مطلب ارسالی کاربران
یک تکه پارچه ی جادویی، داستان کریس رونالدو و بازو بند کاپتانی
اگر فکر می کنید پیش بینی پایان عصر قدیم وشروع عصر جدید در سال 2012 یک افسانه بود باید بگویم اشتباه می کنید! 2012 پایان عصر گذار فوتبال وشروع عصر جدید رئال مادرید است.
شاید داستان عاشقانه ی مورینیو ورئال مادرید مثل اکثر داستان های رومانس، به تلخی وجدایی کشید، اما حاصل این عشق حداقل برای منی که نوجوانیم را در آن دوره وقف تماشایش کرده بودم بسیار شیرین و خوش منظره بود. بیرون کشیدن 100امتیاز از معجون لالیگای وحشتناک آن سال فقط از مجنون دیوانه ای چون مورینیو و شیر زخمی وگرسنه ای چون هیولای ساخته ی دستش بر می آمد، پس اگر می پرسید، بله، آن تیم بهترین تیم عصر جدید ومورینیو بهترین انتخاب دوران کاری پرز است، چه بپذیرید چه نه!
اما شروع پایان مورینیو به همان اندازه ی شیرینی ماه عسلش تلخ وبدمزه شد، طوری که حتی من عاشق این پیوند چاره ای جز جدایی نمی دیدم....اما
در اوج دوران بازی ابر ستاره ی عصر جدید فوتبال، اسطوره ی غرور و جوانی وجویای نامی، در حالی که رقیب با 4توپ طلا حسابی مچش را خوابانده بود، وتحقیر و تمسخر نسبت به کسی که هرگز ایمان به خودش را از دست نداده ، ونمی داد، روز هایی را تجربه کردم که رونالدوی جوان وزخم خورده، مثل پدری دلسوز که از لباس خودش می کند، تا وصله ی لباس کودکانش کند، رفتار می کرد، این تغییر محسوس در شرایطی که هیچکس نه دیگر به رونالدو ونه تیمش ونه مربیش اعتقادی داشت رخ می داد، من این روز هارا قبلا دیده بودم و دلیلش را "تکه پارچه ی جادویی" می دانم. چه نیرویی می توانست از بازیکن مغرور دنیای فوتبال این همه فداکاری برای تیم بسازد؟
این تکه پارچه ی جادویی روی همه اثر می گذارد، اما فقط کافی است روی بازوی رونالدو بنشیند، که در این صورت با سربازی که آماده ی رفتن روی مین است فرق چندانی ندارد، سال 2013 وآن جنجال ها ونیمکت نشینی کاسیاس ومصدومیت همه ی کاپتان ها، باعث شده بود بازی های زیادی رونالدو با بازوبند به زمین مسابقه برود، اگر از من بپرسید،آن روز ها روز های اوج هنر نمایی رونالدو بود، وترمیم برای بهترین کامبک تاریخ فوتبال(4-1به 5-5)آن تکه پارچه ی جادویی باعث شده بود بیشتر از همیشه بدود، وسط زمین خطا کند تا توپ به سمت دروازه ی خودی نرود، وپا چنگ ودندان گل بزند وگل بسازد وپدری کند برای تیمی که هیچکس به آن امیدی نداشت، تنها کسانی که به این شیر زخمی اطمینان داشتند خود رونالدو بود واحتمالا من!
چه کسی جز رونالدو (ومن :) بعد از بیرون کشیدن جسد بی جان پرتغال از چرخدنده های مجارستان به قهرمانی در یورو ایمان داشت؟ چه کسی درد زانو ومصدومیت و استراحت وهمه چیز را دور ریخت تا بزرگترین افتخار ملی که حتی اوزه بیو نتوانست آن را به دست بیاورد، ممکن سازد؟ دادن بازوبند کاپتانی پرتغال به رونالدو از 2012 ویورو بهترین تصمیم تاریخ فوتبال پرتغال بوده است، احتمالا آن ها هم از راز این معجون نیرو بخش جادویی رونالدو خبر داشتند!
این تکه پارچه ی جادویی چنان قدرتی به رونالدو می دهد، که همه چیز را فدا کند، خودش را برای قهرمانی پرتغال در یورو، ورکورد هایش را برای نجات رفیق قدیمی اش از زیر فشار، اگر این تکه پارچه جادویی نیست، پس چگونه هر بار روی بازوی رونالدو می آید من به معجزه اش ایمان می آورم؟!