اختصاصی طرفداری - در زندگینامه این ستاره سوئدی به یک نقطه حساس رسیدیم. جایی که زلاتان همچنان برای فرار از یووه تلاش می کند و همه چیز به یک جنگ تمام عیار تبدیل شده است. دشان هم دیگر صبری ندارد. و ایبرا دو گزینه پیش رو دارد: میلان و اینتر!
تو اون روزا یووه به سختی می جنگید تا به بقاش به عنوان یه باشگاه بزرگ ادامه بده. من هم شرایط مشابهی داشتم. من هم برای عمر ورزشی خودم می جنگیدم. یک فصل در سری بی همه چیز رو برای من یک سال متوقف می کرد. یک روز سکو و ژان کلود بلان سراغ من اومدن. بلان مرد تحصیل کرده ای بود که خانواده آنیلی برای نجات یووه آوردنش. نمونه اولیه قرارداد جدید منو آماده کرده بود. من هم با خودم گفتم بهتره اصلا نخونمش و باهاشون مخالفت کنم. این طوری ترجیح میدن از شرم خلاص بشن.
همینو گفتم و جواب شنیدم: "نمی تونی حداقل چیزی که نوشتیم رو بخونی؟ ما دست و دل بازانه با تو برخورد کردیم." من گفتم که این برگه چیزی رو عوض نمی کنه و به نتیجه ای نمی رسیم. ولی بلان اصرار کرد که قرارداد رو بخونم. و من گفتم "اگه حتی 20 میلیون یورو هم در نظر گرفته باشین تاثیری تو تصمیم من نداره." بلان ناراحت شد و گفت این بی احترامی به باشگاهه. من گفتم "هر طور که می خواین می تونین برداشت کنین." از جام بلند شدم و می دونستم که بهش توهین کردم و این یه ریسکه. ممکن بود تو سپتامبر بدون باشگاه بمونم.
من باید دست بالا رو می گرفتم ولی همه چیز هم به نفع من نبود. یک جام جهانی بد داشتم. در تمام فصل گذشته هم همیشه بهترین بازی رو ارائه نکردم. من زیادی سنگین بودم و به اندازه کافی گل نزده بودم. ولی امیدوار بودم مردم به پتانسیل من ایمان داشته باشن. تنها یک سال پیش من به عنوان بهترین بازیکن خارجی تیم انتخاب شده بودم. مینو هم پشت صحنه خیلی تلاش می کرد.
مینو گفت "من با اینتر و میلان مذاکرات خوبی داشتم." و این خبر خوبی بود. ولی هنوز نمی دونستیم تکلیف قرارداد من با یووه چی میشه. همه چیز مبهم بود ولی رایولا خوش بین بود. همه می دونستن که من می خوام برم و شایعه علاقه اینتر به جذب من منتشر شده بود. طرفدارای ما از اینتر متنفرن. طرفدارا همیشه اطراف بازیکنا هستن. اونا همیشه می خوان شما رو ببینن. به جلسه تمرین میان و امضا می خوان و پرچم هاشون رو تکون میدن. تو کمپ تمرینی هم کلی طرفدار اومده بودن و علیه من فریاد می کشیدن. اونا منو "خائن" و "خوک" صدا می کردن و طبیعتا حس خوبی نداشتم. البته خوب به عنوان یک بازیکن به این جور چیزا عادت می کنین. ما یه بازی دوستانه با اسپیزا داشتیم و منم گفته بودم که بازی نمی کنم. من تو اتاق موندم و پلی استیشن بازی کردم. همه اومده بودن و می پرسیدن ایبرا کدوم گوریه؟ بالاخره دشان به اتاقم اومد.
"چرا اینجا نشستی؟ ما باید بریم!" من حتی بهش نگاه هم نکردم و به بازی ادامه دادم. "نشنیدی چی گفتم؟" منم جواب دادم: "با تیم تمرین می کنم ولی تو بازی ها نیستم. اینو ده بار بهت گفتم."
دشان خیلی عصبانی بود: "توی لعنتی حتما بازی می کنی. تو بازیکن این تیم هستی. پس همین حالا پاشو." درست مقابل من وایساده بود ولی من به بازی ادامه دادم.
"این چطور احترام گذاشتنه؟ تو بازی می کنی؟ به خاطر این کارت جریمه میشی. می شنوی چی میگم؟" و من گفتم: "اوکی".
دشان دست بردار نبود: "یعنی چی اوکی؟ باید الان جریمه بدی. من اینجا می مونم." ولی وقتی بی محلی منو دید بالاخره رفت. قضیه به گوش مدیرا رسید. 30هزار یورو جریمه شدم. این یک جنگ بود و باید تاکتیکی به مساله نگاه می کردم. خوب حالا حرکت من چی بود؟ همش به این فکر می کردم.
من مخفیانه با برایدا، یکی از مدیرای میلان دیدار کردم. ما تو یه هتل نزدیک به هتل ما در مورد میلان حرف زدیم. ولی از سبکش خوشم نیومد. هی می گفت "کاکا یک ستاره است و تو نیستی." جوری حرف می زد که انگار من بیشتر میلان رو لازم دارم تا میلان منو. ولی من هم در موقعیت ضعف بودم.
آگوست داغی بود و وضعیت هلنا بدتر شده بود. پاپاراتزی ها هم همه جا دنبال ما بودن و من سعی می کردم از همسرم حمایت کنم. ولی مسئله این بود که رو هوا معلق بودم و هیچی در مورد آینده م نمی دونستم. محل تمرین ما عوض شد. هرچی به دوران موجی تعلق داشت کم کم پاک میشد. من همچنان با تیم تمرین می کردم. اما دیگه هیچکس منو به عنوان بخشی از تیم قبول نداشت. تنها نکته مثبت این بود که یووه دیگه نمی خواست به خاطر من بجنگه.
سوال این بود که میلان یا اینتر؟ اینتر 17سال بود که قهرمان لیگ نشده بود. واقعا تیم بزرگی نبودن. میلان یکی از موفق ترین تیم های اروپا بود. مینو گفت طبیعیه که باید بری میلان. ولی من مطمئن نبودم. اینتر تیم قبلی رونالدو بود. اونا واقعا منو می خواستن. من می خواستم به تیمی برم که زیاد هم بزرگ نیست. مینو گفت "قبول ولی یادت باشه این یه تجربه متفاوت برای توئه. اونجا راحت نمیشه قهرمان شد."
من هم مشکلی با این مساله نداشتم. من چالش و سختی می خواستم نه پیروزی آسون. خوب اگه من به تیمی برم که 17ساله قهرمان نشده و با من قهرمان بشه چی؟ ولی قبل از همه ما باید یه کشتی در حال غرق رو ترک می کردیم.
میلان به خاطر جریمه هایی که در نظر گرفته شده بود، به جای حضور مستقیم تو لیگ قهرمانان مجبور بود با ستاره سرخ بلگراد تو مرحله پلی آف بازی کنه. اگه میلان به این رقابت ها می رسید پول بیشتری برای خرید بازیکن داشت. گالیانی هم به من گفته بود "بعد مشخص شدن نتیجه بازی باز با تو حرف می زنیم."
رئیس اینتر موراتی بود. یک مرد بزرگ و پولدار که وضعیت منو می دونست. پیشنهاداتش رو چند بار کم کرد چون می دونست من چاره ای جز ترک یووه ندارم. از طرف دیگه بازی بزرگ میلان رسید و 1-0 تو سن سیرو برنده شدن. همون روز مینو به من زنگ زد و گفت برلوسکونی می خواد منو ببینه. ما هم قرار ملاقات گذاشتیم چون این یعنی میلان واقعا منو می خواد. همچنان انتخاب اول من اینتر بود.
مینو این قضیه رو به موراتی خبر داد چون اون خیلی خوشحال میشه که بتونه یه جوری به باشگاه میلان ضربه بزنه. ما روز و مکان قرار رو بهش خبر دادیم. موراتی هم عصبانی شد و گفت یکی رو سریعا می فرسته. برانکا رو فرستاد؛ مدیر ورزشی اینتر. برانکا یه مرد لاغر بود که به شدت سیگار می کشید. سریع به خونه من اومده بود و استرس داشت. مشخص بود که بهش گفتن قبل دیدار من با برلوسکونی همه چیزو تموم کنه. مینو هم از این وضعیت استفاده کرد چون همیشه دوست داره نفر مقابلش تحت فشار باشه. چند تماس تلفنی مختلف گرفته شد و ارقام زیادی بالا و پایین شد.
بالاخره به توافق رسیدیم و وقتی برانکا نظرم رو پرسید من به مینو نگاه کردم. اونم گفت که قبول کنم. بعد برانکا با موراتی تماس گرفت و مشخص بود هیجان زده است. جالبه که بازم سیگار می کشید. اما همه چی تموم شده نبود. حالا دو باشگاه باید با هم حرف می زدن. چقدر برای فروش من می خواستن؟
طبیعی بود که یووه هم برای موافقت، پول زیادی بخواد. موراتی به من زنگ زد و پرسید خوشحالم؟ منم گفتم "آره." گفت "پس بهت تبریک میگم و به اینتر خوش آمدی." منم کمی راحت شده بودم.
تقریبا همه استرس ها و درگیری های اون دوره بالاخره تموم شده بود. حالا مینو باید به میلان خبر می داد. طبیعتا با شرایط جدید، میلانی ها بازی رو باخته بودن. همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاده بود و می شد حدس زد میلانی ها شوکه شدن که چطور یهو ایبرا رفت اینتر؟ مینو سعی کرد اوضاع رو آروم کنه و بهشون گفت "این جور اتفاقا گاهی اوقات می افته."
در نهایت من با رقم 27میلیون یورو فروخته شدم. این بالاترین رقمی بود که اون سال تو سری آ برای ترانسفر یه بازیکن پرداخت شد. در ضمن جریمه پلی استیشن بازی کردنم رو هم نپرداختم. موراتی در مصاحبه با رسانه ها گفت که ترانسفر من به اندازه ترانسفر رونالدو فوق العاده بوده. این خیلی منو خوشحال کرد و من آماده بازی برای اینتر بودم. قبلش باید به سوئد می رفتم چون جلسه ای در مورد تیم ملی سوئد بود. فکر می کردم یه سفر معمولی و ساده باشه.