پله يا مارادونا كداميك بهترين بازيكن تاريخ فوتبال هستند؟
اين مساله هر چند وقت يك بار باعث به وجود آمدن بحثهايي ميشود كه در بعضي موارد كار را حتي به جنگ لفظي بين هواداران پرتعداد آنها ميكشد.
يكي از بزرگترين اختلافهايي كه بين اهالي فوتبال وجود دارد، اين موضوع است كه پله يا مارادونا كداميك بهترين بازيكن تاريخ فوتبال هستند. اين مساله هر چند وقت يك بار باعث به وجود آمدن بحثهايي ميشود كه در بعضي موارد كار را حتي به جنگ لفظي بين هواداران پرتعداد آنها ميكشد.
براي آنكه برداشتي صحيح براي مقايسه اين دو اسطوره فوتبال جهان داشته باشيم، به كسي نياز است كه بازيهاي هر دو بازيكن را از نزديك ديده باشد. چرا كه در سالهاي دور همچون امروز تمام مسابقههاي فوتبال با دوربينهاي متعدد مورد پوشش تلويزيوني قرار نميگرفت. از طرف ديگر نبايد فراموش كنيم اين دو بازيكن در 2 دوره زماني مختلف مشغول بازي بودهاند و مقايسه كردن ايندو دوره بسيار مشكل است.
انريكه ماكايا ماركز يكي از معدود مرداني است كه ميتواند استعداد پله و مارادونا را مورد مقايسه قرار دهد. او از سال 1958 تا به امروز همه ادوار جام جهاني را از نزديك ديده است و يكي از بزرگترين روزنامهنگارهاي آمريكاي جنوبي است.
ماركز مجري يكي از مشهورترين و پربينندهترين برنامههاي تلويزيوني آرژانتين به نام فوتبال ديپريمر است و در 20 سال اخير سخنرانيهاي متعددي در ارتباط با فوتبال در دانشگاه پالرموي بوئنوس آيرس انجام داده است. ديدگاههاي او در مقايسه پله و مارادونا در پي ميآيد:
بگذاريد روشن كنم كه مقايسه 2 بازيكن آن هم از 2 دوره مختلف بسيار مشكل است. انسان به مرور زمان تغيير ميكند و من هم وقتي پله و مارادونا را ديدهام، يك بينش يكسان نداشتهام. شما ميتوانيد مسي و رونالدو را مقايسه كنيد چون آنها را در يك زمان ميتوانيد ببينيد.
موضوع بعدي اين است كه قانوني كه من براي مقايسه آنها گذاشتهام، چندان ارتباطي با رياضيات ندارد. براي مثال پله راستپا بود ولي از پاي چپش هم استفاده ميكرد، ولي مارادونا يك چپپاي صرف بود كه از پاي راستش اصلا استفاده نميكرد. اما پاي چپ مارادونا خارقالعاده بود. اگر از كسي بخواهيد به پاي راست پله امتياز بدهد، شايد 8 از 10 را در نظر بگيرد و براي پاي چپ او 7 از 10. بنابراين او در مجموع 15 خواهد شد. مارادونا شايد براي پاي چپش 10 از 10 بگيرد ولي از پاي راستش چه؟ ميبينيد كه زياد هم نميتوان به رياضي رجوع كرد و بايد خيلي از مسائل را بررسي كرد.
مهارناشدني
در وهله اول هر دو بازيكن مهارنشدني بودند. وقتي ميخواستند از 2 يا 3 بازيكن عبور كنند يا شوت بزنند، اين كار را ميكردند؛ ولي پله از نظر بدني وضعيت بهتري داشت. مارادونا اين برتري را داشت كه مركز ثقل پايين او موجب ميشد بتواند تغيير مسير و تغيير سرعت ناگهاني بدهد. پله نسبت به مارادونا بازيكن سادهتري بود. آنها هريك براي پيروزي راههاي خود را داشتند. در مسابقات معروف كوپاي آمريكا در سالهاي دور، برزيل همواره نسبت به آرژانتين و اروگوئه در مكان پايينتري قرار ميگرفت.
دليل آن مشخص است. وقتي آرژانتين و اروگوئه مقابل برزيل بازي ميكردند، در موقع لزوم از زدن ضربه به فوتباليستهاي برزيلي روگردان نبودند. پله اما اين خشونت را با خشونت جواب ميداد، چون شجاعت و قدرت بدني بالايي داشت، از ضربات حريفان نميترسيد.
پله همه كار را درست انجام ميداد. او همچون آلفردو دياستفانو آنچنان كه تصور ميشود، دريبلزن نبود، چون در اين صورت به حريف فرصت ميداد او را با خشونت متوقف كند يا با نفرات بيشتر فضاهاي خالي را پر كند. با اين حال هرزمان كه لازم بود اقدام به عبور از مدافع مستقيم خود ميكرد و اگر تشخيص ميداد كه موثر است، چند بازيكن را از مقابل برميداشت. دريبل معروف پله، دريبل دوطرفه بود كه با سرعت بالايش اين كار را انجام ميداد.
اين موضوع را فراموش نكنيم كه پله همچون مارادونا با مدافعان قدرتمندي روبهرو نشده است؛ چون با تغيير فوتبال در دهه 80، مدافعان پيشرفت كردند و تاكتيكهاي دفاعي و نتيجهگرا حتي در آمريكاي جنوبي مورد استفاده قرار گرفت.
پله هيچگاه در اروپا بازي نكرد. او در سفرهاي مختلفي كه همراه با سانتوس به اروپا داشت، با مشكل مواجه ميشد. پله مخصوصا در ايتاليا به مشكل ميخورد و هر وقت سانتوس به ايتاليا ميرفت، به دردسر ميافتاد. با اين حال حتي در آنجا هم پله معمولا پيروز ميشد. كافي است نتايج سانتوس را در زماني كه پله در زمين بوده با بازيهايي مقايسه كنيم كه او در زمين نبوده است. سانتوس با پله و سانتوس بدون پله، زمين تا آسمان تفاوت داشت.
تكنيك خالص
برخلاف پله كه در هوا، بازيكن خطرناكي بود، مارادونا اصلا نميتوانست ضربه سر بزند. با وجود اين مارادونا، پاهاي قدرتمندي داشت كه به وي اجازه ميداد بيشتر از انسانهاي معمولي جهش كند. او معمولا بعد از پرش بلندش به جاي زدن ضربه سر، توپ را با سينه مهار و يك حركت خطرناك را شروع ميكرد. مارادونا نسبت به پله خلاقيت بيشتري داشت. او يك فانتزيباز بزرگ بود كه از اين حيث از پله جلو ميافتد.
مارادونا كوتاهقامت بود؛ ولي پاهايي قوي و شانههايي محكم داشت. به همين سبب گرفتن توپ از او تقريبا غيرممكن بود. او حتي ميتوانست از ضربات خشن و تكلهاي بلند فرار كند، بدون آن كه آسيب ببيند. مارادونا براحتي توپ را كنترل ميكرد و تسلط فوقالعادهاي روي توپ داشت. ديد او استثنايي بود. براي مثال او در تمام لحظاتي كه مدافعان انگليسي را يكي يكي از مقابل برميداشت تا آن گل فوقالعاده را به پيتر شيلتون بزند، حركت خورخه والدانو در قلب دفاع انگليس را زير نظر داشت و اگر او در شرايط بهتر بود، توپ را به او ميداد.
فكر ميكنم مارادونا تاثير بيشتري روي بازيكنان كنارياش داشت. اين موضوع شايد به دليل اين باشد كه ياران كناري مارادونا در تيم ملي آرژانتين بازيكناني معمولي بودند كه به وسيله يك ليدر همچون مارادونا هدايت ميشدند. كاري كه مارادونا در جام جهاني 1990 انجام داد را هيچ بازيكني تا به حال صورت نداده است. او تيمي را كه هرگز شانسي براي پيروزي نداشت، تا به فينال بالا كشاند.
پله هم همكاري بسيار خوبي در زمين با ساير بازيكنان داشت. اما او بهترين بازيكن تيمي بود كه مملو از ستاره بود. مارادونا هميشه خوب بود اگرچه هميشه ياراني همپاي خود نداشت.
دي استفانو، بهترين
مارادونا پاي چپ هنرمندي داشت كه باعث ميشد فوتبال زيباتر شود. پله هم بسيار زيبا بازي ميكرد، اما او پيش از آن كه يك هنرمند باشد، يك ورزشكار بود. بازيكنان كمي در تاريخ به اين دو اسطوره نزديك شدهاند. يوهان كرويف و بابي چارلتون از جمله بهترين بازيكنان تاريخ هستند، اما هيچيك از آنها و حتي پله و مارادونا، بهتر از آلفردو دي استفانو نبودند. براي من دياستفانو بهترين بازيكن تاريخ است. او كاملا زمين را در اختيار ميگرفت و بازي خودش را ديكته ميكرد. مكان بازي خاصي نداشت و در همه جا او را ميديديد. او قدرت نادري داشت كه فوتباليستهاي معمولي فاقد آن هستند. دي استفانو يك استثنا بود كه كارهاي فوقالعاده انجام ميداد.
سوالي كه هميشه در ذهنم مطرح ميشود، اين است كه اگر اين بازيكنان در اين زمان بازي ميكردند كه فوتبال مدرن ارائه ميشود، چه اتفاقي ميافتاد؟
آنها همه تكنيك، هوش، خلاقيت و قدرت بدني را در بالاترين حد ممكن داشتند، ولي به عقيده من دي استفانو از همه برتر بود.
نظر بزرگان
ماريو زاگالو: حتي دو تا مارادونا هم به پاي پله نميرسند.
رود گوليت: مارادونا بهترين بازيكن تاريخ است. من هر هفته از نزديك بازيهاي او را در ايتاليا ميديدم. او واقعا در كلاسي متفاوت بازي ميكرد.
فرانتس بكن باوئر: پله بهترين است. او همواره صادقانه رفتار ميكرد ولي مارادونا اينگونه نبود.
كارل هاينس رومنيگه: مارادونا بهترين بود. زماني كه مارادونا بازي ميكرد، بازي كردن كمي مشكلتر شده بود. پله فقط در برزيل بازي كرد و بعد در كاسموس نيويورك. مارادونا در آرژانتين و بوكاجونيورز بازي كرد و بعد به اروپا رفت.
توستائو: پله كاملتر از مارادونا بود. مارادونا با توپ يك هنرمند بود، يك شعبدهباز سيرك، پله سمبل تكنيك و خلاقيت بود.
اريك كانتونا: مارادونا هميشه بهترين خواهد بود. چيزي كه او را متمايز ميكند اين است كه او برخلاف پله كه بازيكناني استثنايي در كنارش ميديد، ياراني معمولي داشت. مارادونا مجبور بود تيم را به دندان بكشد. اگر شما مارادونا را از آرژانتين ميگرفتيد، آنها قهرمان جام جهاني نميشدند، اما برزيل بدون پله هم قهرمان ميشد.
رونالدو: بگذاريد يادآوري كنم كه من برزيليام. فكر ميكنم جواب خود را گرفتيد!
سر الف رمزي: پله تقريبا همه چيز داشت. مارادونا هم همينطور. مارادونا بيشتر تلاش ميكرد و تكنيك بالاتري داشت. مشكل اينجاست كه بعضي مواقع او را به دلايل ديگري به خاطر ميآوريم. او قوانين را زير پا ميگذاشت تا خود را نشان دهد.
سر الكس فرگوسن: اين يك بحث بيحاصل است كه بستگي به اين دارد كه بازيكن موردنظر شما متعلق به كدام دوره است. اين بحث هميشه ادامه خواهد داشت و از آن نتيجه هم عايد نميشود.