مطلب ارسالی کاربران
تحليلي در مورد پديده دختران ريشو منتشر شده در روزنامه آسمان آبي
در جستجوي #قدرت
کم نبوده و نیستند عرصههایی که زنان كمتر از آنها سهمی بردهاند. از عرصۀ عمومی گرفته تا اجزای آن همچون اشتغال، سیاست، فرهنگ و ورزش. همین نابرابری و توزیع متعصبانۀ امکانات، انگیزۀ اغلب فمنیستهای موج اول شد تا با شبیه کردن زنان به مردان، این حقوق را احقاق کنند. بعدها البته فمنیستهای موج دوم از تأکید بر شباهت و تساوی، کوتاه آمدند و در یک گام به پیش، نقص زنبودن را واجد ارزش تلقی کردند. اما گذشته از اینها، همۀ فمنیستها چه موج اولی و چه دومی، همواره بر سر ورود به عرصههای ممنوع، با اجتماع خود جنگیدهاند، تاوانها پرداخته و موفقیتهایی نیز کسب کردهاند. اما باید پذیرفت که فمنیستها نسبت به عامۀ زنان، یک اقلیتاند و انتخاب این عامه در اغلب موارد، چیزی جز کشمکشهای پرهزینه نبوده است. آنها آنچنان که دیده شده است، راه ترفیع کمبودهای خود را در عرصههایی دیگر جستهاند. عرصههایی که معمولاً نهتنها ناتوان از حل تبعیض بودهاند، بلکه زمینه را بیش از پیش بر بروز نابرابریهای دیگر گشودهاند.
✅ شیفتگی زنان به سریالهای خانوادگی در پاسخ به ناکامیهای خود در خانواده، روی آوردن به مصرف افراطی در پاسخ به تهیبودن زندگی از معنا و فقدان ارزشِ قائم به خود در آنان، از جمله عکسالعملهای منحرف نسبت به این رنجِ تاریخی محسوب میشود. چنین است که گویی اکثر زنان، ناآگاهانه مشکلات خود را از جایی به جای دیگر فرا میافکنند و یا آگاهانه جدال بر سر عرصههای قدرت را مقرون به صرفه نمیدانند. چنانکه در تاریخ هنر مدرن نیز دیدهایم که اکثر هنرمندان زن، میدان نقاشی را که لبالب بود از انبوه پیشکسوتان مرد، خالی گذاشتند و به دنبال شیوههای بیانِ پیشتر تسخیرنشده رفتند. خشونت، قدرت و جدال از جمله بزرگترین زمینههایی هستند که همواره زنان را بیرون از خود گذاشتهاند؛ حتی نزد ذاتگرایان، زنان با این زمینهها ذاتاً بیگانه تصویر شدهاند، یعنی مردانِ خشن و زنانِ تسلیم. اما اکنون که دیگر مبرهن شده است که اینگونه دوگانهانگاریها بین دو جنس، بیشتر نشان مفاهیم تثبیتشدهای است برای کسب قدرت تا تأکید بر تفاوت برای رسیدن به برابری، باید میل خشونت در زنان را به رسمیت شناخت و رد پای این میلِ راندهشده را در زمینههای دیگر جستجو کرد.
✅ بنابراین، از یک منظر میتوان رویآوردن هرچه بیشتر زنان به فوتبال را نوعی مداخلهجویی در کسب قدرت و خشونت در شکل مجازی آن تفسیر کرد. گرچه این اشتیاق و مشارکت در عرصۀ فوتبال، عملاً میتواند مقدار زیادی از خواست قدرت را در صحنههای واقعی بیانجام گذارد، اما میتوان از منظری دیگر هم به ماجرا نگاه کرد؛ اگر توافق کنیم که فوتبال، اکنون یک پدیدۀ فرهنگی است، میتوانیم آن را بهعنوان یکی از مظاهر فرهنگ عامه نیز دستهبندی کنیم.
⛔️ مودلسکی در باب جنسیت و فرهنگ عامه بر این عقیده است که نحوۀ تفکر و احساس ما در مورد فرهنگ تودهای، قدری با نظر ما در مورد زنان مرتبط است. به طوری که در یک سمت، زنان و فرهنگ تودهای قرار میگیرند و در سمت دیگر، مردان و فرهنگ والا. قضاوت از این به بعد بسته به این است که چه اندازه به فرهنگ عامه اعتماد داشته باشیم. اگر آن را عرصهای بدانیم برای بروز علاقههای عامه و بلندگویی برای رسیدن صدای آن، فرهنگ عامه عرصهای است که زنان میتوانند بیش از سایر چیزها آن را از آن خود بدانند و خود را در آن تثبیت کنند؛ و اگر نه، فرهنگ عامه وسیلهای است برای شکلدادن به سلایق، خواستها و کنترل توده، آنگاه باید بپذیریم که فرهنگ عامه، پدیدهای است برای پیشرفت زنان و دیگر طبقات محروم جامعه. به این معنی که فرهنگ، یک داستان است که برای مخاطبانش روایت میشود و چنانکه انگ میگوید:
تخیل و داستان، منشأ لذت است، زیرا واقعیت را به موضوعی ثانوی تبدیل کرده و راهحلهای خیالی برای تعارضهای واقعی ارايه می كند. ماجراي دختران ريشو نيز چنين است.
@rezashajie
https://instagram.com/p/BdfhSCllvxk/