زانیار بهروش (نویسنده بخش آلمان): دیوید مویس؛ قربانی تخت پادشاهی فرگوسن
هیچ یک از هوادارن منچستر چنین وضعیتی را برای تیمشان متصور نبود، آن هم بعد از سپری کردن 20 سال حکمروایی بر فوتبال انگلستان.
در اواخر فصل گذشته به ناگاه سر آلکس فرگوسن تصمیم به خداحافظی از دنیای مربیگری گرفت. چیزی که برای هوادران منچستر یونایتد غیر قابل باور بود، و بیشتر شبیه یک کابوس بود. قرعه جانشینی فرگوسن به نام هموطنش درآمد، شاید بعد از این همه فشار مویس آرزو می کند کاش یک اسکاتلندی نبود تا فرگوسن روی سرمربی شدنش در یونایتد پافشاری نکند. مویس را می توان یک قربانی دانست، قربانی پوست اندازی و تحولات در منچستر، قربانی تاج و تخت فرگوسن.
مویس در دوران طولانی حضورش در اورتون نتایج قابل قبولی را کسب کرده بود، حتی با اینکه هیچگاه قهرمان نشده بود، البته هیچ کس هم انتظار قهرمان شدن اورتون در بین غول های جزیره را نداشت، چون در واقع کاری نشدنی بود. با نگاهی سطحی به داشته های مویس در اورتون و تیم های مدعی راحت می توان این را پذیرفت که اورتون نای قهرمانی در جزیره را نداشته و ندارد. اگه واقع بینانه به قضیه نگاه کنیم چنین افولی را می شد برای منچستر پس از کنار رفتن فرگوسن متصور بود. کنار رفتن یکباره فرگوسن بزرگترین ضربه ممکن در 20 و اندی سال گذشته بر پیکره یونایتد بود. فرگوسن بدون برنامه و یکباره کنار کشید، شاید می خواست اینجوری قدرت و ابهت خود را دوباره به رخ بکشد. مویس در ورود به منچستر مشکلات فراوانی را باید پشت سر می گذاشت؛ برآورده کردن انتظارات هوادارن پرتوقع یونایتد، تقویت تیم، همراه کردن بازیکنان با خود، اما شاید بزرگترین مشکل مویس نشستن روی صندلی فرگوسن باشد.
نتایج و موفقیت های هر مربی را باید در درجه اول با داشته هایش سنجید. فرگوسن تیمی خالی از مهره و بازیکن را تحویل هموطن خود داد. بیشتر بازیکنان منچستر دوران اوج خود را پشت سر گذاشته بودند، 3 مهره اصلی خط دفاع این تیم (اورا، ویدیچ، فردیناند) 30 سالگی را پشت سر گذاشته اند. در خط میانی هم وضع به همین منوال است، کریک دوران اوج را رد کرده است، اسکولز خداحافظی کرد، گیگز به دهه چهارم زندگی نزدیک می شود، دیگر نام های خط هافبک بجز جونز هم چنگی به دل نمی زنند و شاید در حد نام منچستریونایتد نباشند. منچستر فقط 2 ستاره شاخص دارد و آن هم دو مهاجم های این تیم هستند.
باید پذیرفت که منچستر در چند فصل اخیر در جذب بازیکن قافله را به دیگر تیم های رقیب در جزیره واگذار کرده بود. شاید بتوان تنها خرید خوب فرگوسن در سال های آخر را فن پرسی دانست که همین خرید باعث ثبت آخرین قهرمانی فرگوسن در لیگ برتر شد. مدیران منچستر در تابستان گذشته انگار در شوک خداحافظی فرگی بودند و نتوانستند علیرغم در اخیتار داشتن زمان مطلوب بازیکن شاخصی جذب کنند و تنها خرید آن ها مروان فلاینی بود که به نظر می رسید آن هم از سر ناچاری انجام شده و گرنه مشخص بود فلاینی دردی از منچستر دوا نخواهد کرد.
منچستر بدون مویس هم این مسیر را طی می کرد و باید طی می کرد. مشخص بود که منچستر بعد از فرگوسن به مشکل می خورد، اما کمتر کسی فکر می کرد فرگوسن تیمی بی مهره را تحویل هموطن خود دهد. خیلی ها می گویند فرگوسن با همین بازیکن ها پارسال قهرمان شد؛ اما بررسی آمادگی و در دسترس بودن بازیکن ها نشان می دهد امسال مویس دستش خالی بوده است. یکی از مسائلی که باعث شد این بازیکنان سال قبل نتیجه بهتری بگیرند حضور فرگوسن در کنار تیم بود. در واقع مویس هیچگاه نمی تواند به لحاظ مدیریتی همانند فرگی عمل کند اما اگر به او زمان کافی داده شود و نیاز های او تامین شود می تواند نتیاج مطلوبی کسب کند.
رقابت در لیگ جزیره چنان فشرده هست که دیگر نمی توان با دستان خالی معجزه کرد. نگاهی به رقیبان یونایتد این را به وضوح نشان می دهد، سیتی و چلسی که به عنوان رقببان اصلی منچستر مطرح هستند علاوه بر کادر بازیکنان فعلی هر کدام دو جین بازیکن جوان تاپ اروپا را جذب کرده اند و بیشتر این بازیکنان جوان در تیم های دیگر به صورت قرضی بازی می کنند، چیزی که در منچستر نمی توان دید. یکی از ایرادتی که به کادر فنی می توان گرفت همین نداشتن پشتوانه بازیکن در تیم هست. با این منوال منچستر باید دوره رخوت 3-4 ساله ای را برای بازگشت به روزهای باشکوهش طی کند، پروسه ای که بسیاری از تیم های مطرح اروپا طی سالیان گذشته طی کرده اند. برکناری مویس فقط می تواند این روند را به تعویق بیندازد.

امیررضا عباسی (نویسنده بخش انگلستان): دیوید مویس، قربانی یک اشتباه
شاید زمانی که دیوید مویس به عنوان جانشین سرآلکس فرگوسن انتخاب شد همگان متعجب شدند. مردی موفق اما برای اورتون. کسی که هیچگاه موفق به پیروزی در خانه Big 4 نشده بود و بهترین عملکردش با اورتون کسب رتبه چهارمی لیگ برتر بوده است. از میان گزینه هایی مانند ژوزه مورینیو، فن خال و سایرین دیوید مویس که در نگاه اول شانس کمتری را برای نشستن روی نیمکت شیاطین سرخ داشت برگزیده شد و حالا او "آقای برگزیده" اولدترافورد است.
اولین مشکلی که برای او پیش آمده است و همچنان با اوست مشکلی است که برای هر یک از مربیان دیگر هم پیش می آمد؛ همه انتظار فرگوسن بودن را از او دارند. حالا که نگاه می کنیم در می یابیم که تیمی که تنها 3 امتیاز با شکستن رکورد بیشترین امتیاز در لیگ برتر فاصله داشت چندان هم قوی نبوده است. عدم وجود وینگرها و هافبک های خلاق و البته مدافعانی مستحکم بلای جان این روزهای یونایتد است. اما ظاهرا سر آلکس فرگوسن یک جادوگر بوده است. در زمانی که او هدایت یونایتد را بر عهده داشت یونایتد با یکی از ضعیف ترین تیم های خود به فینال لیگ قهرمانان اروپا رسید و در برابر بهترین بارسلونای تاریخ شکست خورد. فرگی ادعا کرد که یکی از بهترین تیم های یونایتد را تحویل مویس داده است اما با کمی تامل در میابیم شاید رییس ها هم گاهی اشتباه کنند چرا که به هیچ وجه نمی توان ترکیبی که اندرسون، یانگ ، گیگز چهل ساله و ... را در خود می بیند را یکی از بهترین یونایتد های تاریخ دانست.
مویس مانند سرآلکس جادوگر نیست و برای پیشرفت و موفقیت به یک تیم پر ستاره نیاز دارد. دو راه برای پرستاره کردن یک تیم و مشخصا منچستر یونایتد وجود دارد.
- 1- خرید بازیکنان بزرگ
- 2- استفاده از بازیکنان جوان و بازیکنان آکادمی و ایجاد تیمی مانند "کلاس 92"
در راه اول مویس تقریبا با شکست مواجه شده است. در تابستان تقریبا همه بازیکنان مطرح اروپا به یونایتد لینک شدند اما نهایتا در لحظات آخر مارونه فلینی با مبلغی گزاف به یونایتد پیوست؛ کسی که هنوز جایگاه خود را در یونایتد پیدا نکرده است و تقریبا می توان برچسب یک خرید ناموفق را بر او زد، دیگر خرید منچستر یونایتد خوان ماتا بود، هرچند نمی توان ایرادی بر خرید این جواهر اسپانیایی گرفت اما در اصل نکته اینجاست که منچستر یونایتد خوان ماتا را نخرید، بلکه این چلسی بود که خوان ماتا را به یونایتد واگذار کرد. معنای این جمله این است که اگر چلسی راضی به فروش ماتا نمی شد این بازیکن هیچگاه قدم به اولدترافورد نمی گذاشت.
اما راه دوم، راهی که سنت منچستر یونایتد بوده است و ظاهرا شیاطین سرخ بهتر می توانند با این راه به موفقیت برسند؛ استفاده از بازیکنان جوان؛ مویس اما فعلا اعتقادی به استفاده از بازیکنان جوان ندارد. شاید اصلی ترین دلیل این حرکت او ترس از عدم نتیجه گیری است. تنها بازیکن زیر 20 سالی که در تیم اصلی منچستر یونایتد توپ می زند عدنان یانوزای است؛ پسر 18 ساله ای که توسط مویس انتخاب نشد بلکه با بازی های درخشان خود در تیم جوانان یونایتد و بازی های پیش فصل منچستر یونایتد خود را به تیم اصلی تحمیل کرد. هر چند مویس به او نیز اعتماد زیادی ندارد و در بازی حساسی مانند بازی منچستر یونایتد در برابر المپیاکوس عدنان را بیرون از ترکیب گذاشت.
در کنار عدنان می توان به ستاره های جوان دیگری همچون ویلفرد زاها، تام تروپ، مایکل کین، آخلو هنریکوئر، نیک پاول، جسی لینگارد، یانکر، پیرسون، ویلسون و البته پریرا نیزاشاره کرد که یا در تیم جوانان مشغول به بازی هستند یا در تیم های دیگر به صورت قرضی در حال درخشیدن هستند. مانند نیک پاول ، زاها و جسی لینگارد. مویس باید با بازی دادن به جوانان برای آن ها تجربه بخرد تا بتواند از آن ها درسال ها آینده در عرصه های بزرگ استفاده کند.
ایراد دیگری که به مویس وارد است نداشتن روحیه جنگندگی اوست؛ هرچند او هم اسکاتلندی است اما ظاهرا مانند سرآلکس فرگوسن نیست. نا امیدی در زمان عقب افتادن تیم در چهره او موج می زند. ظاهرا با مویس باید دیدن 5 گل در یک نیمه و قهرمانی آخرین دقائق را از یاد ببریم. منچستر یونایتد که با بازگشت های معجزه آسای خود به king of come backs ( پادشاه بازگشت به بازی ها) معروف شده بود حالا بیشتر در دقائق پایانی یا بازی را واگذار می کند یا پیروزی خود را از دست می دهد؛ اتفاقی که در عصر فرگی کاملا برعکس بود و یونایتد معمولا در آخرین دقائق ( به خصوص 15 دقیقه پایانی) نتیجه را باز می گردانند؛ مانند پیروزی 3-2 و 4-3 یونایتد در برابر سیتی و بسیاری دیگر از پیروزی ها تاریخی این تیم. در آخرین شکست این فصل منچستر یونایتد که در برابر المپیاکوس رقم خورد او پس از گل دوم المپیاکوس کاملا نا امید شده بود و امیدی به بازگشت منچستر یونایتد نداشت.
دیگر مشکل مویس عدم توانایی در کنترل تیم است؛ برخی بازیکنان یونایتد به معنای واقعی یاغی شده اند و بیشتر در پی منافع خود هستند. مصاحبه های عجیب و غریب بر ضد هم تیمی ها و عدم تمدید قرارداد و گذاشتن شرط و شروط برای تمدید قرارداد. رفتارهایی که در عصر فرگی هرکدام منجر به اخراج از تیم می شدند؛ بازیکنان در هر شرایطی یا نباید جو را متشنج می کردند یا در خروج باشگاه به آن ها نشان داده می شود مانند دیوید بکهام و روی کین!
نداشتن دستیارانی کاربلد و مجرب از دیگر معضلات منچستر یونایتد دیوید مویس است؛ حتی فرگوسن هم به مویس پیشنهاد کار با مربیان قبلی یونایتد را داد اما او خواست دستیاران قبلی اش در کنارش باشند، دستیارانی که ظاهرا با فوتبال بیگانه اند! فیل نویل، استیو راند و رایان گیگز؛ گیگز در مربی گری بی تجربه است و نویل هم هیچگاه نتوانست چه در عرصه بازی کردن و چه در عرصه مربیگری فوق العاده باشد. اما این افراد جای مربیان با تجربه ای چون رنه منولستین، فیلان، استیل و مک نلی را گرفتند کسانی که به تنهایی هر یک می توانند یک تیم را اداره کنند. در تعویض ها و نحوه بازی کردن یونایتد ظاهرا مربیان هیچ کمکی به مویس نمی کنند و مویس باید به تنها این کشتی را براند.
اما آخرین خرده ای که می توان به مویس گرفت عدم انسجام و دست نیافتن به ترکیب ایده آل است. اگر بخواهیم سخت گیرانه نگاه کنیم مویس ترسو است! کسی که در همه بازی ها در صورت امکان از رونی و فن پرسی بهره می گیرد؛ کاری که سرآلکس فرگوسن به آن هیچ اعتقادی نداشت و همین عامل باعث شد پس از ترک یک باره یونایتد توسط رونالدو و توز این تیم با افت زیادی مواجه نشود. هرچند دست نیافتن به ترکیب ایده آل در فصل اول حضور امری طبیعی است اما مویس باید هرچه سریع تر برخی بازیکنان یونایتد را از فیلتر بگذراند تا حداقل این تیم بتواند در فصل آینده موفق تر باشد.