همرزم ویکتوراز صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
دوست داشتن، بالاترین حس و نیز کنش انسانی و نماد حقیقت وجود الهی بشر است. دشواری تحلیل حال عاشقانه، پرده از این راز برمیدارد که منشأ عشق از دنیا فراتر رفته است و ریشه در مراتب بالای هستی دارد!
در عرفان ربانی، «محبت» شالوده و اساس آفرینش و فلسفهی وجودی همهی موجودات است. بنابر این بروز جلوههای مهر را باید نمایش ظرفیتهای خدایی موجودات و جلوههای سیر کمالی آنها دانست که در هر سطحی از هستی با ادبیات عرفانی و فلسفی خاصی تفسیر میشود.
«عشق» را باید بالاترین تجلی انس الهی-انسانی و بارزترین نمایش از ظهور حضرت حق در عالم انسانی دانست. بدیهی است که ماهیت الفت بین انسانی بر پایهی همان رابطهی انسان-خدا استوار است و ایضاً به عشق تعبیر میشود. از این رو، ظهور حس عاشقانه بین آدمیان را باید بارقههای الهی دانست که توجه به آنها میتواند نگاه بشر را از سطح نازل میل مادی و غریزی دون منصرف کند و به سطح برتر، بالنده و متعالی روحی معطوف سازد.
بدین ترتیب عشق در مناسبات انسانی را باید سیگنالی الهی دانست که آدمی را از توقف در سطوح پایینی زندگی به مراتب بالادست ارتقا میدهد و زمینهی رهایی او از زندان ناشی از محدودیت در نگاه و رستگاری از ضیق در فهم را فراهم میسازد.
در تحلیل ماهیت عشق باید مفهوم اتحاد وجودی عاشق و معشوق را دریافت؛ در غیر این صورت، نمیتوان به درک درستی از حقیقت عشق نایل شد.
بطور طبیعی «حب ذات» ریشهی تنظیم روابط و مناسبات آدمی با جهان بیرون از خود است. یافتن جفت و برقراری رابطه با او نیز بر مبنای حب نفس و تامین منفعت، بهره، لذت و... برای نفس است. اما «عشق» مرتبهی بالاتری از رابطهی بین انسان با انسان دیگر است. در این مرتبه، تامین منفعت، بهره، لذت، آرامش و ... برای معشوق، نه در جایگاهی پایینتر از نفس، بلکه بالاتر از آن قرار دارد. در این حال عاشق و معشوق در اتحاد وجودی چنان قرار دارند که تفکیک مطلوبها و خواستههای آن دو از هم به سختی میسر است.
این امر البته زمانی در موقعیت تحقق قرار میگیرد، که مرتبه و ماهیت رابطه، از سطح مادی به سطح روحی و معنوی ارتقا یابد. در این صورت، تعلق شدید روحی از مرحله «وابستگی» به مرحله «همبستگی»٬ و از مرتبه «چسبندگی بیرونی» به مرتبه «پیوستگی درونی» تعالی پیدا میکند. این امری است که به رابطهی عاشقانهی انسان با خدا، و در سطح نازلتر به مناسبات انسان با انسان قابلیت اطلاق دارد.
بنابراین، «حس عاشقی» چنانچه واقعی -و نه توهمی- باشد، حسی خدایی است که انسان را در سیر کمال به سوی مبدا خلق، با قدرت و سرعت شگرف به پیش میراند!
بنابراین، بعنوان یک نتیجهی مهم اخلاقی، تربیتی و فرهنگی، باید از موجودیت، توسعه و تعمیق آن دفاع و استقبال کرد.