طرفداری- اسطوره ها، پیشگامان افراد خاصی هستند. حال برخی از این اسطوره ها و پیشگامان نیز هستند که از آن چه ما فکر می کنیم بیشتر خاص هستند. یوهان کرایوف، 14 ابدی بی شک یکی از آن افراد خیلی خاص است. در دنیای مطبوعات و رسانه و البته فوتبال جای یک زندگی نامه از کرایوف کم بود. گفته شده است وقتی یوهان کرایوف فهمید سرطان دارد، یکی از آرزو هایش چاپ شدن زندگی نامه اش بعد از مرگش بود.
به نقل از مارکا، به تازگی کتاب او منتشر شده است و گفته شده قرار است در 15 زبان مختلف به چاپ برسد. به مرور برخی از جملات ناب و جالب زندگی نامه مردی می پردازیم که توتال فوتبال را به سطحی رساند که شاید جنبه های مختلف زندگی مردم در جهان را تغییر داد. پیش از این هم تیم های مورد علاقه کرایوف فقید فاش شده بود.
در مورد تماشای فوتبال به همراه پدرش.
من دو بازیکن را ستایش می کردم. یکی آلفردو دی استفانو بود. او همه چیز را در مورد باز کردن و پیدا کردن فضا در زمین را می دانست. فرد دیگر فاس ویلکس بود. او یک دریبل زن بزرگ بود.
در مورد بازی کردن در خیابان.
همه چیز از خیابان آغاز شد. آن جا جایی بود که به این فکر کردم که نقاط ضعف را به نقاط قوت بدل کنم. وقتی در خیابان زمین می خورید، زخمی می شوید. پس سعی کنید فوتبال را جوری بازی کنید که زمین نخورید.
در مورد علاقه اش به شماره( شماره 14).
اعداد مرا مجذوب می کنند. من به شدت به علم اعداد علاقه دارم. من در 2 دسامبر ازدواج کردم. 2+12 که 14 می شد، شماره من بود.( دسامبر ماه 12 میلادی است). همچنین اگر سال 1986 را هم در تاریخ منظور کنیم با کل این تاریخ می توانیم دو تا 14 درست کنیم در واقع 2.12.1968 این تاریخی کلی است و اگر 6+8 کنیم و 9+1+2+2، دو 14 به دست می آید. ( کرایوف در 2 دسامبر 1968 ازدواج کرد و همچنین در سن 68 سالگی درگذشت).
در مورد ورزش بیسبال.
از بازی کردن بیسبال نکاتی یاد گرفتم که بسیار به درد فوتبال می خورد، زمانی که به عنوان یک توپ گیر باید توپ را بگیرید و دید خوبی ندارید. این به من کمک کرد تا به عنوان یک فوتبالیست دید باز تری در زمین داشته باشم. یاد گرفتم که به آینده فکر کنم.
در مورد فرزدندش.
جوردی سختی های زیادی کشید و همین باعث شده است تا او در حال حاضر یک فرد خاص باشد.
در مورد آدم ربایی نا فرجام سال 1977.
من در خانه در حال تماشای بستکتبال از تلویزیون بودم. در زده شد و مردی گفت که پیک است. من در را باز ردم و اسلحه ای روی سر من قرار داده شد. همه، حتی بچه هم آن روز در خانه بودند. مرا مجبور کردند که روی زمین بخوابم. سر و صدا بلند شد و همسایه ها خبر دار شدند و پلیس وارد عمل شد. بعدا فهمیدم که یک ون با یک تشک داخلش در جلوی خانه بوده است که نشان از یک آدم ربایی می داده است.
کرایوف گفته است که تا 4 ماه بعد خانه اش تحت حفاظت پلیس بوده است و او به همین علت به جام جهانی 1978 نرفت.
در مورد از دست دادن 80 درصد از سرمایه اش، چیزی حدود 6 میلیون دلار.
من وارد بیزینس شدم و این درس بزرگی بود که در زندگی گرفتم و خودسری من باعث این اتفاق شد.
در مورد رییس وقت باشگاه بارسلونا، نونز که او را سرمربی بارسلونا کرد.
آن یک قرارداد سیاسی بود و من پیش از آن می دانستم و وضعیت را برای خودم مهیا کردم و خواسته هایم را از ابتدا گفتم. به طور مثال تنها من باید می توانستم که رختکن را اداره کنم نه هیچ بازیکن با مربی دیگری. من هیچگاه با نونز رابطه گرم و صمیمی نداشتم.
در مورد بوسکتس.
کاملا واضح است که او هم به مانند گواردیولا مربی خوبی خواهد شد. او فرد سخت کوشی است.