوار مختلف مثل روسیچکی، آیلتون، دده و پیشتر با ماتیاس سامر (ستاره منشاف در یورو 96) و اندی مولر به مقام قابل توجهی دست نیافت و برای رسیدن به قهرمانی در آلمان تا آمدن یورگن کلوپ صبر کرد.
خرید لواندوفسکی، گوتزه و سعی در خرید مارکو رویس - که البته محقق نشد - قسمت بعدی تاراج ستاره های دورتموند توسط بایرن مونیخ بود. خط حمله زهردار بورسیا دورتموند با خروج رابرت لواندوفسکی و گوتزه عملکرد پرنوسانی داشته است. گاهی با روی اوج بودن رویس و اوبامیانگ دورتموند تبدیل به یک حریف خطرناک می شود و گاهی هم توپخانه این تیم با وجود مهاجمانی مثل ایموبیله نا امید کننده می نماید!
تنها دو تیم لورکوزن و دورتموند نبوده اند که این گونه مورد تاخت و تاز باواریایی ها قرار گرفته اند.
اولیور کان و مهمت شول روزگاری ستارگان کالسروهه بودند، افنبرگ از بورسیا مونشن گلادباخ می آمد، کلینزمن در برهه ای در اشتوتگارت درخشیده بود، کلوزه در کایزرسلاترن و وردربرمن گلزنی می کرد، پودولسکی در اف سی کلن می درخشید، حسن صالح حمید زیچ در هامبورگ آقایی می کرد و ینس یرمیس از باشگاه رقیب یعنی مونیخ 1860 راهی بایرن شده بود.
به این جمع، جیووانی البر، میشائیل تارنات، مانوئل نویر، ماریو باسلر، کارستن یانکر و لوتار ماتئوس کبیر را نیز اضافه کنید!
اما سوالی که شاید ذهن بسیاری از فوتبال دوستان را به خود معطوف می کند، این است که بایرن مونیخ سیاست های خود را چگونه عملی می سازد؟
نگاهی به تاریخ بزرگترین باشگاه آلمان می اندازیم؛ باشگاهی که 25 بار بوندسلیگا را فتح کرده و 5 بار جام گوش دراز لیگ قهرمانان را به باواریا آورده است. به جز همه اینها بایرنی ها از سال 74 تا 76 برای سه دوره متوالی قهرمانی اروپا را آن هم با نسلی که تیم ملی آلمان را قهرمان جام جهانی 74 آلمان کرده بود، تجربه کردند.
حضور فرانتس بکن باوئر، گرهارد مولر و سپ مایر در یکی از طلایی ترین بایرن های تاریخ باعث شد تا بسیاری از بازیکنان شاغل در بوندسلیگا آرزوی بازی در این باشگاه را داشته باشند. بایرن مونیخ با سیاست خرید بهترین و تبدیل رقبای بزرگ به تیم های معمولی سال هاست در فوتبال آلمان آقایی می کند. ولی جذابیت بایرن و باواریا ریشه در تاریخ دارد.
با سقوط رایش سوم و خودکشی آدولف هیتلر و در نهایت سقوط آلمان، کشور به دو نیمه شرقی و غربی تقسیم شد. نیمه شرقی با ایدئولوژی لیبرالیستی و اقتصاد بازار آزاد اداره می شد و نیمه شرقی به سان کشورهای بلوک شرق به شکل کمونیستی اداره می شد.
در دوران اوج حکومت نازی ها، مونیخ شهر مورد علاقه پیشوا به شمار می رفت. رسم و رسومات این شهر، لباس های سنتی و جشن های مونیخ، نگین منطقه باواریا را به عنوان جواهر آلمان مطرح می کرد. همچنین وجود کارخانه "بی ام و" در باواریا که از دیرباز تا کنون به عنوان یکی از درخشان ترین ستاره های آسمان صنعت آلمان به شمار می رود (تأثیر لوگوی این کمپانی را روی طراح لوگوی بایرن مونیخ می بینید)، باعث شده تا رونق اقتصادی هم دلیلی بر رونق منطقه باشد. این وضعیت تقریبا شبیه یوونتوس در ایتالیاست. یوونتوس هم متعلق به شهر تورین که کارخانجات فیات، لانچیا و فراری در آن قرار دارد، است.
با پایان یافتن جنگ جهانی و دوران رکود اقتصادی در اروپا، شهرهای صنعتی نقش بسزایی در اشتغال مردم طبقه تهی دست و اصطلاحا قشر کارگر داشتند. خواه نا خواه درصد عظیمی از هوادران فوتبال را در سراسر جهان مردمان همین طبقه تشکیل می دهند. مردمانی که طبق قانون حداقل در هفته، 44 ساعت کار می کنند و آخر هفته به استادیوم می روند و تیم محبوبشان را تشویق می کنند!
اتفاقی که برای یوونتوس در ایتالیا و منچستر یونایتد در انگیلس افتاد، برای بایرن مونیخ هم رخ داد و مونیخ برای کارگرانی که سودای داشتن شغل و هواداری فوتبال را یکجا داشتند، یک الدورادو(آرمانشهر) به شمار می رفت!
ضمن اینکه در طول دوران بمباران آلمان در جنگ جهانی توسط متفقین، بسیاری از شهرهای مهم این کشور مثل برلین، دوسلدورف، درسدن، فرانکفورت و کلن تبدیل به مخروبه شدند ولی بدلیل موقعیت جعرافیایی خاص باواریا، آسیب به مراتب کمتری به مونیخ رسید.
لواندوفسکی
همه اینها باعث شد تا سیل جمعیت به سمت مونیخ سرازیر شود؛ زندگی در شهری زیبا، منطقه ای رویایی با طرفداری از یک باشگاه بی نظیر کامل می شد. اینچنین شد که بایرن برای بسیاری از فوتبالیست های بوندس لیگا تبدیل به یک رویا شد.
کارل هاینتس رومنیگه بیراه نمی گوید که ما یک شهر رویایی، یک استادیوم رویایی و یک باشگاه فوق العاده داریم!
با تبدیل شدن بایرن مونیخ به سمبل فوتبال و البته فرهنگ آلمانی، روحیه جاه طلبانه فوتبالیستهای این کشور ایجاب می کند که برای بازی در این باشگاه سر و دست بشکنند! به عبارت بهتر مهم نیست شما با پیراهن بایر لورکوزن تحسین فوتبالدوستان یک قاره را برانگزید، مهم نیست با پیراهن سیاه و زرد دورتموند قهرمان آلمان و اروپا شوید، در این کشور اگر فوتبالیست باشید، حتی اگر فلیکس ماگات هم باشید و همه قلل را فتح کرده باشید، تا به بایرن مونیخ نیایید به سقف فوتبال خود نرسیده اید! جاذبه باواریا و جاه طلبی آلمانی همه و همه باعث ادای احترام به تیمی می شود که نمی توان بی تفاوت از کنارش گذشت...
تیمی که بازی در آن فراتر از یک رویاست... بایرن مونیخ است!