اختصاصی طرفداری - طبیعتا مخاطب ایرانی زیاد پیگیر تحولات فوتبال ترکیه نیست. پس واجب است اول پیش زمینه اتفاقات شرح داده شود: دادگاه جنجالی و طولانی رسیدگی به اتهام تبانی باشگاه فنرباحچه به پایان رسید و در نهایت همه متهمان بی گناه شناخته شدند. این یعنی این همه جنجال و کینه و نفرت باید به پایان برسد و همه فوتبال دوستان ترکیه باور کنند فنرباحچه و شخص آزیز ییلدرم (رئیس باشگاه)، هیچ گونه عمل غیرقانونی انجام نداده اند و طبیعتا جام هم در استانبول می ماند و به ترابزون سپور که در فصل 2011-2010 دوم شده بود، نمی رسد.
از سوی دیگر اشتباهات داوری در فصل جاری چند امتیاز از حساب تیم محبوب آنادولو کم کرده و ترابزونی ها حس می کنند حلقه محاصره از هر طرف تنگ تر می شود و آنها باید با چنگ و دندان از حیثیت و موجودیت خود دفاع کنند. بنابراین داوران بازی ترابزون سپور - قاضی آنتپ سپور را به دستور رئیس باشگاه، تا چند ساعت در رختکن زندانی می کنند و بعد از کلی مشاجره و جاروجنجال اجازه می دهند تیم داوری به هتل محل اقامتش منتقل شود. بعد رئیس باشگاه روبروی دوربین ها قرار می گیرد و برای اعلام جنگ به دشمنان ترابزون سینه سپر می کند که ما مثل مرد می جنگیم و می میریم نه اینه مثل زن ها با ترس زندگی کنیم.
من در این یادداشت نه می خواهم موضوع تبانی در فوتبال ترکیه را مورد بررسی قرار دهم، نه اشتباهات داوری سوپرلیگ ترکیه که روز به روز بیشتر و جنجالی تر می شوند. این دو مسئله فوتبالی هستند، ولی نکته اصلی این داستان جای دیگری است. موضوع اصلی اینجاست: چرا بعضی از ما مردها فکر می کنیم شان یک زن پایین تر از یک مرد است؟ چرا وقتی می خواهیم فحاشی کنیم از اسم یک زن استفاده می کنیم و وقتی می خواهیم کسی را تحقیر کنیم باز وی را با زن مقایسه می کنیم؟
اگر رسانه های دیداری و شنیداری و مجازی ترکیه را در چند روز اخیر پیگیری کرده باشید، حتما با بحث ها و صحبت های زیادی در نقد اظهارات حاجی عثمان اوعلو مواجه شده اید. خود آقای رئیس هم بالاخره از خانم ها عذرخواهی کرد ولی آیا مشکل با یک عذرخواهی حل می شود؟ این مشکل فوتبالی بین دو باشگاه فنرباحچه و ترابزون سپور حالا ابعاد تازه ای پیدا کرده و پای همه زنان جهان وسط کشیده شده است.
نکته دردناک ماجرا اینجاست که حالا خیلی از مردان ترکیه (نه فقط طرفداران باشگاه ترابزون سپور) به دفاع از این اظهارات ابلهانه می پردازند و در جواب می گویند همه پسرها روزی در کوچه یا مدرسه برای تحقیر طرف مقابل گفته اند: "مثل دخترها بازی نکن. مثل زن ها نترس. مثل دخترها گریه نکن." بله. شاید خیلی از ما در دوران کودکی و نوجوانی تحت تاثیر افکار احمقانه موجود یا حتی شنیده های مان در منزل چنین جملاتی گفته باشیم. ولی سوال اینجاست که آیا رئیس یک باشگاه فوتبال نباید با یک کودک خردسال متفاوت فکر کند؟ من و شمایی که حتما تحصیل کرده هستیم و شاهد مشکلات زندگی بانوان در مراحل مختلف و موقعیت های متفاوت بوده ایم، باید مثل یک کودک خردسال فکر کنیم؟
خدای متعال همه انسان ها را برابر آفریده و این مرزهای جنسیتی و نژادی و قومی و ... را ما انسان های کم خرد دور خودمان کشیدیم و بی وقفه کینه و نفرت تولید کردیم تا راه نفس مان بسته شود. همه ما مردها از رحم یک زن به دنیا آمده ایم و در دامان یک زن پرورش یافته ایم و رشد کرده ایم. عشق و محبت را همیشه زن ها در دل مان گرم نگاه داشته اند و دنیا را با هم شناخته ایم. نه آنها ارباب ما هستند نه ما. اصلا بازی ارباب و رعیتی نیست. جایگاه بالا و پایینی وجود ندارد.
پس کاش همه ما هر جا که خواستیم از جسارت مان برای مبارزه حرف بزنیم یا برای رقیب یا دشمن مان کری بخوانیم، بدون توهین به زنان جهان منظور خود را برسانیم که زن نه نماد زندگی با ترس و خفت است نه نماد بی عقلی. اگر اصرار به نمادسازی است، زن نماد آرامش و محبت است.