*Foruzan Mou*سید جواد عشق
ذاکر پُر شور و دیوانه کجاست
در مدینه ، کاظمین یا کربلاست
از شراب عشق حق مدهوش شد
آن صدای دلنشین خاموش شد
آن که هر دم میشنید زخم زبان
جا گرفته در دل صاحب زمان
من نمیدانم چه گویم بعد از این
ذاکر ارباب بود و دل غمین
مثل مرغی در قفس پَر بسته بود
از حیاتش دل بُرید و خسته بود
کافری گفت که او کافر بُوَد
هر چه بود او پسر حیدربُوَد
رشته عمر کَمش بُگسستی
حرمت فاطمه را بشکستی
بر لب ما این نوای منجلی ست
گردنت در دست عباس علی ست
از زمانه خسته و بی تاب شد
مثل زهرا مادر خود آب شد
مرغ جانش سوی زینب میپرید
مثل زینب ناسزاها میشنید
چون دمادم خون دلها میخورد
مادرش زهرا رسید او را بُرد
آتش غم بر دل تنگش زدند
با ملامت طعنه ها ، سنگش زدند
هر که میگفت که او مُرتد بود
از در خانه حیدر رد بود
آنکه در حقش جفا بسیار کرد
پیروی از دشمن ابرار کرد
آن مریض عشق آخر خوب شد
بر دل اهل زمان محبوب شد
کور شد آن چشم ناپاک حسود
سید جواد ما دل از زهرا رُبود
دید از اهل زمانه او جفا
همچو باب خویش علی المرتضی
آن که یک جا دوستان را ترک کرد
غربت جدش علی را درک کرد
خوش به حالت راحت از دنیا شدی
روضه خوان حضرت زهرا شدی
بر زمانه روشن این مطلب شده
بانی روضه تو زینب شده
با رسول ترک همپایه شدی
آمدی اینجا تو همسایه شدی
تا مزارش در بَرِ او کنده شد
فاش میگویم رسولم زنده شد
نجوا میرحمیدموسوی