همواره در مصاحبه های مختلف برای بازی با احساسات فوتبال دوستان ایرانی یک کلاه گشاد برای گذاشتن روی سر مردم وجود دارد:
این تیم 40 میلیون هوادار دارد، این تیم 30 میلیون هوادار دارد، حق هوادار خورده شده، فلان داور باعث درآمدن اشک این هوادار شده ...
اما واقعیت جریان چیست؟ در یک کلام، باند بازی ها و توجیه باخت ها، هیچ کس نیست که ادبیات آقایان قلعه نویی و دایی را تا کنون یاد نگرفته باشد.
محسن قهرمانی یک داور است که اشتباه کرده اما هیچ وقت تصاویر بازی "تخته نرد" او با میلیاردر های سرشناس ایرانی بیرون نیامده.
محسن قهرمانی هیچ گاه باند مشخصی نداشته، نه تنها قهرمانی بلکه تمام داورانی که امثال دایی و قلعه نویی از آن ها مینالند.
باند بازی های آلوده ای در فوتبال ایران که فقط و فقط با یک جمله توجیه می شود "اشک میلیون ها هوادار درآمده"
اما واقعاً اشک هوادار چقدر ارزش دارد؟ به اندازه میلیون ها دلاری که برای آوردن لالیگایی ها و خلعتبری ها هزینه می شود؟ یا به اندازه سودی که از این انتقالات به جیب آقایان می رود؟
گردنی باریک تر از گردن داوران برای توجیه باخت ها نیست، و برای دلسوز نشان دادن هم جمله ای کلیشه ای تر از "این داور حق هوادارهای میلیونی را خورد" نیست.
اما حق این هوادار آنجایی خورده می شود که چک های میلیاردی برای بازیکنان صادر می شود، حق این هوادار آنجایی خورده می شود که بازیکن قهر می کند، سر تمرین نمی آید، حق این هوادار آنجایی خورده می شود که مربی در سطحی از دانش مربی گری نباشد اما مسئولیت تیمی که میلیون ها هوادار دارد را به عهده بگیرد.
باند های امثال قلعه نویی و دایی، ارتباطات امثال این افراد به حدی خواهد بود که به هر ضرب و زوری که شده امثال قهرمانی ها را خاک کنند.
نیمه پر لیوان اشتباهات طبیعی داوریست اما بیاییم و نیمه خالی لیوان را نگاه کنیم، نیمه ای که در آن یک داور رشوه می گیرد. خوب! داستان جالب شد، آیا در فوتبالی که بازیکنان سفارشی با رانت های مالی شدید قرارداد امضا می کنند، بازیکنان خارجی ای که می آیند پول میگیرند بازی نمی کنند و می روند و تازه شکایت هم می کنند، آیا این مواقع حق هوادار ها خورده نمی شود؟ آن زمان امثال دایی و قلعه نویی کجا هستند بگویند مردم ببخشید که پول شما را آتش زدیم؟ حق میلیون ها هوادار را خوردیم؟
اول مرغ بوده یا تخم مرغ؟ اول فساد داوری بوده یا فساد مربیان و بازیکنان؟
در بین این همه فساد، تقصیر داوران قطعاً از همه کمتر خواهد بود چون نهایتاً محکوم به دریافت رشوه در حد سکه هستند، اما آن مربیان و مدیران و بازیکنان محکوم به قرارداد های سفارشی میلیاردی و کم فروشی ها حین مسابقات و تمرینات هستند، آن هم با آن درآمد های میلیاردی.
و اما ریشه اصلی: آیا تا زمانی که یک مربی یا مدیر یا بازیکن اقدام به فساد با دادن پیشنهاد رشوه به داوری نکند، داوری هست که مغازه باز کرده باشد که کرنر 500هزارتومان، پنالتی 5میلیون تومان، اخراج حریف 2میلیون تومان، بدو بدو حراجه؟
اگر قبول داشته باشیم که شاخ و برگ فساد فوتبال ایران در داوری باشد، ریشه و ساقه این فساد قطعاً در میان مربیان و مدیران ماست.
داوران در نهایت یک فریب خورده اند، اما تا شما دون کورلئونه مافیا نباشید نمی توانید مثل آقای دایی از تمام مدارک و راه در رو های فساد اطلاع داشته باشید و سند ارائه کنید!
اسناد دایی درست باشد یا غلط فرقی نمی کند. فساد وارد داوری فوتبال ایران شده است، اما ریشه این فساد روزی خشک می شود که باشگاه های متخلف مجازات شوند.
فرض کنیم قهرمانی مقصر باشد، قهرمانی در نهایت یک انسان فریب خورده و وسوسه شده خواهد بود مثل تمام انسان های کره زمین که ممکن است وسوسه شوند، اما نهایتاً باشگاه یا افراد پیشنهاد دهنده رواج دهنده این فساد هستند و تا آن ها دستگیر و مجازات نشوند این فساد برچیده نخواهد شد.
آیا بدرفتاری باشگاه ها، مربیان و مدیران با اسطوره های محبوب و واقعاً مردمی هم ربطی به داوری دارد؟ آیا آن زمان اشک هواداران و دل میلیون ها طرفدار دیگر ارزش ندارد؟ ریشه فساد را در باشگاه ها بیابید نه در داوری.
در نهایت آقایان، از قول مردم حرف نزنید، رفتار دو گانه نداشته باشید. اشک و ناراحتی هوادار را ابزار نکنید.
با شعور مردم بازی نکنید!