طرفداری- گرندپری برزیل هفته زیبایی بود. سخت و هیجان انگیز بود و با آخر هفته فرمول یکی به پایان رسید که تا آخر عمر فراموش نخواهم کرد.
پیشاپیش می دانستم اینترلاگوس خاص خواهد بود و با مراسم های فوق العاده ای آغاز شد.
سپس کار من در پیست آغاز شد و اولین سورپرایزم را داشتم: اسپانسر تیم، مارتینی می خواست با قراردادن نام من به جای نام مارتینی [روی خودرو]، آخرین مسابقه خانگی ام را جشن بگیرد.
به علاوه برای این مسابقه لباس و کلاه ایمنی خاصی آماده شده بود.
اما گرندپری جایی برای جشن گرفتن نبود و کاری برای انجام دادن در پیست داشتیم. و همه چیز خیلی خوب آغاز شد.
روز جمعه با نشانه های خوبی همراه بود. صبح شنبه نیز آن نشانه های مثبت باز هم تایید شد. اما وقتی خودرو را به تعیین خط بردیم، چیزی درست پیش نمی رفت.
ما متقاعد شده بودیم که بدون مشکل خاصی به Q3 راه پیدا خواهیم کرد، اما در عوض هم من و هم والتری بوتاس به ده نفر اول نرسیدیم. نا امید کننده بود؛ چون کاری که در تمرین ها انجام شده بود به نظر می رسید در مسیر درست قرار دارد. اما خود را در میانه های جدول [تعیین خط] می دیدیم.
تا زمانی که یکشنبه به پیست می رفتیم تا مسابقه اصلی را شروع کنیم، شکی نداشتیم که وضعیت هوا چگونه خواهد بود. باران هیچ وقت سخت نبود، اما به محض ورود می دانستم که ریسک قرار گرفتن آب بین تایر و زمین وجود دارد. چیزی که در دورهای اولیه ثابت شد.
به هر حال، بزرگترین مشکل عدم دید کافی بود. به شما اطمینان می دهم، حضور در جلوی خودروها با حضور در وسط آنها خیلی تفاوت دارد.
آب هایی که از طرف خودروهای جلوی من پاشیده می شد مانند دیواری از آب بود؛ این موضوع به خصوص در مسیر مستقیم شروع و پایان، بسیار آزار دهنده بود. زمان هایی بود که میزان دید دقیقا صفر بود و احتمال رقم زدن شرایط خطرناک بالا بود. مانند صحنه ای که کیمی رایکونن در مسیر مستقیم اصلی تصادف کرد.
در کنار دیگر مسائل آغاز مسابقه، به دلیل سبقت گیری از استبان گوتیرز در حضور سیفتی کار، جریمه ای پنج ثانیه ای نیز دریافت کردم. در دفاع از خود باید بگویم استبان آن قدر آرام حرکت می کرد که من اصلا نمی دانستم خط عقب خودروی او دقیقا کجاست که پشت آن قرار بگیرم.
پس از دریافت جریمه با تیم درباره تغییر استراتژی ها بحث کردیم. منطقی نبود که خارج از ده نفر برتر قرار بگیرم پس تایرها را به اینترمدیت تغییر دادم و جریمه ام را در پیت- استاپ سپری کردم.
وقتی به پیست برگشتم سرعتم بیشتر شده بود اما تایرهای اینترمدیت در عین سرعت بیشتر، ریسک بیشتری هم داشتند. اما این موضوع را به بدترین شکل ممکن فهمیدم؛ وقتی با قرار گرفتن آب بین تایر و زمین، کنترل خودرو از دست رفت و برخوردی با دیوار داشتم. برخورد شدید نبود و برای یک لحظه امیدوار بودم بتوانم ادامه دهم.
اما تصادف اول فکر می کنم به تایر آسیب زد چون بلافاصله خودرو به سمت چپ متمایل شد و پس از آن به سختی با موانع برخورد کرد.
وقتی از خودرو خارج شدم صدای تشویق هواداران را می شنیدم. در فاصله کوتاهی یکی از ناظران به سمت من آمد و یک پرچم برزیل به من داد. به او نگاه کردم تا از او تشکر کنم و صورت او پر از اشک بود.
لحظه واقعا تاثیر گذاری بود. هنگامی که به پیت- لین می رفتم اوج صدای تماشاگران را می شنیدم که نام من را فریاد می زدند. آن واقعا من را تحت تاثیر قرار داد. لحظاتی قبل از آن به شدت نا امید بودم که نتوانسته ام مسابقه را به پایان ببرم اما توانسته بودم احساساتم را پنهان کنم.
وقتی به پیت برگشتم صحنه هایی اتفاق افتاد که تصور آن را هم نمی کردم. با پرچم برزیلی که داشتم بالا را نگاه کردم و مکانیک های مرسدس را دیدم که بیرون آمده اند و من را تشویق می کنند. پس از آن افراد فراری و ویلیامز نیز همین کار را انجام دادند. فکر می کنم اگر گاراژ ویلیامز دورتر بود شاید همه بیرون می آمدند. صحنه بسیار خاصی بود و هرگز چیزی شبیه به آن را در پیت- لین و در حین برگزاری یک مسابقه ندیده بودم.
نمی توانم کلمات مناسب را برای تشکر از کسانی که پیش من آمدند و با من صحبت کردند و یا با من دست دادند پیدا کنم.
وقتی همه فکر می کنند فرمول یک دنیایی است که همه در آن به فکر منافع خود هستند، یک بعد انسانی نیز در آن وجود دارد. و من شانس خوبی داشتم که یکشنبه این را مستقیما تجربه کنم.
داستان دیگری نیز از این یکشنبه در اینترلاگوس هست که باید آن را به اشتراک بگذارم:
پس از یک ساعت از اتمام مسابقه به روی سکو رفتم؛ چرا؟ چون مردم بدون خداحافظی نهایی پیست را ترک نمی کردند. مزیتی بود که می توانستم به آن جمعیت بی نظیر ادای احترام کنم.
از همه شما ممنونم. زمان زیادی وجود دارد که درباره این آخر هفته جادویی فکر کنم. اما حالا زمان آن است تا برای بهترین اجرای ممکن در آخرین مسابقه ام در ابوظبی آماده شوم.