شبی که گذشت شاید یکی از تلخترین شبهای تاریخ 20 سال گذشته منچستر یونایتد به حساب بیاید.
اگر از من بپرسید میگویم تلختر از شب فینال ومبلی یا یکشنبه سیاه. شاید اکنون در جستجو اتفاق تلخی هستید که امشب رخ داده. اما نه، این تلخی از جنس نبودن است. امشب پس از سالیان متوالی منچستریونایتد در قرعه کشی لیگ قهرمانان سهمی نداشت. این یعنی دیگر حداقل برای یک سال سهشنبه و چهارشنبهها برای طرفداران شیاطین هیجان سابق را ندارد. دیگر منچستریها در کلکلهای اروپایی جایی ندارند و دیگر الدترافورد میزبان بزرگان اروپا نخواهد بود.
شاید به خیالتان تاثیر این نبودن همینجا تمام میشود. این تصور شیرین ولی کاملا غلط است. عدم حضور منچستر برای باشگاه ضررهای اقتصادی فراوانی به همراه دارد. جدا از آن اعتبار باشگاه صدمه میبیند و کار برای جذب بازیکنان به مراتب سختتر میشود. همچنین در صورت راهیابی به اروپا در سالیان بعد، قرار گرفتن در سیدهای پایینتر، خطر همگروهی با تیمهای قویتر و حذف زودهنگام را افزایش میدهد.
اما شاید بتوان تمام این پیامدها را در مقابل یک مورد نادیده گرفت. نبودن منچستریونایتد در لیگ قهرمانان اروپا یک معنی گزنده دارد. منچستر دیگر تیمی سطح اول در اروپا نیست. این واقعیت دردناک یک زنگ خطر بزرگ برای ساکنان الدترافورد است. منچستر در سراشیبی سقوط بوده و اکنون در طی یک سال از سطح اول اروپا فاصله گرفته است. هیچ معلوم نیست اگر این اتفاق یک سال دیگر هم رخ دهد، چند سال لازم خواهد بود تا شیاطین بار دیگر به بالاترین سطح فوتبال در قاره سبز برسند. شاید آن قدر طولانی که دیگر رونی کاپیتان تیم نباشد. فن پرسی بازنشسته شده باشد و امثال عدنان در تیمهای دیگر اروپایی توپ بزنند.
ترس هواداران از آن است که آنچه در این 20 سال بر سر دشمن اولشان آمده، برای خودشان تکرار شود. این ترس البته اصلا بیراه نیست. تاریخ در خیلی زمینهها تکرار شده اما دو تفاوت اساسی در این بین وجود دارد. اول آن که برخواستن از پس فاجعهها در دی ان ای شیاطین وجود دارد. بازسازی تیم بعد ازفاجعه مونیخ و پس از سقوط به دستههای پایینتر گواه این مدعاست. دوم آن که سرعت سقوط منچستر در این یک سال خیلی سریعتر از لیورپول بوده است. این پدیده میتواند نوید دهنده این امر باشد که سرعت بازگشت تیم نیز به همین نسبت سریعتر باشد. به هر صورت یک افول ناگهانی بسیار جلب توجه کنندهتر از یک سقوط ملایم است.
آنچه مسلم است، منچستر باید هرچه سریعتر بازسازی شود. ویرانههای الدترافورد را باید از نو ساخت. بیشک لوییز فنخال بهترین معماری است که میتواند این بنا را بسازد. مربی سرشناس هلندی بارها در باشگاههای مختلف نشان داده است استاد ساخت نسلهای قدرتمند است. خیلی از کارشناسان فوتبال موفقیت بارسا و بایرن در دههی اخیر را مدیون کارهای بنیانی او در این دو تیم میدانند.
شاید این فصل در تاریخ منچستریونایتد یکی از حساسترین برهههای تاریخ باشگاه باشد. فصلی که شاید حتی بدون جام خاتمه یابد اما میتواند سرآغاز فصلی نو در تاریخ شیاطین باشد. قرمزهای الدترافورد اکنون سه سلاح مرگبار در اختیار دارند. اولین سلاح نام و برندی است که حاصل 20 سال سروری در انگلستان است. برندی که یادگار و میراث گرانبهای پیرمرد اسکاتلندی است.
دوم، توانایی فنی و شهرت فنخال است. فنخال بر خلاف دیوید مویس به هیچ وجه با فشار هواداران و رسانهها بیگانه نیست. از شکست ابایی ندارد و شخصیت کاریزماتیکش دقیقا آن چیزی است که یونایتدها محتاجش هستند یک نگاه به ترکیب یونایتد در دو فصل اخیر و به خصوص بازیهایی نطیر 8-2 آرسنال، نشان میدهد بازگرداندن روحیه پیروزی طلبی منچستر از هر خریدی واجبتر است.
ضلع سوم اما پول است! تونایی مالی بالای منچستر در کنار انعقاد قراردادهای باور نکردنی اسپانسرشیپ در این سالها باعث شده مدیران یونایتد بتوانند مبالغ بالایی را برای خرید بازیکن و دستمزد آنها خرج کنند. خرید آنخل دی ماریا نشان داد این مثلث در یونایتد میتواند سنگ بنای ساخت تیم جدید باشد.
خاتمه باید گفت صبر هواداران، همکاری مدیران و اندکی چاشنی شانس میتواند ابزاری کافی برای ساخت دوباره لانه باشد. لانه ای برای ققنوس تا دوباره برخیزد و فرمانروایی خود را آغاز کند.