طرفداری- تعریف نقش جدید بازیکنان در هر پست، سیستم های جدید چینش بازیکنان در زمین و وظایف هر بازیکن در هر پست و شیوه حمله و دفاع چه توسط مربیان تیم های قدرتمند که قصد بازی کنشی را دارند و چه توسط مربیان تیمهای ضعیف تر که قصد دفاع و سیستم واکنشی را دارند هر چهار سال در جام جهانی بازتعریف می شوند. این تعریفی است که از دیرباز در هر دوره جام جهانی اتفاق می افتاده است. اما این تغییرات در عصر فوتبال مدرن چگونه است؟ سیستم قالب تیم های کنشی و واکنشی در بازی های هر هفته لیگ های اروپایی و لیگ قهرمانان که می بینیم و از آن لذت می بریم از کجا نشات می گیرد؟
چرا از سال 1998 به بعد را بررسی می کنیم؟ |
با بنیان گذاری لیگ قهرمانان اروپا و لیگ برتر انگلیس در سال 1992 و انقلاب در پخش تلویزیونی و سطح درآمد و حقوق بازیکنان مسابقات باشگاهی آلمان و اسپانیا و ایتالیا، تغییرات گسترده ای در شیوه بازیهای باشگاهی به وجود آمد که افزایش تعداد بازی در بالاترین سطح برای یک تیم در یک فصل مهم ترین نتیجه آن بود. انجام بیش از 50 بازی در یک فصل باعث شد تا نوع جدیدی از بدن سازی، تمرینات پیش فصل و سیستم تغذیه وارد باشگاه ها شود که نیازمند انقلاب در سیستم های تاکتیکی اجرایی توسط مربیان بود. از این رو پس از جام جهانی 94 نسل جدید بازیکنان برآمده از همین سیستم نوین، تفاوت های زیادی با بازیکنان نسل پیش داشتند که تفاوت های بنیادین تاکتیکی را بوجود می آوردند.
جام جهانی 1998 فرانسه، لطفا به سیستم دو مهاجمه دست نزنید |
جام جهانی 98 درس ساده ای را به تمام مربیان عرضه کرد؛ بازی با دو مهاجم. "زوج خط حمله" کلیدواژه تمام تئوریهای فوتبال در این جام بود. آلن شیرر و مایکل اوون، سالاس-زامورانو، بیرهوف-کلینزمن، برکمپ-کلایورت، رونالدو-دنیلسون، ویری-باجو و شاید دائی-خداداد زوجهای خط حملهای بودند که مربیان ترکیب خط هافبک و دفاع خود را حول محور آنها بنا می کردند. تعریف یک زوج خط حمله خوب، داشتن یک مهاجم ترکه ای، سرزن و قدبلند و داخل باکس در کنار یک مهاجم تکنیکی، شوت زن و سرعتی با توانایی بازی بیرون محوطه است. این تعریف در چهار سال بعد از جام جهانی تابویی بود که تمام مربیان بزرگ با اتکای به آن ترکیب تیم را می چیدند؛ زوج دوایت یورک و اندی کول در یونایتد، یانکر و البر در بایرن، و رائول و مورینتس در مادرید فاتحان چهار لیگ قهرمانان بعد از جام جهانی 1998 بودند.
خط هافبک تفاوت اصلی تیم ها بود. استفاده از چهار هافبک به شکل لوزی به عنوان تز این دوران و سیستم کنش گرا برای تیم هایی که هافبک های خلاق داشتند و خواهان مالکیت بیشتر توپ بودند تعریف می شد. سیستمی که فرانسه امه ژاکه با زیزو، پتی، ژوکائف و ویرا توانست با آن قهرمان جهان شود. نیاز این سیستم به یک هافبک دفاعی صرف (مانند ویرا در فرانسه) دو هافبک میانی باکس تو باکس با قدرت دوندگی، بازی سازی و توپ گیری از حریف و یک هافبک شماره ده خلاق با ویژگی های منحصر به فرد در دادن پاسهای کلیدی باعث می شد تا هر تیمی قادر به بازی با این سیستم نباشند. آنتی تز و سیستم واکنشی برای تیمهایی که علاقهمند به تخریب بازی حریف بودند استفاده از چهار هافبک به شکل خطی یا به اصطلاح انگلیسی بود. در این سیستم وظیفه اصلی دو هافبک کناری در حمله ارسال توپ برای مهاجمان داخل محوطه و در دفاع جلوگیری ازشکل گیری حملهی حریف از کنارهها در یک سوم میانی زمین است. دو هافبک میانی شماره 6 و شماره 8 هر دو باید به طور مشترک توانایی بالایی در توپگیری و تخریب بازی حریف داشتهباشند. طبیعتا انگلیس طلایه دار این سبک بود و بعد از جام جهانی سر الکس فرگوسن با بکام، گیگز، اسکولز و روی کین آن را به کمال رساند. تقریبا تمام مربیان در فاز دفاعی به بازی با چهار دفاع معتقد بودند. دو دفاع میانی قد بلند و تنومند و دو دفاع کناری سرعتی و تکل زن ترکیب ساده و ایده آل در خط دفاعی بود که سیستم سه دفاعه را منسوخ ساخت.
جام جهانی 2002 کره و ژاپن، آغاز یک دوره گذار |
چیزی که بیش تر از همه در جام 2002 در ذوق میزند تکراری بودن ستاره های تیم هاست. برزیل رونالد، فرانسه زیزو، آرژانتین باتیستوتا، انگلیس بکام و اوون... ستاره هایی که فقط چهار سال پیر شده اند و تعدادی از بازیکنان که خداحافظی کرده اند. به زحمت میتوان بازی زیبایی در جام جهانی 2002 با غنای تاکتیکی بالا یافت. نیمه نهایی برزیل ترکیه یا آلمان و کره جنوبی و اینکه احتمال داشت کره جنوبی و ترکیه فینال جام جهانی را در شهر یوکوهاما برگزار کنند (!) توضیح همه چیز را میدهد. تکیه بر ستارگان پا به سن گذاشته و عامل اصلی ناتوانی مربیان در نوزایی تاکتیکی در این جام جهانی است که به وضوح اثر آن را در فصول بعدی باشگاهی هم می توان یافت. فینال میلان- یووه سال 2003 به عنوان کسل کننده ترین فینال تاریخ لیگ قهرمان اروپا و عدم توفیق هیچکدام از غول های فوتبال اروپا در فصل 2003-04 و فینال پورتو- موناکو تبعات این عدم نوزایی است. حتی فینال 2005 استانبول نیز با تمام ماجراهای سینمایی اش بیانگر این واقعیت بود که تاکتیک غالب و برتری را برای این دوره فوتبال نمی توان یافت.
جام جهانی 2006 آلمان، شماره 10 در برلین |
جام جهانی 2006 را می توان دوران باز تعریف پست شماره 10 در فوتبال عصر جدید دانست. نقش کلیدی زیدان، بالاک و توتی در سه تیم از چهار تیم حاضر در نیمه نهایی به عنوان بازیکن پشت مهاجم قابل انکار نیست. کنار گذاشتن تابوی بازی با دو مهاجم در خط حمله دیگر ویژگی مهم این زمان است. میل تیمها به استفاده از هافبک های بیشتر به خوبی در سیستم 4-5-1 فرانسه، ایتالیا و پرتغال مشخص است.
در خط هافبک همچنان اهمیت حضور دو هافبک دفاعی در این سیستم به چشم می خورد (ماکه له له و ویرا در فرانسه، پیرلو و گتوزو در ایتالیا و مانیش و کوشتینیا در پرتغال). اما در فاز هجومی تغییر اساسی نسبت به سیستم 2-4-4 کم شدن یک مهاجم نوک و اضافه کردن یک هافبک شماره 10 با شرح وظایف جدیدی است. مقایسه وظایف زیزو در دو جام جهانی 1998 و 2006 کاملا این تفاوت را مشخص می کند. در پست شماره 10 رهبر تیم بازی می کند، کسی که ویژگی اصلی اش دادن پاس های کلیدی است و در فاز دفاعی فقط وظیفه توپ گیری در یک سوم میانی زمین را دارد. در فرانسه و ایتالیا زیزو و توتی این نقش را پشت سر آنری و لوکا تونی ایفا می کنند. مهاجم نوک باید شم گلزنی بالایی داشته باشد و بتواند از سانترهای دو هافبک کناری که وظایف شان مشابه سیستم 4-4-2 انگلیسی است (پروتا و کامورانزی در ایتالیا و ریبری و مالودا در فرانسه) و بازی عمقی هافبک شماره 10 تغذیه شوده بنابراین بازی با این سیستم برای تیم هایی که مهاجمان نوک شماره 9 و بازیکن شماره 10 ندارند امکان پذیر نیست. پس از پایان جام جهانی به خوبی این تغییرات در بارسای رایکارد با حضور رونالدینیو و اتوئو مشاهده شد.
با تغییرات در وظیفه هافبک ها در سیستم 2-4-4 لوزی می توان جام جهانی 2006 را دوران کمال این سیستم دانست. لوزی یا الماس وسط زمین قبل از هر چیز نیازمند یک شماره 10 با همان تعاریف شماره 10 در 4-5-1 است. این لوزی می تواند گاهی به صورت منتظم باشد، مانند برزیل با حضور کاکا، امرسون، زی روبرتو و رونالدینیو و گاهی با اضلاع کشیده که ناشی از بازی با یک هافبک دفاعی، دو هافبک کناری (با همان شرح وظایف هافبک کناری در 2-4-4 انگلیسی) و یک الماس شماره 10 در نوک لوزی مانند آلمان کلینزمن با تورستن فرینگز، برند اشنایدر و شواینی (در جام 2006 شواینی هافبک چپ آلمان بود) و بالاک. کمال این سیستم را می توان در میلان 2007 با خط هافبک درخشان پیرلو، سیدورف، گتوزو و کاکا دید.
جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی، سلام به 3-3-4 |
این بار طوفان تغییرات تاکتیکی یک سال قبل از شروع جام جهانی آغاز شد. باردهی درخت لاماسیا در سال 2009 و مقهور ساختن تمام رقبا توسط 3-3-4 پپ گواردیولا، جام جهانی 2010 را یک معدن طلای ناب تاکتیکی در آفریقای جنوبی ساخت. همان اتفاق ارزشمند تاکتیکی که سالهای بعد در نبردهای پرشمار بارسای پپ و مادرید مورینیو رخ داد. ظهور تز بی نقص3-3-4 بارسای پپ با تکیه بر پاسهای متعددی که هرکدام با هدف مشخصی رد و بدل می شوند نتیجه کار چندین ساله لاماسیا و مختص بارسا بود و بدون شخص ژاوی، اینیستا، بوسکتس نمی شد آن را پیاده کرد. اسپانیای 2010 با این سه نفر و تعریف نقش فابرگاس به عنوان شماره 9 کاذب در نوک پیکان 3-3-4 تنها تیم صاحب سیستم کنش گرا شد. در مقابل هلند فن مارویک و آلمان یوگی لوو با دستی پر و آنتی تزی که بعدها خود به سیستم روز دنیا تبدیل شد به مصاف اسپانیا آمدند. 1-3-2-4 به عنوان یکی از بی نقص ترین و جامع ترین سیستم های فوتبال به مبارزه با 3-3-4 آمد. چند وجهی بودن این سیستم و انعطاف آن، وجود همزمان پست شماره 10 با ویژگیهایی که در اوزیل و اسنایدر و فورلان به خوبی دیده می شود، دو هافبک دفاعی کلاسیک شماره 6 و شماره 8 (زوج خدیرا و شواینی در آلمان و دی یونگ و فن درفارت در هلند) تلفیقی از دو سیستم 2-4-4 لوزی و 2-4-4 خطی بود و البته آنچه این سیستم دوباره وارد فوتبال کرد نقش اساسی وینگرها بود.
خط حمله در 1-3-2-4 نیازمند یک مهاجم شماره 9 است که در ابتدای ظهور این سیستم در سال 2010 لزوما نقش آن یک شماره 9 کلاسیک بود. پستی که کلوزه در آلمان و فن پرسی در هلند به خوبی آن را تعریف کردند. نکته کلیدی این سیستم ویژگی سه نفر مهاجم است. با فراگیری1-3-2-4 نسل جدید ستارگان فوتبال همگی وینگرهایی شدند که در دو بال چپ و راست گاهی حتی بیشتر از خود مهاجم شماره 9 گل می زدند. نقش پودولسکی و مولر در آلمان و کویت و روبن در هلند به عنوان ستارگان اصلی جام جهانی به خوبی مشخص است. اتفاقی که باعث ظهور مسی، رونالد و نیمار،گریزمان، روبن و ریبری، دراکسلر و رویس و غالب ستارگان این دوران در همین پست شد.
تکمیل این سیستم در سالهای بعد با تغییرات در خط هافبک اتفاق افتاد. وظایف هر سه بازیکن میانی در این سیستم انعطاف فراوانی دارد این انعطاف را می توان به خوبی در سه تیم اینتر مورینیو، بایرن یوپ هاینکس و دورتموند کلوپ (یا تاتنهام ردنپ) مشاهده کرد؛ مورینیو به عنوان سلطان بلامنازع آنتی تز در سال 2010 با بهره گیری از دو هافبک دفاعی مخرب (کامبیاسو و استانکوویچ) و یک هافبک شماره 10 که تماما ویژگیهای یک هافبک را دارد در سال 2010 به مصاف 3-3-4 بارسا رفت و توانست با یک بازی کاملا واکنشی بارسا را شکست دهد. دو سال بعد یوپ هاینکس با یک هافبک مخرب (خاوی مارتینز) یک هافبک بازی ساز (شواینی یا تونی کروس) و توماس مولر در پست شماره 10 عملا قابلیت هجومی بودن و کنش گرایی 1-3-2-4 را به رخ کشید و توانست بارسا را در مجموع دو بازی 7-0 شکست دهد. در سال 2011 هری ردنپ با بهره گیری از فن درفارت و مودریچ در خط هافبک و لنن و بیل سرعتی در دو گوش سرعت را به این سیستم اضافه کرد و در 2013 یورگن کلوپ با اضافه کردن وظیفه پرس به وظایف هر چهار بازیکن هجومی، استفاده از گوتزهای که به عنوان یک بازیکن مدرن قابلیت بازی در چند پست مختلف را با نگرش هجومی داردو تکیه بر دوندگی بالای بندر و سباستین کل به عنوان دو هافبک دفاعی در نیمه زمین خودی ورژن بازی سرعتی مبتنی بر پرس و ضد حمله را از این سیستم ارائه داد.
با این وجود می توان 3-3-4 بارسای این دوران را بهترین سیستم کنشی فوتبال در تمام تاریخ دانست که در صورت توان اجرای صحیح توسط هیچ تیم و مربی قابل شکست دادن نیست و باعث لذت بردن از فوتبال ناب می شود، همان چیزی که سر الکس فرگوسن بزرگترین مربی فوتبال این عصر در فینال 2011 ومبلی و در دوره بلوغ کامل این سیستم در مصاف با بارسای پپ به آن اذعان کرد.
جام جهانی 2014 برزیل، بلوغ 1-3-2-4 و بازگشت خط دفاع سه نفره |
سیطره سیستم بی نقص و رویایی 3-3-4، محصول لاماسیا همانطور که انتظار می رفت با پا به سن گذاشتند و ارکان آن، ژاوی، اینیستا و بوسکتس عملا به پایان رسید. حتی تلاش پپ برای اجرای آن در بایرن با ژابی آلونسو و تیاگو نیز نتیجه ای جز پاسکاری های ممتد اما ناکارامد برای گشودن لایه های دفاعی در میانه میدان نداشت و این شیوه بازی را تا پرتگاه نابودی فوتبال مالکانه پیش برد تا ثابت شود این سیستم برای ظهور، قبل از مربی یا بازیکنان به پروسه ای لااقل ده ساله در مدرسه فوتبالی چون لاماسیا نیازمند است. اسپانیای دل بوسکه در سال 2014 به رغم داشتن مهره های بهتر از سال 2010 بدون بهره گیری از این سیستم حتی نتوانست از گروه خود بالا بیاید.
حالا نوبت استفاده کامل مربیان کنش گرایی چون یوگی لوو از تمام ظرفیت های 1-3-2-4 تا این سیستم را از یک آنتی تز به یک تز اصلی تبدیل سازند. لوو با تکیه بر محصولات کارخانه بزرگ بوندسلیگا و بازیکنانی که سال ها در سیستم 1-3-2-4 در بایرن و دورتموند و تیم ملی رشد یافته بودند تک تک پست های این سیستم را تعریف کرد و با درخشش تیم یازده نفره اش بدون اتکا به تک ستاره ها بعد از زدن هفت گل به برزیل و شکست دادن پرتغال رونالدو و آرژانتین مسی فاتح جام جهانی شد. نقش مدرن سوئیپرکیپر توسط نویر در جام جهانی تعریف شد و آلمان دقایق زیادی برابر الجزایر را با دو دفاع مرکز و سوییپری به نام نویر بازی کرد تا لام و هوودس با آزادی عمل از کناره ها نفوذ کنند.
آنتی تز مهم این جام بازگشت به سیستم 3 دفاعه است. سیستمی که قبل از شروع جام یوونتوس کونته آنرا به صورت ناپخته با 5 مدافع بازی می کرد، در جام 2014 توسط تئوریسین بزرگی به نام فن خال بازتعریف شد. فن خال با این سیستم 5 گل به اسپانیا زد و تا نیمه نهایی بالا آمد. ویژگی اصلی این سیستم دو بازیکن کناری است. پست جدیدی که در آن سه دفاع کناری و دو هافبک دفاعی دونده با تعریف پست جدیدی مواجهند. وظیفه هافبک های دفاعی دیگر حضور در نیمه زمین خودی نیست و این بازیکنان وظیفه پوشش محوطه خودی تا محوطه جریمه حریف (باکس تو باکس) را به صورت مداوم برای تخریب بازی حریف دارند. لذا در 2-5-3 دوندگی و استقامت بالای بازیکن شرط کلیدی آن است. تعریف بازیکن باکس تو باکس که همیشه برای هافبک های دفاعی استفاده می شود، برای دو بال تیم هم صادق است. یانمات و بلیند دو بازیکن جوان هلندی با میانگین دوندگی بالای دوازده کیلومتر متر به خوبی در این پست درخشیدند و راهی لیگ برتر انگلیس شدند. ویژگی بعدی این سیستم بی نیاز ساختن تیم از وینگر است و در 2-5-3 می توان روی این دو گوش به عنوان دو وینگر حساب کرد. ویژگی دیگر 2-5-3 مدرن این است که به رغم نیاز به تمرکز هفت بازیکن دخیل در کارهای دفاعی هنگام حمله حریف در نیمه زمین خودی و حضور مداوم آنها در محدودهای که مربی برای آن ها تعیین کرده، سه بازیک هجومی (اسنایدر، روبن و فن پرسی در هلند یا ویدال، الکسیس و وارگاس در شیلی) کاملا از آزادی حرکت برخوردارند و فراخور نوع حمله (غالبا ضد حمله) تغییر موضع میدهند.
پس از پایان جام جهانی 2014 این سیستم مورد استقبال قالب مربیانی که قصد بازی واکنشی برابر رقبا را داشتند قرار گرفت و مثلا کونته در تیم ملی ایتالیا و بعدا در چلسی قرار گرفت و کونته توانست قهرمانی فصل 2016-17 لیگ برتر با تکیه بر آلونسو و موزس به عنوان دو گوش کارآمد، کانته به عنوان بهترین هافبک باکس تو باکس فصل و ماتیچ در کنار او و البته مثلث هجومی هازارد، کوستا، فابرگاس که سعی داشت با قرار دادن دو یا سه بازیکن هجومی خلاق در پست های هجومی و استفاده زیاد از هافبک های دفاعی و مدافعان مقابل رقبا نتیجه بگیرد.
حالا و در آستانه جام جهانی 2018 با تثبیت سیستم سه دفاعه، مربیان کنش گرا و پیشرویی چون پپ گواردیولا در من سیتی و پوچتینو در تاتنهام روی به سیستم 3-4-3 آورده اند. سیستمی کاملا مدرن و هجومی که به نظر می رسد باید برای تکامل آن و رفع عیوبش در فاز دفاعی و البته ظهور آنتی تزی برای آن تا آغاز جام جهانی صبر کنیم.
ارسالی کاربر طرفداری - حمید شهریاری