1 - انفجار چشم بادامی ها !
جام جهانی 1966 تورنمنت عجیبی بود. قبل از شروع بازی ها فیفا به کشور های قاره ی آفریقا، آسیا و اقیانوسیه فقط و فقط 1 سهم برای صعود و حضور در جام جهانی داد. همین نا عدالتی باعث شد که تمام تیم های این قاره به غیر از کره ی شمالی و استرالیا از حظور در این بازی ها انصراف بدن. همین باعث شد که کره شمالی بتونه خیلی راحت راهی جام جهانی بشه. تیم کره شمالی، تیمی که میانگین قدیش 165 سانتی متر بود راهی جام جهانی شد و در گروه شوروی، شیلی و ایتالیا قرار گرفت.
تو بازی اول تیم شوروی از کوتاه قامتی بازیکنای این تیم کمال استفاده رو برد و کره شمالی رو شکست داد. ایتالیا هم شیلی رو شکست داد. تو بازی های دوم ایتالیا از شوروی شکست خورد و کره شمالی در کمال تعجب با گلی که در دقیقه 88 وارد دروازه شیلی کرد تونست 1 امتیاز خیلی مهم رو کسب کنه. شوروی که صعودش رو قطعی کرده بود. تکلیف دومین تیم صعود کننده از گروه تو بازی ایتالیا و کره شمالی مشخص می شد. جایی که ایتالیا با یک تساوی هم می تونست راهی مرحله بعد بشه.
همه فکر می کردن که ایتالیا کار خیلی راحتی داره اما دقیقه 41 ضربه ی مهار نشدنی پا دوک ایک خیلی زیبا وارد دروازه ایتالیا شد و این تیم عقب افتاد. ایتالیایی که در ادامه ی بازی هم نتونست کار خاصی بکنه و بازی رو باخت ! شکست خورد و باعث صعود کره شمالی شد. خودش هم به حذف شده ی بزرگ جام جهانی تبدیل شد.
کره شمالی تبدیل به عجیب ترین تیم صعود کننده به مرحله حذفی جام جهانی تبدیل شد. ایتالیایی ها وقتی به کشور خودشون برگشتن با گوجه ازشون پذیرایی شد و این نتیجه انقدر واسشون سنگین بود که 90 درصد بازیکنای اون زمان تیم ملی ایتالیا از تیم اخراج شدن و نسل جدیدی در ایتالیا شکل گرفت. نسلی که باعث شد ایتالیا 2 سال بعد قهرمان اروپا بشه و 2 سال بعدش هم در فینال جام جهانی بازی کنه.
" من به شما دستور میدم که یک یا دو بازی رو ببرید ! " کیم ایل سونگ، رهبر کره ی شمالی خطاب به بازیکنای تیم.
-
" اونروز من فهمیدم که فوتبال فقط در مورد بردن نیست. اون روز، مردم میدلزبرو مارو وارد قلب خودشون کردن ! " پا دوک ایک زننده گل پیروزی کره شمالی !
-
" من مجبور م که تا ابد سنگینی شکست از کره ی شمالی رو روی دوشم حس کنم ! " ادموندو فابرینی، سرمربی وقتِ ایتالیا !
-
" مرگ بر تو فابرینی ! " شعاری که رو بنر هایی بزرگ هنگام بازگشت تیم ملی ایتالیا به کشور، در شهر رُم نصب شده بود !!
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
2 - ترس، مانع قهرمانی دپورتیو !
14 مِی سال 1994. لالیگا. استادیومِ ریازور. دقیقه 89 ! کل فصل دپورتیوو لاکرونیا به اون دقیقه از بازی بستگی داشت !! دپورتیو تا اون زمان هیچ وقت نتونسته بود قهرمان لالیگا بشه و کابینت افتخاراتش خالی بود. اما توی فصل 1993-94 این تیم یک فوتبال زیبا رو از خودش ارائه می داد و بیشتر زمان فصل رو صدرنشین لیگ بود. اما همه چیز خوب نبود. چون تیم دپورتیو رقیبی مثل بارسلونا داشت. بارسلونایی که پا به پای اونا داشت پیش میومد و پا پس نمی کشید. اما خب وقتی بازی آخر فصل فرا رسید، این دپورتیو بود که با یک اختلاف بیشتر صدر نشین لیگ بود. به همین دلیل تنها کاری که این تیم برای قهرمان شدن نیاز داشت انجام بده، شکست دادن والنسیا بود. تا دقیقه 89 این تیم موفق به زدن گل نشده بود. بدتر از اون، بارسا در اون طرف 5-2 از حریفش پیش بود و منتظر بود بازی دپورتیو با همون نتیجه مساوی تموم بشه تا جشن قهرمانی بگیره. دقیقه 89 اما چه اتفاقی افتاد ؟! هیچی فقط دپورتیو صاحب یک ضربه پنالتی شد !
بازیکنا از خوشحالی بالا پایین می پریدن. همینطور هوادار ها. اما این خوشحالی فقط چند ثانیه دووم اوورد. پنالتی زن اول این تیم یعنی دوناتو از بازیبیرون رفته بود و پنالتی زن دوم این تیم باید می رفت توپ. یعنی بـِبِـتو. بـِبـِتویی که تو اون فصل 2 بار پنالتی از دست داده بود و هوادار ها زیاد بهش اعتماد نداشتن. به همین دلیل ببتو از زدن ضربه انصراف داشت. با دست به سمت نیمکت تیمش اشاره کرد که من به هیچ عنوان پنالتی رو نخواهم زد.
بعد از ببتو دیگه هیچکس جرات نمی کرد بره پشت توپ وایسه. تا اینکه این وظیفه به یوکیچ محول شد. یوکیچ پشت توپ رفت و نفس نفس می زد. اصلا از تصاویر معلوم بود که یوکیچ به هیچ عنوان آمادگی زدن این ضربه رو نداره وزیر فشار و استرس داره نابود میشه. از دوییدن لرزونش به سمت توپ هم معلوم بود. وقتی یوکیچ به توپ رسید،به ناشیانه ترین نوع ممکن به توپ ضربه زد و توپ خیلی راحت در آغوش دروازبان والنسیا آروم گرفت ،،،، ترسیدن از خراب کردن پنالتی و فشاری که این ضربه به یوکیچ وارد کرد،باعث شد جام از دست این تیم بیفته و به بارسایی هابرسه. تمام زحماتی که دپورتیو در طول فصل کشیده بود، همه ی رقابت های نفس گیر، با یک ضربه بد به هدر رفتن. به همین سادگی !
" ببتو اعتماد به نفس کافی برای زدن ضربه رو نداشت چون تو طول فصل مقابل آستون ویلا و اویدو پنالتیش رو خراب کرده بود. معمولا ضربات پنالتی رو من می زدم اما خب من توی زمین نبودم. واس همین یوکیچ پشت توپ رفت ." دوناتو، پنالتی زنی که در زمین حضور نداشت !
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
3- لغزشِ غیر منتظره-یِ قهرمان !
فشار روی شونه های روبرتو باجو بود. اما خب کسی نگران نبود چون همه مطمئمن بودن کسی مثل باجو زیر این فشار ها کمر خم نمی کنه. باجو کسی بود که اگه نبود، ایتالیا به نزدیکی های فینال جام جهانی هم نمی رسید. تو همون مرحله یک هشتم حذف می شد ! تو بازی های حذفی، باجو 5 گل که همشون هم مهم و حیاتی بودن برای ایتالیا به ثمر رسونده بود. این باجو و بازی های فوق العادش بودن که باعث شده بودن ایتالیا به فینال جام جهانی 94 برسه و مقابل برزیل صف آرایی کنه. باجو قبل از بازی دچار یک مصدومیت شد که می تونست مانع از بازی کردنش بشه. اما آریو ساکی نمی خواست بدونِ باجو به مصاف برزیل بره. واس همین باجو رو توی زمین قرار داد تا بازی کنه.بازی ای که تو 90 دقیقه و 120 دقیقه برنده ای نداشت و ضربات پنالتی برنده رو مشخص می کردن.
تو ضربات پنالتی سانتوس و بارسی 2 پنالتی اول تیم هاشون رو خراب کردن. برزیلی بقیه ضرباتشون رو وارد دروازه کرد ولی ضربه چهارمِ ایتالیایی ها رو ماسارو خراب کرد. برای همین ایتالیا برای موندن تو رقابت و شانس مساوی کردن بازی، نیاز به باجو داشت. درست مثل بازی های قبل. همه ی هوادار ها خیالشون راحت بود که باجو ایندفعه هم اونا رو سربلند می کنه اما ضربه ی باجو در کمال تعجب به بالای دروازه رفت !! برای اولین بار باجو تو اون تورنمنت اشتباه کرد ! اشتباهی که تو حساس ترین لحظه تورنمنت اتفاق افتاد. کسی باورش نمی شد. بودای کوچک، ستاره ی ایتالیایی در جام جهانی،بعد از ضربه دست به کمر ایستاد و فقط سرش رو انداخته بود پایین. فقط خدا می دونه توی اون لحظات داشته به چی فکر می کرده ،،،
" من می دونستم که تافارل همیشه شیرجه می زنه واس همین تصمیم گرفتم ضربه رو بزنم وسط. تقریبا وسط دروازه و کمی به سمت بالا. تصمیم درستی هم بود چون تاردلی به سمت چپش شیرجه زد. اما متاسفانه - خودمم نمی دونم چطوری - توپ اوج گرفت و از بالای دروازه رفت بیرون. من قبل از زدن ضربه احساس درد داشتم اما خب من پنالتی زن تیم بودم. اصلا هم کسی نیستم که از وظایفش شونه خالی کنه . " روبرتو باجو !
-
" اون حادثه تا سال ها رو من تاثیر گذاشت. بدترین لحظه عمر فوتبالی من بود. هنوز که هنوز کابوسش رو شبا می بینم . " روبرتو باجو
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
4 - بازیِ قرن !
کاتناچیو داشت سلطنت می کرد توی دنیای فوتبال. 2 باشگاه بزرگ شهر میلان با همین سیستم فوتبال اروپا رو قبضه کرده بودن و تو جام جهانی 1970 هم تیم ملی ایتالیا با این روش تا دقیقه 90 بازی نیمه نهایی، تو 5 بازی فقط 1 گل خورده بود. اینم باید گفت که با همین سیستم، اونا تونسته بودن قهرمان یورو 68 هم بشن. همه ی اینا هم یک معنی داشت که سیستمِ کاتناچیو داشت در فوتبال سلطنت می کرد. تو نیمه نهایی هم ایتالیا دقیقه 8 توسط بونینسنا به گل رسیده بود و همه مطمئمن بودن ایتالیا تا آخر بازی گلی دریافت نمی کنه و ایتالیا باز هم راهی فینال مسابقات می شه. اتفاقی که تا دقیقه 90 افتاده بود اما یک نفر خرابش کرد. کی ؟ یه نفر که تو همون سیستم کاتتاچیو رشد کرده بود : " کارل هاینز اشنایدر "
اشنایدر 5 سال بود که داشت در اینتر توپ می زد و یکی از ستاره های اصلی این تیم به حساب میومد. مدافع چپی که بازیهای فوق العاده رو در این و ترکیب دفاعی اینتر از خودش نشون می داد و محبوب همه ی هواداران اینتر بود. شاید جالب باشه بدونید اشنایدر تا قبل از این نیمه نهایی، نه توی باشگاه و نه توی لباس تیم ملی موفق به زدن 1 گل هم نشده بود ! اما اونروز بعد از یک نفوذ خیلی ساده به قلب خط دفاعی تیم ایتالیا، رو هوا بلند شد و توپ رو وارد دروازه تیم ملی ایتالیا کرد تا بازی مساوی بشه. گلی که نه فقط بازی رو مساوی کرد، بلکه اون باور غیر قابل نفوذ بودن خط دفاعی ایتالیایی رو هم از بین برد.
بعد از این گل بود که بازی به یکباره از این رو به اون رو شد !! انگار تا اونموقع 2 تا تیم مختلف توی زمین بودن. هیجان بازی هم 2 برابر شده بود. هیجانی که با توی زمین موندن فرانس بکن بائر با کتفی شکسته 2 برابر هم شده بود !!. وقت های اضافه شروع شد و دقیقه چهارم از وقت های اضافه بود که گرد مولر آلمانی ها رو روی هوا فرستاد. آلبرتوزی و پولتی 2 مدافع ایتالیا توی محوطه با هم قاطی کردن و توپ توی 1 متری به گرد مولرِ فرصت طلب رسید. اون هم خیلی راحت توپ رو وارد دروازه کرد.
همه فکر می کردن که آلمان یک بازگشت شکوهمند رو رقم زده. اما 4 دقیقه بعد از گرد مولر بود که تارکیسیو بورگنیچ، مدافع راست ایتالیا داخل محوطه جریمه آلمانی ها نفوذ کرد. اتفاقیکه خیلی عجیب بود از این بازیکن ! تارکیسیو تونست در کمال تعجب همگان گل تساوی رو خیلی سریع برای ایتالیایی ها بزنه. این ششمین گل تارکیسیو در تاریخ بازی کردنش بود !!
6 دقیقه بعد بود که هوادار های ایتالیا باز هم غرق در شادی شدن و آلمانی ها باز هم سرافکنده ! لوییجی ریوا با یک ضربه زیبا ایتالیا رو باز هم پیش انداخت و به نظر می رسید که دیگه کار تموم شدست و ایتالیا قراره توی فینال بازی کنه. اما گرد مولر خیال نداشت بزاره این اتفاق بیفته. اونم درست 6 دقیقه بعد روی هوا بلند شد و سانتری رو که خیلی عجیب و توی محوطه شش قدم روی سرش اومده بود وارد دروازه کرد !! هوادار های توی استادیوم باورشون نمی شه دارن چه بازی ای می بینن ! توپ از یک سمت به سمت دیگه می رفت و می رفت توی دروازه !! بازی که تو 90 دقیقه فقط 1 گل داشت، تو 20 دقیقه 5 گل توی خودش دیده بود.
اما این باز هم پایان کار نبود ! درست 1 دقیقه بعد بود که یکی از تغییرات عجیبِ والکارگی، سرمربی ایتالیا جواب داد. اون زمان والکارگی گهگاه یه تغییر کوچیکی توی سیستم کاتناچیو ایجاد می کرد. اونم اینکه از هر دو بازیساز تیم ملی ایتالیا یعنی مازولا و ریورا استفاده می کرد. کاری که خیلی ها ازش انتقاد می کردن و بهش ایراد می گرفتن. تو اون بازی ایتالیا با یک بازیساز بازی رو شروع کرد اما تو اوایل نیمه دوم ریورا وارد بازی شد تا والکارگی دوباره سیستم و سبک مورد علاقه خودش رو توی بازی پیاده کنه. همین تغییر هم باعث شد که ایتالیا تیمی باشه که به فینال میره. چون درست 1 دقیقه بعد از گل مساوی گرد مولر، ریورا تونست گل چهارم ایتالیا رو به ثمر برسونه ! گلی که ایتالیایی ها هر طوری بود ازش دفاع کردن و تونستن راهی فینال بشن !!
هر کسی که اون بازی رو تماشا کرده، ادعا می کنه که اون بازی بازیِ قرن بوده. بازی که دنیا رو محو تماشایش کرده بود. بازی که انقدر حساس و هیجانی شده بود که باعث شده بود چپ گراهای ایتالیا برای اولین بار در تاریخ در کنار راست طلب های ایتالیا قرار بگیرن و به صورت متحد تیمشون رو تشویق کنن !
" اوه ه ه . بین این همه بازیکنن ببینید چه کسی گل می زنه ! اشنایدر !! " گزارشگر آلمانی.
-
" ببین. دیگه هیچ وقت نمی تونی به ایتالیا برگردی !! " یک بازیکن از تیم ملی ایتالیا - که عنوان نشده کدومشون بوده - خطاب به اشنایدر، بازیکن وقتِ تیم اینتر میلان بعد از اینکه این بازیکن گل تساوی رو برای آلمان ها به ثمر رسوند.
-
" چپ و راست نداشت ! اون شب کل ایتالیا داشت به همراه اون 11 نفر فوتبال بازی می کرد ! " نویسنده چپ گرای ایتالیایی !
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
5- بازگشت شکوهمندانه ی یونایتدی ها به اروپا !
8 سال از فاجعه ی مونیخ برای منچستری ها گذشته بود. 8 سال سخت و منچستری ها کم کم داشتند خودشون رو دوباره بازیابی می کردن. فصل 1995-96 فصلی بود که منچستری هاداشتند کم کم توی اروپا هم پا می گرفتند و بنفیکا اولین تیم قوی ای بود اونا باهاش رو برو شدن. بنفیکا اون زمان تو 5 فصل گذشته 2 بار قهرمان اروپا شده بود و 2 بار هم فینالیست ! منچستر تویند توی الترافورد 3-2 بازی رو برد اما همه می دونستن چه جهنمی در پرتغال انتظار منچستری ها رو می کشه ! بنفیکا اون زمان با اوزه بیو یک قدرت تهاجمی ای داشت که کمتر تیمی توان مقابله باهاش رو داشت. مخصوصا وقتی این تیم در زمین خودش بازی می کرد. برای همین مت بابزی به تیمش منچستر دستور داده بود تو بازی برگشت " تا جایی که می تونید بسته بازی کنید ! "
دستوری که منطقی بود. بنفیکا تا اون زمان هیچوقت تو مسابقات اروپایی تو زمین خودش شکست نخورده بود. تو 17 بازی قبلی توی زمین خودشون هم میانگین 4.5 گل در هر بازی رو ثبت کرده بودن !! رئال مادرید رویایی هم توی این استادیوم توسط بنفیکا با نتیجه 5-1 سلاخی شد !
اما نکته ی جالب و هیجان انگیز اینجاست ! منچستر اصلا فرصت نکرد از این تاکتیک فشرده ای که بابزی توی نظر خودش داشت استفاده بکنه. ستاره ای به نام " جرج بست " با بازی افسانه ای خودش هم نقشه های بابزی رو خراب کرد هم رکورد بنفیکا رو خُرد کرد !! 6 دقیقه از بازی گذشته بود که اون با یک استارت راهی محوطه بنفیکا شد و با یک شوت فوق العاده گل اول بازی رو زد. 13 دقیقه از زمان بازی گذشته بود که جرج بست یه تنه 3 مدافع بنفیکا رو از پیش رو برداشت و با یک ضربه زیبا، تیمش رو 2-0 جلو انداخت !!
با تشکر از درخشش فوق العاده جرج بست، منچستر اون بازی رو 5-1 برد ! جرج بست توی اون بازی به کل دنیای فوتبال اعلام کرد که اوزه بیو دیگه یک ستاره ی تموم شدست و همه فقط باید به اون توجه کنن!! اوزه بیو بعد از بازی یک مصاحبه کرد و به جرج بست لقب " El Beatle " رو داد و اون رو با یکی از بهترین گروه های موسیقی جهان در اون زمان یعنی گروه Beatles مقایسه کرد . درسته منچستر اون سال نتونست قهرمان اروپا بشه و برای قهرمانی توی اروپا 2 سال دیگه باید صبر میکرد اما اون بازی ، نشون داد که منچستر تونسته اون فاجعه مونیخ رو پشت سر بزاره و آماده هست تا یک عصر جدید خودش رو شروع کنه.
" با توجه به موقعیت تیممون توی اون مقطع و حساسیتی که اون بازی داشت، می تونم بگم اون گل یکی از بهترین گل هایی بود که توی عمرم زدم. " جرج بست در مورد دومین گلش در بازی که بعد از دریبل 3 بازیکن بنفیکا به ثمر رسوند.
-
" خب تو اون بیرون نشون دادی که قبل از بازی اصلا به حرف های من گوش نمی دادی ! " مت بابزی، سرمربی تیم منچستر یونایتد خطاب به جرج بست در بین 2 نیمه !!
-
" نمی دونم بِست حرف های بابزی رو قبل از بازی نشنید یا تصمیم گرفت اصلا بهشون توجهی نکنه. بابزی بهمون گفته بود خیلی خیلی بسته بازی کنیم. حق هم داشت ما قرار بود توی یک استادیومِ پُر که شبیه جهنم بود بازی کنیم. ولی بِست خیلی راحت رفت توی زمین و با روش خودشون به خودشون حمله کرد !! به همین راحتی. " بیل فولکس بازیکن وقتِ منچستر یونایتد !
-
" اون روز یک طوفان از داخل استادیوم گذشت. طوفانی که اسمش جرج بست بود ! " آنتونیو سیمونز ، بازیکن تیم بنفیکا !
-
" تو شب هایی شبیه اون شب،بازیکن های خوب عالی می شن و بازیکن های عالی تبدیل به خدا می شن ،،،، اون شب خیلی سورئال بود ! " جرج بست !
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
در قسمت بعد خواهید خواند :
" نمی تونم با هیچ کلمه ای این صحنه رو توصیف کنم ! " اندی گِرِی، گزارشگر شبکه اسکای ! ( حمله ی بی رحمانه ی گیگز ! )
/ / /
" اتفاقی امشب افتاد که حتی بهترین و بزرگترین نویسنده و فیلم نامه نویس های دنیا هم نمی تونن مثلش رو بنویسن !! " اولی هانس ( بازی های پایانی بوندسلیگایِ 1992 )
/ / /
" دستای خدا از الان دیگه برای منِ " لوییس سوارز ( از بین رفتن امید آفریقایی ها توسطِ لوییس ! )
/ / /
" همه ی کسانی که الان توی این استادیوم حظور دارن، سال ها بعد خواهند گفت که من اونجا بودم . من اون بازی رو از نزدیک دیدم. " مارتین تیلِر گزارشگرِ شبکه اسکای در حالی که فریاد میزد !! ( معجزه ای برای سمپدوریا. )
/ / /
" بعد از گل فقط به یک چیز داشتم فکر میکردم . بچه ها، بچه ها تورو خدا گل نخورید ! " یوهان کرویف !