امین نجما
طرفداری - یک هفته از صعود تیم ملی فوتبالمان به جام جهانی گذشته و هر چه انرژی داشته ایم صرف مدح و ستایش از ملی پوشان کرده ایم و تا پای جان برای پیروزی شان بالا و پایین پریده ایم و باد به غب غب انداخته ایم که این ها ستاره های سرزمین ما هستند. از طریق انواع و اقسام سایت ها و شبکه های اجتماعی با غرور عکس های پر از شادی و نشاط مان را به دنیا مخابره کرده ایم تا به همگان خبر دهیم ما هم مثل تمام کشورهای پیشرفته، سال آینده به برزیل می آییم و داشته هایمان را ارائه می کنیم تا به جهان نشان دهیم ما هم بیکار ننشسته ایم. اما حالا دیگر شاید زمان آن رسیده باشد کمی هم به خودمان بیاییم و ببینیم در برزیل قرار است با چه چیزی به دنیا فخر بفروشیم و از کدام داشته هایمان دفاع کنیم؟
سه شنبه روزی بی نهایت شیرین برایمان بود، پیروزی بر کره آن هم در خانه حریف،علی الخصوص وقتی نام اولسان به میان می آید به خودی خود هیجان آور به نظر می رسد. حال شور و حرارت صعود به جام جهانی به ویژه به عنوان تیم اول گروه را هم به آن اضافه کنید. از سوی دیگر مردم ایران که در ابتدای هفته فریاد پیروزی سر داده بودند حالا اندک اندک جشن های پرشور خیابانی شان را از نو به یاد آورده بودند و منتظر جرقه ای دیگر بودند تا برای دومین بار در این هفته یکدیگر را در آغوش بگیرند، به هم لبخند بزنند و موفقیتی دیگر را در کنار هم فریاد کنند. همه این ها درست. من و شما هم از این قاعده مستثنی نبوده ایم و سه شنبه به مانند تمام ایرانی های سرتاسر دنیا که در آن دقایق شورانگیز به قول مزدک روی هوا بودند از بار منت زمین رها شده بودیم و در آسمان ها سیر می کردیم، چرا که می دانستیم قصه نرفتن به جام جهانی، بیشتر به غصه ای می ماند و هر چند که صعودمان منصفانه نباشد اما نتایج بسیار مثبتی برای فوتبالمان در بر خواهد داشت و حتی به نحوی آن را از حرکت رو به زوالش نجات خواهد داد.
آری پس همه مان حق داشتیم از این موفقیت بالا و پایین بپریم و به هم تبریک بگوییم، اما حالا که دیگر چند روز از صعود می گذرد و تمام انرژیمان را تخلیه کرده ایم. شاید بد نباشد اگر برای دقایقی از دنیای پرهیاهوی راهیابی به جام جهانی و اتمسفر دوست داشتنی و هیجان انگیز همراه آن فاصله بگیریم و پرده ها را کنار بزنیم تا به واقعیت برسیم.
در سه هفته گذشته سه نمایش از تیم ملی کشورمان را به نظاره نشسته ایم و شاید بارها آنها را با مسابقات اروپایی مقایسه کرده باشیم. اگر واقع بین باشیم به جز مسابقه با لبنان و گوشه هایی از دیدار با قطر که شاید تعداد دقایق آن حتی به انگشتان دو دست هم نرسد، با تقریب بسیار خوب هم هیچ وجه مشترکی میان فوتبال امروز دنیا و فوتبالی که ملی پوشان کشورمان به عنوان مشت نمونه خروار فوتبال ایران ارائه کرده اند نمی بینیم. تا جایی که دیدیم در اکثر دقایق دیدار با قطر و همین طور مسابقه با کره بازیکنان تیم ملی ایران پس از دو و یا نهایتا" سه پاس توپ را به یار مقابل خود تقدیم می کردند و این دقیقا" با فوتبالی که امروز در سطوح اول دنیا شاهدیم در تضاد مستقیم است. عدم بازیسازی از سوی مدافعین و همینطور هافبک ها، تیم ملی ایران را در این دیدارها به تیمی مبدل ساخته بود که در بسیاری از دقایق در چنگال حریف یارای نفس کشیدن نداشت و تنها می توانست دلخوش به حوادث باشد که البته به لطف خدا هم در دوحه و هم در اولسان به طرزی عجیب مدافعان حریف جور عدم بازیسازی ما را به دوش کشیدند و همان حوادثی را که باید رقم زدند تا در هر دو مسابقه روی پاس گل بازیکنان رقیب و با تیزهوشی مثال زدنی کشف ناب و دوست داشتنیِ کیروش (گوچی) به گل برسیم و غرق در شادی تمام ضعف هایمان را فراموش کنیم.ضمن اینکه در مورد تنها دیدار خوبمان در این سه مسابقه هم اگر واقعیت را ببینیم به این نتیجه می رسیم که این حریفمان، لبنان بوده است که با فرسنگ ها فاصله از فوتبال روز جهان مثل هلویی در گلویمان پریده و باعث شده است کمی در پس نمایش خوب دیدار برگشت با این تیم قایم شویم و فوتبالمان را لایق صعود به برزیل بدانیم.
در این نوشتار قصد نداریم شادیمان را خراب کنیم و فراموش کنیم که چه کرده ایم. صعود با کسب نه امتیاز از سه مسابقه آخر که دو مورد آن هم خارج از خانه بوده است به هر نحوی هم که باشد نشان از شایستگی های بالای کیروش و شاگردانش دارد اما هدف اصلی این است که بگوییم نباید حالا حالا ها در باد این پیروزی هایی که شاید بعضا" با چاشنی شانس به آنها دست یافته ایم بخوابیم و چند صباحی قبل از شروع جام جهانی کاسه چه کنم به دست گیریم و سرانجام هم به حذفی آبرومندانه از آن مسابقات راضی شویم.باید بپذیریم که در این برهه از زمان در فوتبال کشورمان با پدیده فقر استعداد در بعضی از پست ها مواجه هستیم، باید فکری به حال آنها بکنیم و اگر جوانانی توانایی کمک در این پست ها را دارند از همین حالا به بازی گرفته شوند.
ملاحظه کرده اید که در این دیدارها یکی از بهترین مدافعان میانی لیگ برتر در امر بازیسازی، پژمان منتظری، به لطف فقری که در جناح راست خط دفاع با آن دست و پنجه نرم می کنیم به آن سوی زمین فرستاده شده و در نفوذها عملا" کارآیی یک دفاع راست تخصصی را ندارد. تا جایی که در بسیاری از صحنه ها مشاهده شده که خسرو حیدری در سمت راست تنهاست و مدافع راست تیم ملی نمی تواند در فاز حمله به او کمک کند. در سمت چپ خط دفاع نیز به زعم بسیاری از دوستداران و کارشناسان فوتبال، هاشم بیگ زاده نمی تواند در حد و اندازه حضور ثابت در تیم ملی، قدرتمند ظاهر شود. سرعت پایین بیگ زاده که البته با توجه به فیزیک او کاملا" طبیعی به نظر می رسد کارآیی وی را نیز در فاز حمله پایین آورده و علاوه بر این سانترهایش نیز چنگی به دل نمی زند و این می تواند زنگ خطری بزرگ برای تیمی باشد که قرار است سال آینده مقابل غول های فوتبال جهان صف آرایی کند.هنوز فراموش نکرده ایم که در سالهای نه چندان دور حداقل در جناح راست ستاره هایی چون جواد زرینچه، مهدی مهدوی کیا و حسین کعبی را داشته ایم و در چپ هم با وجود اینکه همیشه مشکلات بسیاری گریبان گیر مربیان تیم ملی بوده است اما بازیکنانی نظیر مجتبی محرمی و رضا شاهرودی به مراتب با کیفیت تر از نمونه های امروزی مورد استفاده در ترکیب تیم ملی بوده اند. البته در جناح چپ احسان حاج صفی نیز در برخی مقاطع بهتر از بیگ زاده نشان داده است اما تاکید کیروش در دیدارهای اخیر بر روی استفاده از هاشم بیگ زاده بوده و حاج صفی بعضا" به عنوان یار ذخیره وارد بازی شده است.
به جز ضعفی که در کناره های دفاع از آن رنج می بریم، در خط هافبک نیز جای کار بسیاری تا شروع جام جهانی داریم. چرا که همانطور که گفته شد دیده ایم در دو پیروزی از سه پیروزی اخیر هافبک ها نتوانسته اند موقعیت سازی کنند و مدافعان حریف پاس گل داده اند. مسعود شجاعی این روزها بسیار ناآماده به نظر می رسد و بسیاری از توپ هایی که به وی ختم می شود از دست می رود و از سوی دیگر مجتبی جباری هم بر خلاف برخی مقاطع که یک تنه به داد تیم باشگاهی اش می رسید لقمه دهان پر کنی برای تیم ملی به شمار نمی رود و از آنچه از مجتبی جباری انتظار داریم فاصله بسیار دارد. در این بین تنها نمایش خسرو حیدری امیدوار کننده به نظر می رسد و می توان امید داشت او در آینده ای نزدیک کاری کند که جای خالی مهدی مهدوی کیا را در جناح راست تیم ملی کمتر احساس کنیم.
بعد بازی کره روحمان از فرط شادی در همان آسمان جا مانده بود. ما هم تا خود صبح در خیابان ها بودیم و ایران ایران می کردیم.اسم این کار را جوگیری که نه، بلکه وطن پرستی و فوتبالدوستی می گذاریم، ما همگی عاشق فوتبال هستیم و علاقمندیم در کنار بزرگان فوتبال ما هم سهمی داشته باشیم و بتوانیم سرمان را بالا بگیریم. پس برای همین سه شنبه شب را تا صبح نخوابیدیم و پرچم هایمان را دورمان پیچیدیم تا بگوییم به ملیت مان افتخار می کنیم، اما حالا اگر می خواهیم شادیمان با نمایش های زیبای فوتبال مان در جام جهانی مضاعف شود و از برزیل تنها طعم تلخ قهوه اش برایمان به یادگار نماند، باید به واقعیت ها نیز نگاهی کاملا" جدی داشته باشیم و این نقطه ضعف ها را در سایه صعود پنهان نکنیم. دوست نداریم این بار هم در آوردگاه جهانی صورت مان را با سیلی سرخ نگاه داریم و از صمیم قلب می خواهیم تک تک فعالیت هایمان در راستای کمک به هم و کمک به احیای غرور ملی و فوتبالی مان باشد تا در شب های جام جهانی هم مثل این شب های به یاد ماندنی بساط تا صبح بیدار ماندن و جشن و سرورمان به راه باشد چرا که در هفته ای که گذشت و با تجربه این دو جشن در کنار هم حالا دیگر با تک تک سلول هایمان درک کرده ایم که تمام دارایی های دنیا به یک لحظه شادی این مردم نمی ارزد!