طرفداری - قسمتی از خاطرات و نوشتههای کارلو آنچلوتی در مورد زندگی ورزشی و شخصیش را با هم مرور میکنیم.
سرمربیگری من
برای ترکیب همیشه من تصمیم میگیرم. در تمامی سطوح. میخواهم این را به طور شفاف بگویم که گاهی اوقات برلوسکونی از من در مورد دلیل نیمکت نشین کردن بازیکنان مورد علاقه اش توضیح میخواست. من خیلی از بازیکنان مورد علاقه و گران قیمت او را نیمکت نشین کردم. او ون باستن، شوچنکو و کاکا را بسیار دوست داشت. اما من رونالدینیو و روی کاستا را که بازیکنان مورد علاقه وی بودند، نیمکت نشین کردم. اگر رئیس از شما توضیح میخواهد، این تصمیم شما است که چه کسی به میدان برود. اینکه شما تصمیمات درون زمین را بگیرید و نه رئیستان، کاملا با عقل جور در میآید.
روزی که شکستم
داستان از زمانی شروع میشود که به همراه میلان با نتیجه ۲ بر صفر به بولونیا باختیم. افتضاح بازی کردیم. کنترل اعصاب خود را از دست دادم و فکر میکنم برای اولین بار در زندگیمام این اتفاق میافتاد. نمیتوانستم عصبانیت خود را کنترل کنم. اول ضربه ای به میز زدم و بعد هم در رختکن را با لگد باز کردم. یک شیشه آب هم شکستم و شروع به داد زدن کردم. همه را تحقیر کردم. به صورت شخصی به تک تک بازیکنان حمله ور شدم و چیزهای میگفتم که بی ادبانه و غیر منصفانه بود. آنها عصبانیت من را درک کردن و تاریخ تیم را از نو نوشتند.
افزایش انگیزه با ال پاچینو
وقتی با شرایطی مثل بازی فینال با یوونتوس در سال ۲۰۰۳ سر و کار داشتم، بر روی دو چیز همواره تکیه میکردم. یک نظم و دو تمرکز. چند روز قبل از بازی در مورد تاکتیکهای مختلف صحبت کردیم و یک فیلم را هم به نمایش گذاشتیم. فیلم بعد از ظهر سگی با بازی آلپاچینو. مربیان پیش از بازیهای بزرگ نطقهای بزرگ میکنند. من هم گفتم:" زندگی بازی ثانیهها و اینچها است. درست مثل فوتبال زیرا در هر بازی، چه زندگی و چه فوتبال، مرزهای اشتباه بسیار باریک است و به خاطر همین یا مثل یک تیم بازی را میبریم و یا به مثل یک فرد خواهیم مرد." پس از آن یک DVD از صحنههای که چگونگی رسیدن ما به فینال بود, آماده کرده بودم, پخش کردم. چراغها را خاموش کردم و گفتم:" تنها به یک چیز نیاز داریم. هر کدام از ما، خودمان را باید به عنوان بهترین بازیگر اسکار معرفی میکنیم."
هوادار جدید رئال مادرید
درگیریهای خیلی خیلی کمی داشتم. وقتی به باشگاهی میروم که آنها را تمرین دهم، اول از همه هوادار آن باشگاه میشوم. این اتفاق برای همه مربیان رخ نمیدهد. میتوانم در این مورد شرط ببندم. من تاجر نیستم. من یک آدم هستم که عاشق، عشقهای سنتی و قدیمی است. به فرهنگ و تاریخ هر باشگاهی احترام میگذارم. باور کنید این راه حل من برای سرمربیگری یک باشگاه است. تعهد به یک باشگاه با دستور دادنهای مختلف به بازیکنان شکل نمیگیرد. بالا تر از این، اصلا خوب نیست که باشگاه تصمیمات مربیش را زیر سوال ببرد. این روش جواب نمیدهد.
صبر برای رسیدن به غذا
فوتبال مثل خوردن غذا با دوستانت است. هر چقدر بیشتر بخوری، گرسنه تر میشوی. من مثل اسب غذا را میبلعم! و هیچکس هم خوشحال تر از من در این مورد نیست. قهرمان ایتالیا، اروپا و جام باشگاههای جهان شدهام اما کافی است من را به یکی از مکانهای تراتوریا ببرید( یک روش خاص ایتالیایی در خوردن غذا). و آن عقب بنشینید و من را تماشا کنید. شما آن چیزی هستید که میخورید و میخواهید. این فلسفه برای من مقدس است مثل خوک که آن را حیوان مقدس میدانند، مثل گاو برای هندیها و مثل ابراهیموویچ برای هواداران اینتر میلان!