برزیل نیمار، آرژانتین لیونل مسی، کلمبیا جیمز رودریگز، هلند آرین روبن و فرانسه کریم بنزما را داشتند. حتی تیمهایی که ناکام ماندند، ستارهای داشتند که چهرهاش غرق در عذاب بود – نگاه مملو از نفرت کریستیانو رونالدو به همتیمیهایش از همه متمایزتر بود.
در آغاز، این موضوع به دلها نفوذ میکرد. حس بینظمی غریبی در این فوتبال نمایان بود، چرا که الگوی کم و بیش 5 سال عقب بودن فوتبال ملی از فوتبال باشگاهی در حال تکرار بود، اما نه به شکلی ماهرانه. پرس از جلوی زمین، تلاش برای پسگیری سریع توپ و حمله به رقبا قبل از آنکه دفاع فرصت شکلگیری پیدا کند، در فوتبال به شکلی روزافزون رایج شده است. با انجام فرایند "بیـلـسافیکاسون"، انتقال فاز به کلمهای کلیدی تبدیل شده است.
گرایش تا به حال برای تیمهای ملی، عقب نشستن بوده – به خاطر کمبود زمان مربیهای ملی، آنها به سوی محتاطترین رویکرد سوق داده میشوند – اما در این تورنمنت، حداقل در آغاز، ما به شکل گستردهای شاهد عکس این موضوع بودهایم. به خاطر همان کمبود زمان برای صیغل دادن رویکرد، پرسینگ اغلب به اندازهای که باید سازماندهی نشده بود و بالتبع، تعداد بسیاری از تیمها فضای زیادی پشت خط دفاعی خود خالی کردند و از آن نقطه آسیب دیدند.
در دور گروهی، میانگین 2.83 گل در هر بازی به ثبت رسید، رکورد شعفآوری که تا به حال دیده نشده و باعث شد که حس گیجی بر همه چیره شود. اما تمامی اینها نسبتاً در دور حذفی از بین رفت. قسمتی از آن به این خاطر است که تیمهای منظمتر صعود کردند و اینکه تیمهای صعود کرده منظمتر شدند. همچنین قسمتی از آن به این دلیل است که آن تیمهایی که بیش از حد به یک بازیکن تکیه میکردند، شاهد تسخیر او توسط رقبا شدند – که صد البته همیشه وقتی یک تیم حملات خود را از مسیر یک نفر جریان دهد، این مشکل برایش وجود دارد.
شیلی نشان داد که چگونه میتوان نیمار را ساکت کرد و برزیل حتی قبل از آنکه خوان کمیلو زونیگا با خطایی از روی بیاحتیاطی، تورنمنترا برای نیمار تمام کند، بیرحمانه مشغول قطع کردن بال و پر جیمز رودریگز بود.
در پایان، دو تیمی که به فینال رسیدند، آنهایی هستند که به بهترین نحو ممکن، برتری فردی را با واحد تیم ترکیب میکنند. چهار بازیکن تهاجمی آلمان قابلیت خیرهکنندهای برای جابهجایی دارند، چیزی که حاصل تکرار طولانی تمرینات در زمین تمرین است. بازگرداندن زوج سامی خدیرا-باستین شواین اشتایگر به قلب خط میانی، حفاظت بیشتری به دفاع بخشیده و با بازگشت فیلیپ لام به دفاع راست، عرض از عمق در هنگام حملات به تیم اضافه شده است.
پیروزی برابر فرانسه در یک-چهارم نهایی، نشانهای بود از تعادل بیشتر تیم نسبت به چهار بازی اول، زمانی که پرسینگ از بالا، اغلب فضای زیادی برای ضد حمله به رقبا میبخشید. پیروزی برابر برزیل در نیمهنهایی، هرچقدر هم که نفسگیر بود، تنها مهر تأییدی بر نکتهای بود که از جام جهانی قبل عیان شده: این آلمان در کشتن رقبایی که نظم خود را از دست میدهند، بیش از حد خوب است.
آرژانتین، به شیوه برزیل، در فینال فرو نخواهد ریخت. آنها سخت و پولادین خواهند بود، درست به همان شکلی که در بازی نیمه-نهایی خودشان در برابر هلند بودند؛ یعنی نشستن در عمق برای حفاظت از دفاع چهارنفره کـُند خود. شاید هنگام حمله به الهامبخشی مسی تکیه کنند، اما بنیان بسیار محکمی نیز برای او دارند، جایی که خاویر ماسکرانو بسیار عالی بوده است.
پس از تمام هیجانات هفتههای آغازین، تمام احساسات هدایت تیمها توسط ستارههای سلبریتی-مانند، تمام فضاها و باز بودن دفاعها، دو تیمی که بازی فینال را انجام خواهند داد، صفات مشابه بسیار بسیار زیادی دارند. آنها منظم و مستحکم هستند، با مرور زمان در این تورنمنت، پیشرفت کردهاند و به ازای تمامی ستارههایی که در ترکیب خود دارند، نظم به عنوان یک تیم برای پیروی از یک برنامه تاکتیکی را نیز دارند. سیستم بار دیگر جای خود را تثبیت کرده است.
پینوشت: واژه بیلسافیکاسون به معنای بیلسایی شدن فوتبال است؛ یعنی گسترش یافتن فلسفه و تفکرات مارچلو بیلسا.