همیگن گرگ وقتی میره زیر ماشین وزخمی میشه به زور خودشو میکشونه اونور جاده....
انتظارنداره کسی کمکش کنه وزخماشو ببنده...
انتظار نداره کسی یه کاسه آب بزاره جلوش...
فقط میخاد بره یه جایی کز کنه وبا درد خودش بسازه بره یه جایی که حداقل کسی بهش سنگ نزنه!!!میدونی رفیق؟؟؟دارم خودمو میرسونم اونور جاده...نمی خوام بغلم کنی...نم خوام حالمو بپرسی یا زخمامو ببندی...فقط..فقط اون سنگی که تومشتت قایم کردی یا بنداز زمین یا همین الآن بزن وبعدش برو!!!خیلی خستم رفیق...خیلی خستم ولی امان ازروزی که دوباره پاشم....!!!
آخرین حضور 9 سال 4 ماه قبل
عضویت از 10 سال 3 هفته قبل