قبل از انقلاب که با تیم های اسرائیلی بازی می کردیم همیشه ورزشگاه پر بود.تاجی و پرسپولیسی هم نداشت.گروهی از تماشاگران با بستن یک چشمشان موشه دایان را مسخره می کردند.پرچم اسرائیل را آتش می زدند.ورزشگاه را با سوت ها ممتدشان به حالت انفجار در می آوردند.بعد از بازی که با برد ما همراه بود جشن ملی برپا میشد.همه بازیکنان تا منزلشان روی دوش تماشاگران می رفتند.بازیکنان تیم برنده از سوی مردم اتومبیل و فرش هدیه می گرفتند.
انقلاب شد و ورزشکاران ایران از رویارویی با حریفان اسرائیلی منع شدند.تصمیمی که ابتدا تقریبا مورد حمایت همه قرار گرفت ولی به تدریج زمزمه هایی شنیده شد که این کار اشتباه است.و اشتباه هم بود!چون دلیلی نداشت خیلی راحت اجازه عبور از خودمان را به حریف اسرائیلی بدهیم.ولی این تابو همچنان باقی ماند تا...
تا اینکه این تابو توسط دو فوتبالیست شکست! و این امیدواری را در دل ما به وجود آورده که به زودی در عرصه های مختلف هم این قانون نانوشته از بین برود البته باید صبر کرد.
ولی از طرفی دلمان به درد آمد از بعضی واکنش های بعضی مردم در شبکه های اجتماعی.کسانی که رسما دشمنی ما با اسرائیل را زیر سوال بردند.از این کشور دفاع کردند.آن را دوست پنداشتند و ...
دنیای عجیبی است این دنیای اجتماع!یک زمانی روابط سیاسی ما با اسرائیل عالی بود و واکنش مردم در بازی های مقابل آن ها آن چنانی!!!
و زمانی دیگر اوضاع روابط سیاسی بد ولی...
ولی چی؟؟ما که در مقابل اسرائیل مسابقه فوتبال در کشورمان برگزار نکرده ایم!!!شاید در آینده برگزار کنیم(خیلی بعید است ولی غیر ممکن نیست) ولی آن چیزی که صد درصد است این است که قطعا در این دیدار فرضی اتفاقاتی مشابه به سال ها پیش نخواهد افتاد.اشکالی ندارد اجبار نیست که هواداران با شعر خوانی موشه دایان را مسخره کنند.ولی با اسرائیل همانگونه رفتار کنند که با کره جنوبی،ازبکستان و دیگران رفتار می کنند.
می ترسیم از آن روزی که هوادارانمان به سوی بقیه حریفان و سنگ پرتاب کنند و به سوی این ها گل!!!می ترسیم از روزی که به جای نقطه چین تیتر عبارت عشق را بگذاریم!