NIGHT ON EARTHباعث افتخاره کار کردن مطلبی از تیم حقیر یونایتد توسط شما نویسنده گرامی,لطف عالی مستدام اما اجازه بده باور نکنیم این مطلب بی قصد و غرض بوده باشه,ناخودآگاه یاد تکه ای از شازده کوچولو افتادم که چقدر به شما بوندس فنا نزدیکه,امیدوارم خوشت بیاد D:
خودپسند همینکه شازده کوچولو را دید، از دور فریاد برآورد:
- به! به! این هم ستایشگری که به دیدن من میآید!
چون برای خودپسندان، مردم دیگر همه ستایشگرند.
شازده کوچولو گفت:
- سلام آقا، شما چه کلاه عجیبی دارید!
خودپسند در جواب گفت:
- این کلاه برای سلام دادن است، سلام دادن به کسانی که برای من دست میزنند. بدبختانه هیچوقت کسی از اینجا عبور نمیکند.
شازده کوچولو که نفهمید، گفت:
- بله؟
خودپسند به او توصیه کرد که:
- دست بزن!
شازده کوچولو دست زد. خودپسند با فروتنی کلاه از سر برداشت و سلام داد.
شازده کوچولو در دل با خود گفت:
- این دیدار از دیدار پادشاه جالبتر است.
و دوباره شروع به دستزدن کرد. خودپسند نیز با بلندکردن کلاه خود سلام دادن را از سر گرفت.
پس از پنج دقیقه تمرین، شازده کوچولو از یکنواختی بازی خسته شد و پرسید:
- چه باید کرد که کلاه از سرت بیافتد؟
ولی خودپسند حرف او را نشنید. خودپسندان بجز وصف خود هرگز چیزی نمیشنوند.
آخر، از شازده کوچولو پرسید:
- راستی، من به نظر تو خیلی تعریف دارم؟
شازده کوچولو پرسید:
- تعریف یعنی چه؟
خودپسند گفت:
- تعریف یعنی تو بپذیری که من زیباترین، خوشپوشترین،پولدارترین و باهوشترین ساکن این سیاره هستم.
- ولی تو که در این سیاره تنها هستی!
- باشد، به هر حال تو دلخوشم کن و از من تعریف کن!
شازده کوچولو کمی شانه بالا انداخت و گفت:
- من از تو تعریف میکنم، ولی این به چه درد تو میخورد؟
و شازده کوچولو از آنجا رفت.
در بین راه با خود گفت:*راستی که این آدم بزرگها خیلی عجیبند*