Ardi Amzدر مسئله تاریخ طبری بسیاری از مدینین و روحانیون هم این کتاب رو پذیرفتند و سالها توسط روحانیون مورد مطالعه قرا گرفته و مسلماٌ در تاریخی که جسته و گریخته و توسط قدرتمندان زمان خویش و البته با تحریف ذکر شده کامل ترین منبع مورد استناد محسوب شده است. گرچه دین و مذهب مختص به یک قوم و نژاد نیست و هیچ کس نمیتواند این ادعا رو داشته باشد که شخص خود را تنها حامی شریعت بداند. مسلماً از بین روحانیونی هم که می توان از روی اونها شناخت داشت و یا با اونها در ارتباط بوده و هستم همچون بقیه افراد جامعه بین آنها نگرش ها و طرزفکر متفاوتی وجود دارد از افراد با افکار روشن و مترقی گرفته تا رادیکال و حتی به شدت تندرو و ارتجاعی. گرچه نباید از این موضوع غافل بود که در کتاب تاریخ طبری موارد زیادی در اثبات مظلومیت امامان شیعه و فساد و تباهی و جنایت خلفای اموی و عباسی ذکر شده است. آیا در این موارد هم اعتقاد بر دورغ بودن نوشته های این کتاب است یا بنابر هر دلیل قصد حذف موارد خلاف عقیده خود را داریم؟
شاید بهتر نباشد بگوییم که مردم ایران از ظلم و ستم این حکومت های ضد بشر بوده که به سمت این امامان گرایش پیدا کرده اند چرا که نسل علی را بهتر از دیگر سران عرب دانسته اند؟
از اینکه حسن و حسین فرزندان علی هرگز به ایران نیامده اند گرچه اطلاعات جغرافیایی دقیقی ندارم ولی به این موضوع ایمان دارم که بخش عظیمی از سرزمین عراق فعلی از جمله قادسیه یا بغداد کنونی و کوفه جزعی از خاک ایران محسوب میشدند و پایتخت حکومت ساسانیان در این نواحی قرار داشته است. نکته مهم تر اینکه همسر حسین بن علی کسی نبود جز دختر یزدگرد سوم. و مطمئناً حسین به امید کمک ایرانیان جهت نابودی بنی امیه قصد سفر به این سرزمین را داشت.
بخشی از ایرانیان سالها قبل از قیام حسین در زمان حکومت پدرش به کمک علی بن ابی طالب قصد سرنگونی بنی امیه رو داشتند ولی بنابه دلایلی در جنگ صفین در حالی که خود را به پیروزی نزدیک میدیدند به دستور شخص علی عقب نشینی کردند. بعدها به خاطر انتقاد از حضرت علی مورد غضب ایشان قرا گرفته و توسط ایشان خوارج نامیده شدند. بنابر برخی شواهد این افراد اصالتاً متعلق به نواحی سیستان بوده اند که برخلاف تبلیغات، افراد مترقی و صلح جوئی بودند که دشمنی با هرگونه ظلم و بی عدالتی داشتند. وقت این نیست که بخوام جزئیات تاریخی رو مو به مو بگم ولی بعد از جنگ و کشتاری که توسط لشکر علی از خوارج صورت گرفت با توجه به نیاز بشر به صلح و آرامش و به دلیل اینکه مردم از هرگونه خشونت و بی رحمی و جنگ از بعد از پذیرش اسلام خسته و دلیل این خشونت ها رو در وجود سه شخص به نام های علی، معاویه و عمروعاص می دیدند تصمیم به قتل این سه نفر در یک زمان خاص گرفتند تا به این شکل صلح و آرامش رو به انسان ها هدیه بدن.
حقایق رو باید پذیرفت چه به نفع ما و چه به ضرر ما. اینکه میگم نیاز بشر به صلح و آرامش هست و اینهاست که مقدسه متأسفانه میبینم که گرایش به خشونت در افکار انسانها موج میزنه.
برسیم به مسئله معصومیت. اول بزار از پیامبر اسلام شروع کنم وقتی که قبل از وفاتش رو به جمعیت از همه افراد خواست که اگر شخصی از او بدی دیده اعلام کنه تا قبل از مرگ تقاص پس بده و با خیالی آسوده از دنیا بره. به قول مجتهد شبستری پیامبر فقط در ضمینه وظیفه شرعی که داشت معصوم بوده و نه در موارد دیگر. بنابراین اولاً نباید مقام علی رو بالاتر از محمد بن عبدالله دونست و دوماٌ نباید علی و فرزندانش رو از هرگونه اشتباه مبرا. سخن از معصومیت از تعصب بیش از حد نشأت می گیره که باعث کوری مغز و ندیدن اشتباهات افرادی میشه که تقدس شدیدی براشون قائل و علاقه بیش از حد به اونها داریم. شاید این مسئله در آینده به فرزندان شما هم تعلق بگیره کمااینکه این اشتباه باعث انحراف فرزندان شما شده و نهایتاً گمراهی و انحطاط رو برای اونها به ارمغان میاره!!
هرچیزی یا هر شخصی رو وقتی اونقدر مقدس بدونیم که اجازه هرگونه نقد، زیر سؤال بردن و محکومیت از وی گرفته بشه، خودش به عاملی برای فساد تبدیل میشه. مشکلی که متأسفانه امروزه با اون دست به گریبانیم.