شایان بارسایه تیمی می مرد از درد بی نوایی
یه چینی گفت:عزیز پائولینیو نمی خواهی؟!
بازیکنی بیست ونه ساله ونیش باز است
ولی در عین حال بنجول وناز است!
مدتی است مانده روی دست ما
ز ما رانده است طاقت ونا
اگر خواهی که پائولینیو بداری
باید امروز روی و فردا با بارتومئو بیایی!
مدیری اقتصاد دان وسخت کوش است
ولی در نقل وانتقالات همچو موش است!
اگر از او ز بدبختی تیم پرسی
بگوید مشکلی نیست جز مسی
ز فردا روز او را می فروشد
نیوکمپ می سازد و با غرور می خروشد
"که من بودم ساختم باشگاه را
شما آن را گذاشتید در تنگنا!
اگر خواهی که جام قهرمانی بگیری
باید ورزشگاه بسازی وببینی
که هیچ کس نیست چون بارتی موفق
برایش دارم مدارکی موثق
که من بودم خریدم پائولینیو را
برایش ز کف دادم مسی را
بروید وقدر من بدانید
قدر این بازیکن مانکن بدانید
دگر حرفی ندارم با شماها
ز دیدم دور شوید ای ناسپاس ها!"
شعر یکی از دوستان