طرفداری – در تابستان 2015، چندی پس از اینکه خودش را از کابوس تیم ملی یونان رها کرد به لسترسیتی پیوست. فیل تامسون، کارشناس اسکای می گفت:" لستر باید مدیربرنامه او را استخدام می کرد، چراکه او این شغل ها را برایش پیدا می کند. من فکر نمی کنم او هیچگاه بتواند قهرمان جامی شود."1 سال بعد وقتی معتبرترین لیگ فوتبال جهان به پایان رسید، کلودیو رانیری تنها قهرمانش بود. قهرمانی که از وقتی آمد مدام یک عدد را تکرار کرد. چه عددی؟ 40. می گفت برای ماندن در لیگ برتر تیمش باید 40 امتیاز کند. 17 می 2016 که رسید، تیمش 81 امتیاز داشت، صدرنشین بود و سلطان فوتبال انگلیس. 30 سال نگرفتن جام را با بزرگ ترین تیم های دنیا فراموش کنید، کلودیو رانیری سخت ترین لیگ دنیا را با سخت ترین تیم انگلیسی فتح کرد. لستر 15 اوریل 2015 رتبه 20 را در لیگ برتر داشت و دقیقا 1 سال بعد رتبه 1 را.
کلودیو رانیری، مردی که تمام تیتر ها را به خودش اختصاص داد. مردی که سخت ترین لیگ دنیا را فتح کرد.
سال 1988 هدایت کالیاری در سری C را به عهده گرفت. چند سال بعد کالیاری را به سری آ رساند. سال 91 به ناپل رفت. دیگو مارادونا چند ماه قبل از رسیدن او به علت استفاده از کوکائین محروم شده بود. همان چیزی که کلودیو دوست داشت، تیمی بدون ستاره. درب های باشگاه به روی پنجره نقل و انتقالات تابستان باز شده بود، را بست. تیمش را بدون ستاره ساخت اما وقتی رفت دو جین ستاره تحویل داد. جان فرانکو زولا که بعد ها به یکی از بزرگ ترین پلی میکر ها جهان تبدیل شد را او ساخت. تا اواسط آن فصل تنه به تنه میلان پیش رفت اما رد نهایت مقام چهارم را به دست آورد. فصل بعد، در ماه نوامبر پس از شکست تحقیر آمیر مقابل میلان در سن پائولو اخراج شد.
قدم بعدی رفتن به شهر فلورانس بود. فیورنتینا را که در سری بی بود را به سطح اول فوتبال ایتالیا رساند. باتیستوتا، فرانچسکو تولدو و روی کاستا بازیکنانی بودند که اگر تینکرمن خوب فکر نمی کرد، دنیایی از دیدن بازی هایشان محروم می شدند.
سال 1997 چمدان هایش را بست، یک بلیط یک طرفه به سمت شهر والنسیا گرفت و رفت تا افسانه اش را در اسپانیا بسازد. ستاره ها را دوست نداشت ولی ساختنشان را چرا. در والنسیا هم شروع به ساختن کرد. والنسیا را قهرمان کوپا دل ری کرد. باور کنید جام مهمی بود. والنسیا 18 سال بود که جامی نبرده بود. در یک چهارم بارسلونا را حذف کردند، در نیمه نهایی رئال مادرید. این یک حذف معمولی نبود. پسران رانیری در مستایا 6 بار دروازه رئال را گشودند. در فینال نیز اتلتیکو را شکست دادند. چند روز بعد شادی هواداران والنسیا به بهت تبدیل شد. کلودیو رفته بود. به مادرید، به اتلتیکو مادرید. کوتاه بگذریم از آن تک فصل نحس در اتلتیکو. پایان فصل اتلتیکو سقوط کرد.
بازهم نوبت رفتن به فرودگاه رسیده بود. رانیری به انگلیس رفت، به لندن به چلسی. هنوز آبراموویچ وارد نشده بود، چلسی مشکلات مالی داشت اما ستاره ای که روزی در ناپولی ساخته بود را در تیمش داشت. فرانکو زولا دوباره به رانیری رسیده بود. چلسی اش هر سال بهتر می شد. شکستش تیمش در نیمه نهایی لیگ قهرمانان به موناکو 10 نفره به خاطر استفاده از تاکتیک های نشانه این بود که وقت بستن چمدان هایش رسیده است. در کنفرانس پیش از بازی برگشت با موناکو سخنانش را اینگونه آغاز کرد:" سلام، به مراسم تدفین خوش آمدید."
چلسی بازی را نبرد، حذف شد، رانیری رفت. فصل بعد مورینیو از پورتو آمد. ستاره ها وارد شدند، پول های آبراموویچ خرج شد و چلسی قهرمانی به دست آورد.
به والنسیا برگشت. یک فصل ناموفق دیگر را تجربه کرد. فوریه 2005 اخراج شد.
چند روز بعد خبر رسید که او روی نیمکت پارما نشسته است. 17 بازی سرمربی پارمایی بود که امروز تنها یک اسمش از باقی مانده است. آخر فصل بازهم رفت. سرمربی یوونتوس شد. از سال 2007 تا 2009 را در تورین سپری کرد اما می دانست که خانه اش آنجا نیست.
زمان برگشت به خانه رسید. به رم. به پایتخت. به جایی که در آن بزرگ شده بود و فوتبال یاد گرفته بود. در اولین فصل حضورش تنها یک رقیب داشت، یه کابوس داشت. ژوزه مورینیو. آقای خاص سرمربی اینتر بود. در بازی های رو در روی لیگ به مورینیو نباخت اما دو باخت مهم در دو هفته ابتدایی داشت که بوسه زدن بر اسکودتو را برایش به آرزو تبدیل کرد. آخر فصل جدول سری آ می گفت اینتر تنها با 2 امتیاز اختلاف نسبت به رم قهرمان سری آ شده است. کابوس مورینیو دست از سر او بر نمی داشت. مرد آرامی رمی می دانست این آخر قصه نیست و نبود.
زمستان 2011 خانه اش را ترک کرد. تابستان به اینتر رفت. اوضاع خوب پیش نرفت. یک رتبه ششمی در آخر فصل تنها دستاورش برای آبی های شهر میلان بود. آخر فصل دلش ماجراجویی جدیدی خواست. نگاهی به نقشه انداخت و بندر موناکو را انتخاب کرد و سرمربی موناکو شد. تیمش خوب بود ولی پاری سن ژرمن پول بیشتری داشت. کابوس پول لحظه به لحظه دنبال کلودیو بود. کلودیو اما می خندید. گویی پیشگو است، گویی آینده را می داند. شاید می دانست.
دو سال بعد هدایت تیم ملی یونان را قبول کرد. 4 ماه بعد اخراج شد. تاریخ فوتبال به خاطر اخراج زود هنگام کلودیو رانیری از سران فوتبال یونان سپاس گزار است. تابستان سال بعد هدایت قعرنشین ماه آوریل 2015 لیگ برتر انگلیس را قبول کرد. خبر که منتشر شد، گری لینه کر، بازیکن سابق لسترسیتی در توئیتی نوشت:" کلودیو رانیری؟ واقعا؟ بله آقای لینکر، واقعا."
ابتدا به بازار رفت و چند بازیکن خرید. رابرت هوث، شینجی اوکازاکی و البته انگولو کانته. وقتی برای اولین بار در کینگ پاور حاضر شد گفت هدفمان کسب 1 امتیاز بیشتر از فصل قبل است. هفته بیست و یک که رسید لستر 43 امتیاز داشت، 2 امتیاز بیشتر از فصل قبل.
چند هفته مانده به پایان لیگ، تیمش باید در خانه ساندرلند به میدان می رفت. وقتی جلوی ورزشگاه از اتوبوس تیم پیدا شد، چشمش به خام مسنی با پیراهن لستر افتاد. فردی که برای حمایت از تیم او سفر کرده بود. بعد از آن صحنه خودش را فراموش کرد، بازیکنانش را فراموش کرد، لیگ برتر و کورس قهرمانی فراموش کرد به داخل ورزشگاه رفت منتظر ماند تا تیمش بازی را 2 بر 0 ببرد. وارد زمین شد و اشک ریخت. دیگر احتیاجی به جام نبود. او جامش را 2 ساعت قبل از آن از یکی از هوادارن تیمش گرفته بود. سه هفته بعد اما جام مادی لیگ برتر را هم برد. چلسی با تساوی 2 بر 2 تاتنهام را متوقف کرد. مارک کلاتنبرگ سوت پایان آن بازی را زد و جهان به نشانه احترام ایستاد و کلاه از سر برداشت. گری لینکر و فیل تامسون هم جزو همان جهان بودند. باور کنید یا نه لسترسیتی در بهت اما در شایستگی کامل قهرمان لیگ برتر شد. یک روباه 10 ماه مقابل شیران لیگ برتر ایستاد، جنگید و در نهایت آن ها را به نیش کشید.
کلودیو رانیری، 30 سال سکوت کرد، 30 سال آرام ایستاد، 30 سال کابوس پول را تحمل کرد اما در فصلی که مورینیو از چلسی اخراج شد او قهرمان لیگ برتر شد، در حالی که چلسی که او را با نامهربانی کنار گذاشته بود به لیگ اروپا هم نرسید.