Mojtaba Blaugranaمن واقعا خوشم اومد.یه نفره به نام راگنار که تو قبیله وایکینگ ها زندگی میکنه.(وایکینگ ها تو تاریخ بودن)راگنار فرد خیلی شجاع و با هوشیه.وایکینگ ها همیشه به شرق حمله میکنن تا غنیمت بدست بیارن.ولی راگنار به رئیس قبیله پیشنهاد میده که به غرب یعنی انگلستان برن.ولی رئیس قبیله قبول نمیکنه.راگنار خودش با دستاش میره و اونجا به یه کلیسا حمله میکنه وغنایم زیادی میگیره وبرمیگرده.رئیس قبیله هم تمام جواهرات رو ازش میگیره وبه دعواشون میشه و در جنگ تن به تن راگنار رئیس قبیله رو میکشه و خودش میشه رئیس و یه سری اتفاقات براش میوفته...