اختصاصی طرفداری- دوست نداشتن، نه کینه، تنفر. هواداران بارسلونا از عشقشان متنفر شدند. کمر به نابودی عشقشان بستند. عشقی که تا دیروز آسمانی بود، امروز ازش چیزی جز کینه نمانده است.لوئیز فیگو سال 1995 از اسپورتینگ با سربلندی راهی نیوکمپ شد اما وقتی پس از رفتن به رئال مادرید و بازگشت به نیوکمپ چیزی جز نفرت در انتظارش نبود. بارسایی ها تنها یک حس داشتند. خیانت. لوئیز فیگو در بدترین زمان به بدترین شکل به بدترین تیم ممکن از زاویه دید بارسایی ها رفته بود. ستون اصلی تیم آن ها حالا خائن است. بهشت دیروز حالا جهنم است.
در حین انتخاب مدیر در باشگاه های بارسلونا و رئال مادرید، فیگو کارش در یورو 2000 به پایان رسیده بود. گمانه زنی ها شروع شد. می گفتند او در بارسا خواهد ماند. هیچکس انتظاری جز این نداشت. نونز رییس وقت باشگاه بارسا می گفت:" پیش از این بازیکنانی از بارسا به رئال رفته اند و مشکلی پیش نیامده است." خبر حاکی از این بود که اگر فلورنتینو پرز رییس باشگاه مادریدی نشود، فیگو همچنان در بارسا می ماند. اوضاع در باشگاه بارسلونا به علت مباحث انتخاباتی جالب نبود. خوان گاسپر که چند هفته بعد رییس باشگاه شد می گفت فیگو را در کاتالان نگه می دارد. صحبت ها اشاره به این داشتند که اگر قرارداد فیگو افزایش یابد او راهی مادرید نمی شود. فیگو می گفت با رییس بارسلونا، نونز پیرامون پیشنهاد رئال صحبت کرده است. 16 جولای پرز رییس رئال مادرید شد. هفته بعد گاسپارت رییس باشگاه بارسلونا شده بود اما دیگر دیر شده بود. فیگو با شکست رکورد نقل و انتقالات راهی رئال مادرید شده بود. فیگو در این مورد گفته است:
در آن زمان نمی خواستم بارسلونا را ترک کنم. من می خواستم آن ها قابلیت های من را درک کنند. گاسپارت می خواست من با باشگاه ادامه دهم اما من به حرف هایشان اعتماد نداشتم. روز بعد از انتخاب شدن پرز من به مادرید پرواز کردم. بعد از جلسه به همسرم زنگ زدم و گفتم کار تمام است. من به رئال مادرید می روم و دیگر به بارسلونا بازنگشتم.
گاسپارت پس از ان از رفتن فیگو به رئال به خاطر پول صحبت کرد او گفت" فیگو فکر می کند پول در زندگی همه چیز است."
یکی از هواداران بارسا اینگونه می گفت: " ما خشمگین و ناراحت شدیم. او ستون باشگاه بود. همه او را دوست داشتند اما او کار کثیفی کرد. او به هواداران دروغ گفت."
اکتبر 2000 فیگو برای اولین بار به نیوکمپ بازگشت اینبار در لباس دشمن. گارد های ویژه او را از فرودگاه همراهی کردند. خودش می گفت فکر می کرده است که یک جنایت کار است. از بدو ورود به شهر باران بطری و سنگ شروع شد. شهر بارسلونا به جنون رسیده بود. اما این ها چیزی نبود. هواداران منتظر ال کلاسیکو نوامبر 2002 ماندند. آن بازی فیگو فهمید که دیگر جایی در نیوکمپ ندارد، دیگر عشقی وجود ندارد. دیگر کاتالان ها نام او را برای تشویق صدا نمی کنند، دیگر نیوکمپ بهشت نیست. او وارد جهنم شده است. وارد جایی شده است که شاید دیگر آن خارج نشود. فیگو گفت آن بازی، بازی مهمی در دوران حرفه اش بوده است. می گفت قطع به یقین تنها بازیکنی است که در یک زمان صد هزار نفر از او متنفر اند و علیه او هستند.
ساعت 9 شب 23 نوامبر 2002 سوت آغاز وحشتناک ترین ال کلاسیکوی تاریخ توسط لوئیز مدینا دمیده شد. هیچکس از موقعیت های آن بازی صحبت نمی کند. از درخشش بونانو و البته ایکر کاسیاس جوان. از سیو ها، از دریبل ها و از هیجان تکنیکی. گویا آن بازی تنها برای یک هدف برگزار می شد. تنها برای انتقام از فیگو. پس از سوت آغاز بازی دیگر برای کسی امتیاز بازی مهم نبود. دیگر رتبه جدول مهم نبود. دیگر عبور توپ از خط دروازه مهم نبود. تنها فیگو مهم بود. فقط عشق دیروز مهم بود.
فیگو مسئول زدن کرنر در رئال مادرید بود و هیچ چیز برای بارسایی ها از این شیرین تر نبود. او به 5 متری جایگاه هواداران می آمد. حالا نوبت انتقام بود. از اولین کرنر رئال مادرید باران سنگ، بطری، و هر وسیله قابل پرتاب دیگری آغاز شد. دقیقه 25 کار به جایی رسید که فیگو توپ را برداشت و کنار آمد. چهره اش آرام بود اما درونش غوغایی بود. چند روپایی زد اما این مهم نبود. در یک شات دیدنی تلویزیونی فیگو در سمت چپ تصویر بود و در بک گراند هواداران بارسا، هوادارانی که تنها به فیگو چشم دوخته بودند و از همان فاصله نفرت از چشمانشان بیرون می تراوید. فن خال می گفت:" خود فیگو باعث تحریک هواداران می شد. او هنگام زدن ضربه کرنر به آرامی جلوی هواداران قدم می زد." ژاوی می گفت او می توانست کمک کند این حاشیه ها پیش نیاید اگر کرنر نمی زد.
بارسلونا بعد از آن بازی جریمه شد. اما کوچک ترین اهمیتی برای هیچکس نداشت. مارکا بعد از بازی تیتر زد "دربی شرم آور" ال پرودیکو تیتر زد" هر کرنر یک جنگ ویتنام بود."
دقیقه 72 تاریخی ترین اتفاق ترسناک ال کلاسیکو رخ داد. فیگو رفت که کرنر بزند. طبق معمول باران وسایل ادامه داشت. اما این بار چیزی میان اجسام پرتاب شده بود. چیزی که اعلام جنگی واقعی بود. جنگی خارج از چارچوب فوتبال. یک کله خوک بریده شد قدم هایی آن ور تر از پا های فیگو فرود آمد. داور بازی را 12 متوقف کرد. در نهایت بازی ادامه یافت به پایان رسید. اما آن بازی برای فیگو و بارسایی ها هیچگاه تمام نشد. آن بازی همچنان ادامه دارد.
آن بازی از لحاظ گیم پلن خارق العاده نبود که در این لیست قرار گرفت. موقعیت هایی خوبی در بازی بود اما این بازی تنها به خاطر دو کلمه در این لیست است. فیگو و هواداران. فیگو بعدا در مورد صحبت پرز اینگونه گفت:
پرز به من گفت که ما باهم وارد برنابئو شدیم و باهم اینجا را ترک می کنم. اما من تنها ماندم. من حرف او را باور کردم. اما پرز روی قولش نماند.
فیگو در برنابئو طرد شد و در سال 2005 به اینتر رفت. سال ها آمدند و رفتند، تاریخ ورق خورد اما هنوز هم نیوکمپ برای فیگو جهنم است.
برای دیدن 9 خاطره دیگر و خلاصه بازی ها اینجا را دنبال کنید