اختصاصی طرفداری- تکنیک شوتزنی فوقالعاده و قدرت رهبری بالای رونالدو. بازی مداوم و فریبنده و صدالبته فداکارانه نانی بین پست نه، پست نه و نیم و پست ده به خاطر ایجاد فضای بهتر برای کریستیانو. ژائو ماریو در یک سوم دفاعی، ژائو ماریو در یک سوم هجومی، تلاش فراوان در فازهای انتقال تیم. تخریب بازی حریف توسط ویلیام وقتی که همه خواب هستند. رناتوی جوان و ماشین یک برابر یک تیم، دوئل؟ بدو سانچز. یک ضربه سر خطرناک و گل؟ نه، هرگز، پاتریسیو درون دروازست. بله، درست است، پرتغال یک تیم کامل بود، اما برای قهرمان شدن به یکی دو ستاره نیاز بود که خوب، خوشبختانه آنها هم حاضر بودند. ستاره ای غیرقابل بحث به نام رونالدو و البته ستاره ویژه تیم، فرناندو سانتوس. کسی که با یک سیستم دفاعی محکم و تعدادی حرکت تاکتیکی عالی، کار را یکسره کرد. حرکت های شاخص تاکتیکی در اکثر بازی ها و مثل بازی با فرانسه. خوب، نگاهی می اندازیم به چگونگی حرکت دادن مهره ها توسط سانتوس "استار" در بازی فینال.
بازی با مالکیت توپ ۶۵ درصدی فرانسه در پنج دقیقه اول شروع شد و تا دقیقه بیست نیز به همین شدت ادامه داشت، اما چه اتفاقی افتاد که این مالکیت در دقیقه سی به ۶۰ درصد و در پنج دقیقه پایانی نیمه اول به پنجاه و پنج درصد کاهش یافت؟ مسئله به تصمیم تاکتیکی سانتوس برای ایجاد تغییراتی در سیستم تیم برابر "دیوار عرضی" فرانسه که از شاخص های ویژه تاکتیکی این تیم می باشد مربوط بود. دیوار عرضی فرانسه، متشکل از ماتوییدی، پوگبا و سیسوکو که هم در دفاع و هم در حمله با آگاهی محیطی صحیح نسبت به منطقه استقرار، کیفیت زیادی به تیم می دهند و به عنوان یکی از مهمترین مسائل تاکتیکی تیم شناخته می شوند. در برابر پرتغال این دیوار عرضی بهترین محل را برای بازی انتخاب کرده بود، در حالت حمله وقتی توپ در زمین خودی است دیوار عرضی در میانه میدان قرار می گیرد و وقتی توپ به زمین حریف انتقال داده می شود آنها سریعا برای استقرار نهایی در تقاطع یک سوم هجومی و روی ویلیام حرکت می کردند، در پیوست همین استقرار، هنگام انتقال از حمله به دفاع نیز دیوار عرضی اولین برج دفاعی را در همان منطقه، برابر قلب حرکتی یک تیم مدرن شکل می دادند.
خوب فرانسه بیست دقیقه اول مالک ۶۵ درصدی توپ بود، به راحتی توپ را به یک سوم هجومی انتقال می داد، بیست و دو بار ورود به یک سوم دفاعی حریف بیش از هر زمان دیگری در بازی و به راحتی از انتقال توپ پرتغال از عقب به جلوی زمین جلوگیری می کرد و شش بار در حالت انتقال از حمله به دفاع توپ را در همان زمین جلو تصاحب می نمود. چرا؟ به خاطر منطقه استقرار دیوار عرضی این تیم.
فقط ویلیام، فقط یک نفر، که قادر به پوشش تمام عرض در دفاع برابر دیوار عرضی نبود، فقط یک نفر، که توان پوشش تمام عرض در حالت دفاع برابر استارت های طولی هافبک ها از عقب که منجر به شوتزنی می شد را نداشت. سیسوکو به خاطر همین مورد بیشتر از تمام بازیکنان میدان شوت زد، پنج شوت. فقط ویلیام، فقط یک نفر، که توان پوشش تمام عرض برابر دیوار عرضی فرانسه در حالت انتقال از دفاع به حمله برای جمع کردن توپ های دوم را نداشت. فقط ویلیام، که برابر پرسینگ تخصصی فرانسه با گریزمان، نمی توانست انتقال توپ از بخش طراحی به جلو را در حمله انجام دهد. بله توپ همواره و در هر چهار فاز بازی یا برای فرانسه بود یا داشت به مالکیت فرانسه می افتاد، به خاطر استقرار صحیح دیوار عرضی محبوب تیم روی پست شش تک خط حریف، به خاطر پرسینگ تخصصی گریزمان روی پست شش تک خط پرتغال.
سانتوس به دنبال چاره! لحظاتی را بین دقیقه پانزده تا بیست پرتغال تلاش نمود لوزی خط هافبکش را بین زوج گریزمان- ژیرو و دیوار عرضی فرانسوی ها قرار دهد اما چاره ساز نبود، زیرا لوزی به صورت خودکار به سمت مرکز جمع می شود و نمی تواند تمام عرض را برابر یک خط عرضی پوشش دهد. شکست این ایده باعث شد سانتوس روش دیگری را از دقیقه بیست اتخاذ نماید، تغییر سریع تیم در دفاع به سه سه چهار خطی، با تحرک بالا از بازیکنان کناری که محور "درآوردن" این چینش بودند. خوب در این روش با قرار دادن یک خط عرضی برابر دیوار عرضی فرانسه، تا حدودی و به میزان پنج درصد در مالکیت توپ و فشار حملات حریف تغییر ایجاد شد، اما سانتوس خیلی زود پی برد تلاش زیادی که بازیکنان برای تبدیل چینش حمله به چینشی دیگر در دفاع میکنند باعث کاهش فزاینده انرژی جسمانی بازیکنان شده و نمی توان برای لحظاتی زیاد به موثر بودن آن امید داشت.
اینجا بود که سانتوس رو به روشی آورد که هم در دفاع بتواند برابر دیوار عرضی، مثبت بازی کند و هم در حمله برای تیم دردسر و بی وزنی رخ ندهد. روش تبدیل چینش به چهار دو سه یک و قرار دادن رناتو در عرض ویلیام. رناتویی که هم با قدرت بدنی که دارد در دفاع می تواند برابر دیوار عرضی قدرتی حریف بازی کند و هم با تکنیکش در حمله می تواند گروه جلو را تغذیه نماید. بله این روش جواب داد و پرتغال توانست با شش نفر عقب و چهار نفر جلو، به جای پنج پنج قبل از آن هم اقتدار دفاعی اش را به دست آورد و هم ضدحملات موثری صورت بدهد و تمام این ها در مرحله اول به خاطر کم کردن از قدرت مالکیت توپ فرانسه بود.
اما سانتوس برای نیمه دوم نقشه های متفاوتی در سر داشت، ایده هایی که شاید در نگاه اول بازگشت پرتغال به قبل از دقیقه بیست بود، شاید فکر می کردیم مردی اینجا هست که می خواهد یک سقوط آزاد داشته باشد، اما نه، این مرد باهوش تر از این حرف هاست. تصمیماتی متفاوت برای تدارک دیدن پیروزی، با تاکتیک. سیستم به چینش سابق، به تک هافبک دفاعی شدن و البته به چهار یک به جای سه دو در خطوط جلو. مثل سابق اما متفاوت. ویلیام به جای بازی بین دو خط دفاع و هافبک به خط دفاع چسبیده بازی می کرد و با پرسینگ شدید روی گریزمان، بدل زدن روی پرسینگ نیمه اول گریزمان روی خود را نیز انجام داد. در واقع با توجه به بازی گریزمان در پست نه و نیم، به عنوان نفر عمقی دوم در حمله که بارها از فضاسازی های ژیرو استفاده می کرد و به اصطلاح دفاع را قال می گذاشت، در حالت جدید ویلیام کامل به یارگیری شدید وی می پرداخت و در قرینه گریزمان از پست شش به پست پنج و نیم تغییر پیدا می کرد تا مدافعان آخر آزادی بیشتری برای دفاع کردن برابر مهاجم هدف داشته باشند.
با این تغییرات عملا ویلیام از بازی موازی دیوار عرضی فرانسه خیلی عقب تر قرار می گرفت و این خط چهار نفره بود که برای پوشش فاصله با خط دفاع به عقب می آمد و روبروی دیوار عرضی قرار می گرفت. علاوه بر این موارد، یکی از نکات مثبت چسبیدن ویلیام به مدافعان آخر آزاد شدن فول بک ها مخصوصا گوئررو بود که در جناح چپ با ماریو در زمین حریف ترکیب می شد و روی نقطه افزایش نفر از عقب فرانسه در حملات یعنی سمت راست، یعنی سانیا ضدحمله می زدند. ترکیب سازی این دو بازیکن تکنیکی برای اولین بار در این تورنمنت دفاع فرانسه را در بحث یک برابر یک که اصلی ترین ویژگی دفاعی خروس ها می باشد به چالش کشید.
بله، یک تغییر در چندمتر عقب بردن پست شش و افزایش ارزش تاکتیکی تیم از چند گزینه. سانتوس با هوشمندی و حرکت های تاکتیکی صحیح در لحظات مناسب، بازی را آرام آرام به سمت پایان یافتن و گل نخوردن می کشاند. وقتی که نیاز بود به حرکت علیه دیوار عرضی فرانسه پرداخت. وقتی که لازم بود به حرکت علیه گریزمان، ستاره تیم در حمله پرداخت. وقتی که لازم بود کانالی دو نفره را درسمت چپ برای استفاده از ضدحملات روی مناطق خالی شده فرانسه ایجاد نمود. وقتی که لازم بود بازیکنان تکنیکی را به مقابله با ساختار دفاعی قدرتی فرانسه با خصوصیت اصلی برتری در دوئل های یک برابر یک فرستاد. دفاع محکم و صحیح در کنار نکته بسیار مهم اهمیت وقتی که یک تیم دفاعی توپ را دارد. خیلی از تیم های دفاعی بعد از شصت دقیقه که گل نمی خورند کاملا توپ را در اختیار حریف قرار می دهند اما پرتغال هرگز این کار را نکرد، پرتغال برای گل زدن به دفاع کردن می پرداخت و همانگونه که در دفاع کردن تغییراتی ایجاد می کرد در ضدحمله نیز خلاقیت را خرج می کرد. پرتغال با درصد ۵۶ از لحاظ مالکیت توپ برای فرانسه بازی را تمام نمود.
و حالا نوبت یک حرکت هوشمندانه تاکتیکی دیگر است: استفاده از مهاجم هدف برای اولین بار در کل تورنمنت در ترکیب تیم. "ادر" . نانی یک خط عقب تر رفت تا از سرعتش برای بخش توسعه ضدحملات جهت عبور از دیوار عرضی حریف استفاده نماید و ادر قدرتی در جلو. ادر برای حفظ فشار روی خط دفاع فرانسه. ادر برای اینکه وقتی پشت به دروازه توپ را می گیرد بتواند تا استارت به جلو نفرات عقب، با قدرتش از آن مواظبت نماید. چند بار نیز از این مورد استفاده شد، تا دقیقه ۱۰۹ که بعد از دریافت پاس از ماریو اقدام به حرکت عرضی با استفاده از قدرت بدنی اش کرد، همان چیزی که برای آن فرصت بازی کردن یافته بود. ضربه جسورانه و حالا قهرمانی پرتغال، قهرمانی سانتوس.
سانتوس. حرکت های تاکتیکی هوشمندانه و تصمیم پشت تصمیم. برای پیروزی، با تاکتیک. به دور از حرف و حدیث های لعنتی همیشگی. لااقل این یک بار را بی خیال شو، کلاهت را بالا بینداز، باز هم بالاتر، از این هم بالاتر، پرتغال با تاکتیک قهرمان شده است.