بارسلونا با کسب دومین سه گانه خود و تبدیل شدن به اولین تیمی که دو بار موفق به کسب سه گانه شده، تاریخ سازی کرد. «قهرمانان! قهرمانان!» نیمی از ورزشگاه المپیک برلین این کلمه ها را فریاد می زدند. هواداران به خانه خود یعنی کاتالونیا بازگشتند و دیوانه وار در خیابان ها به شادی پرداختند. اما در میان این همه شادی، یک حقیقت بسیار ناگوار و خشن وجود داشت. حقیقتی دردناک که همه این خوشحالی ها را با گذشت زمان به پایان خواهد رساند. شبی تاریخی برای بارسلونا، مصادف شد با خداحافظی یکی از اسطوره ترین بازیکن های تاریخ بارسا. مردی که لحظات تاریخی بی شماری را برای بارسا رقم زد و در فینال برلین آخرین بازی خود با پیراهن تیم کودکی اش را انجام داد. وقت آن فرا رسیده بود که با تنها ژاوی هرناندز کروز تاریخ خداحافظی کنیم.
دو هفته پیش و در آخرین هفته لالیگا، ژاوی خداحافظی خود را در نیوکمپ انجام داد، جایی که او از آن به عنوان جشنواره ای برای به نمایش گذاشتن هنرهای جادویی اش استفاده می کرد. هواداران هنگامی که می دیدند "آن لحظه" فرا می رسد، راه "انکار" را در پیش گرفتند. سَوای همه این ها، نبود او، چه از لحاظ تکنیکی و چه از لحاظ احساسی، خلائی را ایجاد خواهد کرد که پر کردن آن غیر ممکن است. این حقیقت که این اسطوره به عنوان یک قهرمان تیم را ترک می کند، کار زیادی در مقابل اشک ها و گریه های هواداران نمی تواند انجام دهد. اما در تلاش برای ایستادگی در جنگ از پیش باخته با اشک هایی که می ریزند، همه در نوکمپِ خیس، ایستادند. با تمامی احترام ایستادند تا از دوران حضور اسطوره خود در بارسا تشکر کنند. و آن هم چه دورانی!
خصوصیات منحصر بفرد ژاوی از همان دوران کودکی اش مشخص بود. او یک چیز خاص را به طور ذاتی داشت؛ چیزی که با سال ها تجربه در سطحی حرفه ای به دست می آید. پدرش، خواکیم هرناندز به خوبی این استعداد مسحور کننده را تعریف می کند. در "ژاوی 550"، مستندی که به مناسبت پانصد و پنجاهمین بازی ژاوی برای بارسلونا ساخته شد، خواکیم گفت: «در حالی که همه به دنبال توپ می دویدند، ژاوی در عقب زمین باقی می ماند. من از او پرسیدم چرا عقب می ایستی در حالی که بهترین هستی؟ او پاسخ داد: وقتی همه شروع به حمله می کنند، تیم حریف به آسانی می تواند به گل برسد، پس من همینجا می مانم تا از اینکار جلوگیری کنم. یک پسر بچه شش ساله این را گفت! همانجا بود که من فهمیدم!». خیلی زود، نابفه جوان به لاماسیا راه یافت و یکی از پُر استعداد ترین دوره های آکادمی لاماسیا رقم خورد.
مانند دیگر چیزهای بزرگ دنیا، این نیز بسیار غیر منتظره اتفاق افتاد. ژاوی 18 ساله که از تعطیلات باز می گشت، مهمترین تماس تلفنی زندگی اش با او گرفته شد؛ فرد پشت خط به ژاوی گفت که او به همراه تیم نخست برای بازی سوپرکاپ به مایورکا پرواز خواهد کرد. پسر جوان که با این اتفاق، هیجانی غیر قابل تصور در خود احساس می کرد، هیجانی از این بیشتر نصیبش شد وقتی مربی تیم، لوییز فن خال اعلام کرد که او جزء 11 بازیکن آغازگر بازی خواهد بود. در 18 آگوست 1998، پسر 18 ساله بزرگ شده در لاماسیا، اولین بازی خود با پیراهن تیم رویاهایش را انجام داد. برای کسانی که این اعجوبه را می شناختند، اتفاق عجیبی نبود، اما برای خود ژاوی این یک رویا به اندازه تمام زندگی اش محسوب میشد؛ همانطور که خودش در "ژاوی 550" اشاره کرد: «این همان لحظه ای بود که از زمانی که توانستم نفس بکشم، می خواستم به آن برسم».
بارسا باخت اما ژاوی در اولین تجربه، اولین گلش رابه ثمر رساند. کمی بعد، در 3 اکتبر 1998، ژاوی اولین بازی لالیگایی خود را در جریان پیروزی 3-1 بر والنسیا تجربه کرد. فصل با قهرمانی بارسا در لیگ به پایان رسید و فن خال از ژاوی به عنوان بازیکنی برای آینده یاد کرد.
پشت هر مرد موفقی، یک زن وجود دارد، این ضرب المثل اینجا نیز صادق بوده است. برای ژاوی، آن زن کسی است که او را به این دنیا آورده است: ماریا کروز. در سال 1999 روسونری ها علاقه خود را به جذب ژاوی با این سخن گالیانی نشان دادند: «ژاوی بازیکنی با توانایی های فوق العاده است. همان چیزی که من دوست دارم». طرف میلانی با پیشنهادی که رد کردنش بسیار سخت بود، جلو آمد: فراهم کردن محل زندگی، هزینه سفر و سالی یک میلیون یورو، تا 5 سال و حتی شغلی برای پدرش. حضور اسطوره باشگاه، پپ گواردیولا در تیم که باعث می شد ژاوی نتواند جایگاه خودش را پیدا کند و این موقعیت، به کمک میلان آمده بود. یک جلسه مهم و فوری در خانواده هرناندز برگزار شد. مادرش در این باره می گوید: «همه خانواده می خواستند که او این پیشنهاد را بپذیرد، اما من گفتم اگر او از بارسلونا جدا شود، طلاق خواهم گرفت!». خب، همین کافی بود؛ هر احتمالی برای جدایی ژاوی، از بین رفت. گالیانی بعد ها به روزنامه دلا اسپرت گفت: «در آن زمان من با پدر ژاوی سر و کار داشتم و سعی می کردم او را متقاعد کنم. اما متوجه نشدم که باید مادر او را متقاعد کنم». ژاوی در سال 1999 به عنوان پدیده سال شناخته شد و در فصل 1999/00 با توجه به مصدومیت طولانی مدت گواردیولا، به یکی از اصلی ترین بازیسازهای تیم تبدیل شد.
مادرها همیشه درست می گویند.
آن فصل، فصل بسیار سختی برای بارسلونا محسوب می شد. اما نکته امیدوار کننده این بود که لاماسیا نسل طلایی خود را کم کم به تیم تزریق می کرد و کارلس پویول و ژاوی هرناندز، اولین ها بودند.
قلب یک قهرمان
هر بازیکن جوانی به یک "بت" نیاز دارد، کسی که بتوانند شبیه آن بشود، کسی که بتوانند از او یاد بگیرند. امروز، ژاوی می تواند آن "یک نفر" برای خیلی ها باشد. اما برای ژاوی جوان، آن "یک نفر" پپ گواردیولا بوده است؛ کسی که در سال های ابتدایی ژاوی، کار را برای او پیچیده کرد. جایی که حاشیه هایی اطراف تیم به وجود آمد: «آن بچه (ژاوی) می خوهد جای پپ را پر کند». هضم این نکته برای ژاوی که تازه می خواست جای پای خود را در تیم اول سفت کند، ساده نبود: «متأسفانه، من در تقابل با پپ قرار گرفته بودم که باعث می شد حس کنم مزاحم هستم» (ژاوی 550). او دو فصل به عنوان ذخیره "بت" خود باقی ماند و حتی پس از اینکه پپ بارسا را به مقصد ایتالیا ترک کرد، با توجه به ترافیک خط هافبک در تیم، مجبور بود در پست هافبک دفاعی بازی کند.
با توجه به مدیریت ضعیف و تغییرات پیاپی مربیان، بارسا سال های بی ثباتی را می گذراند. ژاوی در مورد آن روزها می گوید: «در آن روزها استادیوم در اکثر بازی ها نیمه پر هم نبود و وقتی بازی به اتمام می رسید، در عرض دو ثانیه ورزشگاه خالی می شد». آن دوره، یکی از طولانی ترین دوره های قحطی جام در تاریخ باشگاه بود و همین نکته بهانه ای به دست منتقدان می داد تا به شدت از ژاوی جوان انتقاد کنند. ژاوی می گوید: «مانند این بود که داشتم از یک بیابان بی پایان عبور می کردم. هواداران به من اعتقاد نداشتند و برای من سوت می کشیدند». ژاوی جوان، با اینکه بسیار مستعد بود، چیزهای زیادی برای یاد گرفتن داشت.
با حضور فرانک ریکارد هلندی در فصل 2003/04 به عنوان سرمربی، سرنوشت به ژاوی روی خوش نشان داد. ریکارد به ژاوی نقشی بسیار خلاقانه تر از قبل در وسط زمین داد. و به عنوان یک نشانه برای اهمیت پیشرفت او برای تیم نخست، ژاوی تبدیل به کاپیتان دوم تیم، پس از کارلس پویول شد. بارسا فصل را با قهرمانی در لیگ و سوپرکاپ به پایان رساند. این قهرمانی همچنین پایانی بود بر 6 سال بی جامی بارسا. ژاوی نیز در انتهای فصل به عنوان بازیکن فصل لالیگا انتخاب شد؛ شروع مجددی رویایی برای یک بازیکن 25 ساله!
فصل بعد، شانس با ژاوی یار نبود و مصدومیت لگامنت پای چپ او، باعث شد که چهار ماه ار میادین دور بماند. اگرچه شانس با بارسا یار بود! فصل 2005/06 علاوه بر دومین قهرمانی پیاپی بارسا در لیگ، شاهد قهرمانی آبی و اناری ها در اروپا پس از 14 سال بودیم. ژاوی که از آوریل شرایط بازی را پیدا کرده بود، از روی نیمکت پیروزی هم تیمی هایش مقابل آرسنال و قهرمانی در اروپا را مشاهده کرد.
با وجود اینکه ژاوی یک کاتالونیایی متصعب است، حسش را به تیم ملی اسپانیا پنهان نمی کند: «در پایان همه این ها، دوست دارم به عنوان کسی که همه چیزش را برای موفقیت بارسلونا و تیم ملی اسپانیا گذاشت، یاد شوم». اسپانیا همواره به عنوان کشوری که استعدادهای فوتبالی فوق العاده ای دارد شناخته می شود، اما زمانی که صحبت از قهرمانی و عناوین به میان می آید، همواره زیر سایه غول های اروپا مانند ایتالیا و آلمان قرار می گیرد. همه این ها در سال 2008 و با رهبری ژاوی، تغییر کرد. اسپانیا قهرمان یورو 2008 در اتریش و سوییس شد و توانست در طول مسابقات، بدون شکست باقی بماند.
ژاوی 368 دقیقه بازی کرد، یک گل به ثمر رساند و سازنده تنها گل فینال بود. هیچ آمار و ارقامی نمی تواند تأثیر او بر بازی اسپانیا را نشان دهد. او در نهایت به عنوان بهترین بازیکن رقابت ها انتخاب شد. اندی راکسبرگ، رئیس کمیته فنی یوفا پس از این انتخاب گفت: «ما ژاوی را انتخاب کردیم زیرا او استایل بازی اسپانیا را بهبود بخشیده است. او تأثیری غیر قابل انکار بر قدرت حفظ توپ، پاسدهی و رسوخ در عمقی که اسپانیا در دستور کار خود قرار داده بود، داشت». پس از فصل نه چندان دلچسب 2007/08، این قهرمانی به معنای واقعی کلمه برای ژاوی، محوری بود. اگرچه، این قهرمانی آخرین موفقیتی نبود که ژاوی با تیم ملی اسپانیا به آن می رسید.
دو فصل پیاپی بدون جام برای بارسلونا، نشان از پایان عصر رایکارد در این تیم داشت و ژاوی دوباره با اسطوره دوران کودکی اش، پپ گواردیولا در یک تیم قرار گرفت. مربی جدید با تفکراتی جالب به تیم آمد: «همه چیز از توپ آغاز، و به توپ ختم می شود». از آن تفکراتی که به نوعی "خوراک" ژاوی هرناندز است. او پپ گواردیولا بود، همان که حضورش به عنوان یک بازیکن، باعث رشد و انگیزه ژاوی جوان شد و حالا همان ژاوی به او کمک کرد تا یکی از موفقترین دوره های تاریخ باشگاه را به عنوان یک سرمربی، رقم بزند. با مغر متفکری به نام ژاوی در میانه میدان، جادوگری به نام اینیستا و یک فرازمینی به نام لیونل مسی، پپ گواردیولا اروپا و جهان را تحت سلطه خود درآورد.
سلطان خط میانی!
پپ گواردیولا: «ژاوی DNA بارسلونا را در خون خود دارد؛ کسی که تمایل به ارائه بازی زیبا دارد، متواضع است و در همه شرایط به باشگاه خود وفادار می ماند. از همان دقایق اولی که بازی او را تماشا کردم، می دانستم که او تا سالها مغز متفکر بارسلونا خواهد بود».
از لحظه ای که پپ سکان دار بارسا شد، از "مغز متفکر بارسا" بهترین بازی ممکن را گرفت. وسواس او برای در اختیار داشتن مالکیت توپ، به مکملی عالی برای بازیکنی تبدیل شد که ژاوی هرناندز نام داشت. ژاوی به تازگی مربی را یافته بود که کاملاً با سبک بازی او همخوانی داشت و وی را به رهبر ارکست خط میانی بارسا تبدیل کرده بود.فصل 2008/09 به فصلی جاودانه در تاریخ فوتبال و در قلب هواداران بارسا تبدیل شد. باشگاه موفقترین فصل تاریخ خود را پشت سر گذاشته و با کسب سه گانه، کاری انجام داد که هیچ تیم اسپانیایی و تنها 4 تیم اروپایی قبل از این تیم موفق به انجام آن شده بودند. در این میان، ژاوی عضو لاینفک ترکیب و همانگونه که پپ می گفت، "مغز متفکر" بارسلونای تاریخساز بود. بارسلونا پس از آن فصل، سلطه طولانی مدت خود بر اروپا و ژاوی نیز با استارتی انفجاری موفق ترین دوره خود در بارسا را آغاز کرد.
یکی از نکات برجسته کارنامه ژاوی در بارسا، بدون شک ال کلاسیکو فصل 2008/09 در برنابئو خواهد بود. نقش ژاوی همواره در طول دوران بازیگری اش در "جنگ میانه میدان" حس می شد، اما هیچگاه مانند آن شب برجسته نبود. در تاریخ 2 می 2009 و در یک دیدار تعیین کننده، ژاوی نمایشی ارائه داد که کاملاً با شرایط تطابق داشت. ژاوی در آن بازی به ملک عذاب برنابئویی مملو از تماشاگر تبدیل شده بود و بارسا نیز با 6 گل زده و 2 گل خورده، پایتخت اسپانیا را به آتش کشید. او با ارائه عملکردی عالی در شبی فراموش نشدنی، 4 پاس گل به هم تیمی هایش ارسال کرد؛ کاری که تاکنون هیچ بازیکنی در تاریخ الکلاسیکو انجام نداده است.
شب تاریخی دیگری تنها 25 روز بعد اینبار در رم، یکی دیگر از پایتختهای اروپایی به وقوع پیوست. در تاریخ 27 می 2009 فینال لیگ قهرمانان اروپا برگزار می شد و بارسا می توانست اولین سه گانه تاریخ خود را کسب کند. اگرچه، نقطه اوج آن شب گل دوم بارسا از روی ضربه سر جادویی مسی بود، اما درخشش ژاوی نیز از اذهان غافل نماند. در حقیقت، این ژاوی بود که در پایان بازی به عنوان برترین بازیکن میدان انتخاب شد. قابلیت او در آرام کردن بازی و کنترل بی نظیر او در میانه میدان، باعث شد تا منچستر یونایتد -حریف بارسا در آن بازی- هرگز شانسی برای پیروزی نداشته باشد و در نهایت نیز خود وی با ارسال پاسی میلیمتری برای مسی، آب سردی بر پیکر نیمه جان این تیم ریخت. کار به آنجایی رسید که الکس فرگوسن سرمربی رقیب نیز در پایان بازی لب به تمجید از سلطان خط میانی و زوج او آندرس اینیستا گشود و عنوان کرد: «فکر نمی کنم که اینیستا و ژاوی تاکنون توپی از دست داده باشند. آنها حریف را بر روی چرخ و فلکی قرار می دهند که تنها سرگیجه را برایش به همراه دارد». متاسفانه، اینار تیم الکس فرگوسن بود که سرگیجه گرفت و آنهم نه برای آخرین بار!
ژاوی در فصل 2008/09 به عنوان "برترین هافبک لیگ قهرمانان اروپا" انتخاب شد. او سال 2009 را با کسب عنوان برترین هافبک فصل لالیگا و از همه مهمتر 6 عنوان قهرمانی مختلف به پایان رساند؛ سالی که خوان لاپورتا مدیر عامل سابق بارسا اینگونه نسبت به آن خطاب می کند: «ممکن است سالی مشابه آن بیاید، اما هرگز سالی بهتر از آن نخواهد آمد».ژاوی کار خود را با موفقیت ادامه داد. او پنجمین لالیگای خود را نیز در فصل 2009/10 به دست آورد و همچنین عناوین برترین پاسور و برترین هافبک این رقابتها را از آن خود کرد. پس از موفقیت در رقابتهای داخلی، او همراه با اسپانیا به آفریقای جنوبی سفر کرد تا مهمترین فصل از همراهی اش با تیم ملی را ورق بزند. او با 91 درصد دقت پاس و ارسال 602 پاس در کل تورنومنت (بیشترین میزان پاسی که توسط یک بازیکن در تورنومنتی به ثبت رسیده است) نقش انکار نشدنی در قهرمانی تیم دلبوسکه در جام جهانی 2010 ایفا کرد. اسپانیا بالاخره قهرمانی جهان را به دست آورد و ژاوی نیز پس از هم تیمی هایش لیونل مسی و آندرس اینیستا، به عنوان سومین بازیکن برتر جهان انتخاب شد.
ژاوی در سالهای پس از این نیز به مجموعه افتخاراتش در تیم ملی و بارسلونا افزود. بارسلونا در فصل 2010/11 برای سومین سال پیاپی به قهرمانی لالیگا رسید و ژاوی نیز برای 6 مین بار این رقابتها را به دست آورد. از نکات برجسته این فصل نیز می توان به درهم کوبیدن رئال مادرید در نیوکمپ با نتیجه 5-0 اشاره کرد. ژاوی و هم تیمی هایش با ارائه عملکردی خیره کننده در این بازی، هواداران حاضر در نیوکمپ را به وجد آوردند. ژاوی گل اول این بازی را به ثمر رساند و بارسای تحت رهبری او در میانه میدان، تیم میهمان را تکه پاره کرد. آبی و اناری پوشان در این دیدار از ابتدا تا انتها سوار بر بازی بودند؛ دیدار که ژاوی بعدها طی مصاحبه ای با گاردین درباره آن این چنین گفت: «آن بازی فوق العاده بود، بهترین دیداری که تجربه کرده ام. احساس برتری و آنهم مقابل رئال مادرید بی نظیر بود! آنها حتی نمی توانستند توپ را لمس کنند. عجب بازی بود! در رختکن، ما ایستاده خودمان را تشویق کردیم!».
به فاصله تنها یک ماه بعد، نقطه عطف دیگری در کارنامه ژاوی رقم خورد و آنهم حضور در فینال لیگ قهرمانان اروپا مقابل منچستر یونایتد بود. فرگوسن قبلاً گفته بود که بارساییها در رم باعث سرگیجه بازیکنان من شده بودند و اینبار نیز به لطف ژاوی و همتیمیهایش چنین اتفاقی در لندن تکرار شد. ژاوی در این بازی، پاس گل اول را برای پدرو فراهم کرد و حضور مستحکم او در میانه میدان باعث شد که بارسا علی رغم گل تساوی رونی، هرگز کنترل بازی را از دست ندهد. ژاوی در این بازی 148 پاس ارسال کرد و دقت پاسهایش 95.3 بود؛ آماری که تاکنون در فینال لیگ قهرمانان تکرار نشده است. بارسا در این بازی با نتیجه 3-1 پیروز شد و یکی از برجسته ترین نمایشهای تاریخ خود را ارائه کرد. ژاوی در اینجا موفق شد سومین قهرمانی خود را در معتبر ترین رقابت اروپا به دست بیاورد. ژاوی در این فصل نیز به عنوان برترین هافبک لالیگا و مانند سال گذشته به عنوان سومین بازیکن برتر دنیا انتخاب شد.
ژاوی همچنین در تاریخ 5 ژانویه 2011 با عبور از رکورد 549 بازی میگوئل برناردو، به بازیکنی تبدیل شد که بیشتری حضور در ترکیب بارسا را تجربه کرده است. چند سال بعد و در تاریخ 16 ژانویه 2014 نیز او در 700 مین بازی خود برای بارسلونا در تمامی رقابتها به میدان رفت. علاوه بر این، وی در سال 2011 موفق به کسب دومین عنوان قهرمانی خود در جام باشگاه های جهان شد. ژاوی آخرین قهرمانی خود همراه با اسپانیا را نیز در یورو 2012 تجربه کرد.
و اینگونه شد که پسرک تراسایی که کمبود عناوین مختلف در کارنامه اش حس می شد، به پر افتخار ترین بازیکن تاریخ اسپانیا مبدل شد.
استاد، آدیوس!
بارسلونا همواره سفیر ارائه فوتبال زیبا بوده است. این تیم تکنیک را به کارهای فیزیکی و دقت را به قدرت ترجیح داده، اما هیچکس آموزه های بارسا از فوتبال را بهتر از ژاوی هرناندز بزرگ به نمایش نگذاشته است. برای درک بهتر این موضوع به گفته ای از خود او مراجعه می کنیم: «من پرچمدار این سبک هستم و از این بابت احساس افتخار میکنم». همین پرچمدار بود که در دهه اخیر تمام جهان را انگشت به دهان گذاشت؛ کسی که حضورش باعث شده بود که هر تیم بخت برگشته ای که مقابل بارسا قرار بگیرد، قبل از به گردش درآمدن توپ مالکیتش را به این تیم واگذار کرده باشد.
پپ اصرار داشت که هر بازیکن صاحب توپ، باید سه گزینه برای ارسال پاس داشته باشد. ژاوی همواره یکی از گزینه ها بود که هنگام صاحب توپ شدنش هیچ آبی و اناری پوشی لازم نبود که داد بزند: «پاس بده!». او حتی با چشم بسته هم می توانست محل جایگیری بازیکن در زمین را بفهمد. همچنین اصلاً اهمیتی نداشت که دو، سه یا چهار حریف رو به روی او قرار داشته باشند، زیرا هیچ فضای برای او تنگ نبود و همواره به موقع تصمیم می گرفت. حضور ژاوی در میدان، به معنای تضمین مالکیت توپ بارسا بود. پویول در مستند "ژاوی 550" گفت: «او زندگی ما در زمین را تضمین کرده است». او بلندترین یا سریعترین بازیکن میدان نبود، اما همواره نقش تعیین کننده ای در بازی ایفا می کرد. این مرد بزرگ روزی عنوان کرد: «دوست دارم سریعترین بازیکن میدان باشم، از لحاظ فیزیکی توانایی این کار را ندارم، اما توانستم با استفاده از مغزم گلیم خودم را از آب بیرون بکشم!». اکنون نیز ما با قاطعیت می توانیم بگوییم که او بسیار فراتر از "گلیم از آب بیرون کشیدن" رفته است!
در زمان اوج، بارسا از شکوه اینیستا، هیبت الهام بخش مسی و رهبری ذاتی پویول بهره می برد، اما ژاوی نقطه مرجع تیم بوده و نقش او وصف نشدنی بود. او در تمامی فینال های حساس و الکلاسیکو های اعصاب خورد کن، در همه جای زمین حضور داشت. این بازیکن بیشترین تعداد حضور در الکلاسیکو را به نام خود ثبت کرده است؛ دیداری که او از حضور در آن لذت می برد و هیچگاه حضور در آن را از دست نمی داد. ممکن است مسی بیشترین تعداد گل زده در الکلاسیکو را داشته باشد، اما این ژاوی است که همواره باعث می شد تا خط هافبک رئال نظم خود را از دست داده و تقریباً محو شود. نمایشهای خیره کننده او در الکلاسیکوهای 6-2 و 5-0 تا ابد در قلبهای هواداران بارسا باقی خواهد ماند.
ژاوی با افتخار اعلام می کرد که یک کاتالونیاییست، اما این موضوع هرگز باعث نشد تا او در تیم ملی کم کاری کند. درست همانگونه که خود وی گفت: «من یک فوتبالیست هستم و این را با صدای بلند فریاد می زنم: آرزو داشتم در ترکیب اسپانیا به میدان بروم. چه اشکالی دارد؟». اگرچه بسیاری نمی توانستند تاثیر ژاوی بر سبک بازی اسپانیا را درک کنند، اما این فوتبال ژاوی بود که به تیم ملی اسپانیا عظمت بخشید و تاثیر روز افزون او بود که باعث شد تا موفق ترین دوران تاریخ اسپانیا رقم بخورد. تنها استاد خط میانی بارسا بود که اسپانیا را از یک ناکام همیشگی به یک فاتح جهان تبدیل کرد. به هیچ وجه اتفاقی نبود که به محض بالا رفتن سنش، شکوه اسپانیا نیز شروع به محو شدن کرد و در زمان بازنشتگی اش، جای او تا ابد در قلب خط میانی این تیم حس خواهد شد. درست همانگونه که دلبوسکه گفت: «ما چه در داخل و چه در بیرون از زمین، جای خالی او را حس می کنیم. اهمیت او برای تیم حتی از سرمربی نیز بیشتر بود».
او پیاده کننده سبک پپ، تحقق بخش دیدگاه های کرایف و در روز های آخر حضورش، آرامش بخش و محافظ بارسای سه گانه بر انریکه بود. اهمیت او به قدری حیاتی بود که هنگامی که خواست آواز قویش را برای ترک از بارسا سر دهد، انریکه درباره او گفت: «اگر ژاوی 25 ساله بود، قرارداد او را تا 25 سال دیگر تمدید می کردم». ژاوی همواره در داخل و حتی خارج از زمین، بهترین تصمیمها را می گرفت و هواداران نیز همراه او بودند. اما هنگامی که تصمیم گرفت تیم را ترک کند، همه هواداران به مخالفت از او برخواستند. به خاطر این تصمیم است که ما دیگر هرگز زوج ژاوی-اینیستا را نخواهیم دید و به خاطر همین تصمیم است که دیگر پاس گلهای ژاوی به مسی را نمی بینیم. از این رو بود که هفته ها شعار "ژاوی بمان" در نیوکمپ طنین انداز می شد به امید اینکه بار دیگر مادرش، مانند 16 سال پیش دخالت کرده و او را در نیوکمپ نگه دارد. اما قسمت نبود! اینک، یک سوم مثلث مقدس ژاوی-اینیستا-مسی از بین رفته و تنها میراث آن برای ما باقی مانده است.
نیوکمپ با یکی از بزرگترین گلادیاتورهای خود وداع باشکوه و بیادماندنی داشت و با تشویقهایی بی امان و دو جام داخلی او را بدرقه کرد. نیوکمپ هرچه در توان داشت، ارائه داد. سه بازی آخر او به پیراهن بارسا، با کسب سه جام معتبر همراه شد؛ موضوعی که می تواند پایانی درخور به یک کارنامه شاهکار باشد. در حال حاضر، خودمان را با چنین حرفهایی تسلی می دهیم. در حال حاضر، صبر می کنیم تا او بار دیگر دلتنگ خانه شود.
در حال حاضر فقط می گوییم: «استاد، آدیوس!».