مطلب ارسالی کاربران
خاطرات جالب اوزیل قسمت اول.حتما بخونید
در یک روز خوب پاییزی مصطفی نگران و مضطرب منتظر خروج همسرش از اتاق عمل بود ناگهان خبری رسید ، بله درست بود پسرش به دنیا امده بود ... اری مسعود در گلزنکیرشن
متولد شد .مسعود مثل همه بچه ها بزرگ و بزرگ تر شد .تا اینکه پدرش متوجه
استعداد وی در زمینه ورزش و فوتبال شد . مسعود با تلاش های پدر و استعداد
خود به تیم وستفالیا ۰۴ پیوست . مسعود انقدر عالی بود که به زودی در 17
سالگی جذب تیم شالکه شد اوزیل در فصل اول پدیده بود ولی در فصل دوم مربی به
نام اسلومکا به اوزیل اعتقادی نداشت .با تلاش پدر اوزیل به وردربرمنی رفت که اصلا حال و روز خوبی نداشت
وی در انجا ناجی بود سالها به خوبی برای اوزیل در وردربرمن می گذشت حالا
نوبت جام جهانی و درخشش وی در لباس تیم المان بود اوزیل در جام جهانی هم
عالی بود با ان موهای بلند قهرمان خیلی از ترک ها و المانی ها بود .حالا
نوبت تیم بزرگتری بود رئال مادرید و اسپانیا وسوسه جدید اوزیل بود اوزیل به
رئال پیوست و زوج رونالدو -اوزیل تا مدت ها در ذهن طرفداران رئال باقی
ماند... اما تابستان سال 2013 بود که همه چیز مثل همیشه خوب نبود انجلوتی
اوزیل را نمی خواست و اوزیل با پیشنهاد تیم لندنی یعنی ارسنال مواجه بود .
اوزیل بالاخره به ارسنال پیوست .
بقیه خاطرات از زبان اوزیل :
اولش
که وارد باشگاه شدم چیزی که جالب بود امپراتوری عظیم ونگر بود کمی عجیب
بود ولی بعدها تبدیل به عادت شد . با لوکاس خیلی راحتتر از بقیه بودم لوکاس
بمب انرژی بود . با اینکه خوب تمرین می کرد و خیلی بهتر از اون پسره ژیگول
فرانسوی بود ولی عجیب بود همیشه نیمکت نشین بود دلم به حالش می سوخت ولی
من باید حواسم به خودم بود . جو لیگ انگلیس و نحوه بازی خیلی خاص بود اوایل
احساس می کردم وارد زمین راگبی شدم . داورها هم خیلی بی خیال ولی در عین
حال حراف کلا جو عجیبی بود هافبک های تیمای دیگه بیشتر شبیه گلادیاتورهای
رم بودند تا بازیکنان فوتبال ، هافبکهای دفاعی ما برعکس اصلا حال نداشتند
.یه میکل داشتیم که اصلا معلوم نبود چیه کاپیتان بودنش هم برام عجیب بود
منو یاد مامورهای پست المان می انداخت .برعکس توماس روزیسکی رو داشتیم عجیب
نفس داشت عجب تکل هایی می زد الگوی من تو تکل زدن بود ( گرچه تکل زدن برام
رویا بود و ماند) . اوایل خیلی خوب توپام تبدیل به موقعیت می شد و اون
پسره فرانسوی گلش می کرد ولی هر چه می گذشت بازی ها فیزیکی تر ، پسر
فرانسوی کندتر و تنبل تر ، تعداد بازی ها بیشتر ، واقعا داشت اشکم در می
امد یاد زن سابقم ماریا لاگربلوم افتاده بودم و می خواستم برم پیشش درد و
دل کنم و بگم : این استیو بولد گیر داده من پرس کنم اخه من دقیقه 70 به
بعد به زور نعشمو این ور اون ور می کشم اخه چه جوری پرس کنم ، از این بگم
که این پسره جک گیر داده بیا بریم خونمون سیگار بکشیم ، اخه منو سیگار ،
تازه اون پسره فرانسویه هم یه دفعه منو قبل بازی با چلسی برد یه هتل که
خیلی موارد خاصی بود اونجا ....فردا تو بازی من سه تا پاس گل به چلسی دادم
البته پسره دو شب قبل از بازی لیورپولم گفت بیا بریم منم می خواستم برم
ولی شانس اوردم این پسره آبو بازیکن دائم المصدوم تیممون تو بیمارستان از
تخت افتاده بود و لگنش شکسته بود و منو لوکاس به جای هتل رفتم عیادت آبو .
و اون پسر فرانسوی گیر افتاد . روزها می گذشت و اوضاع خوب نبود شده بودیم
کیسه بوکس تیمای بالای جدول . منم که دیگه داشتم خورد می شدم همیشه ژانویه
برام پر از خاطرات خوب و تفریح های +18 بود ولی این دفعه هی باید بازی می
کردیم . شب عید جماعت به جای درست کردن درخت کریسمس می امدن استادیوم ، عجب
موجوداتی هستند این انگلیسیا . دیگه فشارها روم زیاد شده بود تا اینکه
رفتم اتاق ونگر گفتم جان مادرت یه کم استراحت بده اونم اولش راضی نمی شد تا
اینکه راضی شد به همه بگیم الکی مصدوم شدم .... اخیش راحت شدم چند روز
برگشتم المان خیلی خوش گذشت .
اخرای فصل بود تیم ما مثل همیشه برا
چهارمی می جنگید اوضاع تو المان هم خوب نبود . یه بازی دوستانه داشتیم با
شیلی تو اشتوتگارت که لامصبا یه بازیکن داشتن به اسم سانچز که فکر کنم 4 تا
شش داشت منم که خسته برای اولین بار تو زندگیم هو شدم .همش تاوان اون
کارهای هتل و ترک نماز خواندنم بود.
خیلی زورکی رسیدیم فینال جام حذفی
قبل بازی ونگر امد رختکن گفت : مثل شیر بازی کنید همینو که گفت من نمی دونم
یاد آبو دیابی افتادم هر چی گشتم یه شیر پیدا کنم ، اطرافم گشتم: ژسنی و
لوکاس داشتن برا صفحه اینستاگرامشون سلفی می گرفتن ، جک رفته بود دستشویی
سیگار بکشه وقتی امد رختکن فهمیدم قلیان هم کشیده،مرتساکر داشت فیلم دو
سرعت المپیک رو می دید کلا تو سرعت استعداد داشت ،آرتتا داشت به داوری بازی
اعتراض می کرد ... رفتم گفتم میکل بازی شروع نشده گفت : ترک عادت موجب مرض
است. جنکینسون رفته بود به لیدرها پول بده بهش بگن کارل جنکینسون ادامزی (
تونی آدامز)، سانوگو داشت فیلم 12 سال بردگی رو نیگا میکرد و گریه می کرد
.رمزی هم رفته بود مراسم سالگرد استیو جابز( جابز بعد از گلزنی رمزی به
تاتنهام دچار نفرین وی شد و فوت کرد ) دیر آمد . خلاصه اینکه با تاکتیک
مثل شیر بازی کنید ونگر رفتیم تو بازی . خدا روز بد نبینه نیمه اول 2 تا از
هال خوردیم و شانس اوردیم کازرولا شب قبل از بازی کلی فندق خورده بود و
کلا کوک بود و یه گل برامون زد . بین نیمه شد رفتیم رختکن دیدیم ونگر داره
خودکشی می کنه و خودشو از پنکه سقفی اویزان کرده بود و به طرز خنده داری
داشت می چرخید . تا اینکه مرتساکر رفت اوردش پایین . بعدش فهمیدیم فابرگاس
زنگ زده به ونگر و گفته : (نفهمیدیم چی گفته بود که ونگر خودکشی کرده بود )
استیو بولد نامرد هم با یه تیم عربی هم قرارداد داخلی بسته بود .ونگر رو
تو اون حال دیدیم هم قسم شدیم بازی رو ببریم .......
ادامه خاطرات در صورت استقبال دوستان ارائه خواهد شد