قبل از اینکه چگوارا به رهبر انقلاب کوبا بدل شود، یک دانشجوی پزشکی درونگرا بود که در بوینس آیرس زندگی ساده ای داشت. زندگی او در سال 1952 دچار تحول شد، علی رغم اینکه تا فارغ التحصیلی اش چیزی نمانده بود، تصمیم گرفت تا از درس خواندن دست بکشد و به دوستاش آلبرتو گرانادو، برای سفری در دل قاره ی آمریکا ملحق شود.سفر آن ها که با یک موتورسیکلت قدیمی آغاز شد و حدود 7 ماه طول کشید. وقتی سفر آن ها با رسیدن به کاراکاس به پایان رسید، چه گوارا دیگر آن چه گوارا در ابتدای سفر نبود.
«خاطرات موتورسیکلت»، مقتبس از سفرنامه ی چه گوارا و کتاب گرانادو است و داستان همان سفر را شرح می دهد. «والتر سالس» کارگردان برزیلی، از نشان دادن کلیشه ای چگوارا به واسطه ی به تصویر کشیدن زندگی سیاسی او اجتناب کرده و سعی در نشان دادن او به صورت یک الگو برای جوامع یا یک سمبل ندارد. «گائل گارسیا برنال» بازیگر نقش اوست، در آن زمان او یک جوان 23 ساله است که معنای حقیقی فقر و بیماری های لاعلاج، و به دنبال آن ضربه های روحی شدیدی که به مردم وارد می شود و موجب شورش آن ها می گردد را در مقابلش می بیند.
شروع، به مانند تمام سفرهایی مشابه است. جوانانی که به دل جاده می زند و قصد سیاحت دارند اما فیلم هرقدر که می گذرد خوی وحشیانه ی اجتماع آمریکای جنوبی را به تصویر می کشد. این دو دوست، زوجی کمونیست که به شدت به پول نیازمند هستند را ملاقات می کنند. بعد تر، آن ها برای کار کردن در یک منطقه که مردمش به جزام مبتلا هستند، داوطلب می شوند، جایی که خانه های کارگران از بیمارانی به جزام مبتلا هستند جدا است.
در طول فیلمبرداری فیلم، سالس بازیگران و دست اندرکاران را به سفری دقیقاََ مشابه با توصیفات چگوارا و گرانادو برده است. سالس در برخی مواقع موقعیت های کمدی را نیز به تصویر می کشد، مثل زمانی که چگوارا در تشخیص دادن موسیقی مامبو و رقص تانگو ناکام می ماند.
اکثر فیلم های این سبک برای اینکه نشان دهند داستانشان واقعیست، تنها به یک زیرنویس بسنده می کنند (همان سندرم "بر اساس اتفاقات واقعی" کذایی).سالس، بدون انجام این کار به ما امکان لذت بردن از داستان همانطور که هست را می دهد، بدون اینکه بی جهت، انتظارات را بالا ببرد. در نهایت، «خاطرات موتورسیکلت» یک داستان بسیار شخصی با یک تم مرکزی را روایت می کند که پیام اصلی اش این است: کمرنگ شدن انسانیت.
پیش گفتار کتاب از زبان پدر ارنستو است:
یک روز ارنستو آمد و گفت: پدر! من عزم سفر دارم.
گفتم: چه مدت طول خواهد کشید؟
گفت:یک سال؛شاید هم بیش تر.آخر می خواهم با موتورسیلکت همه ی آمریکای جنوبی را بگردم.
پرسیدم: نامزدت را چه می کنی؟
گفت: اگر دوستم داشته باشد، منتظرم می ماند.
گفتم: خسته می شوی.
گفت:خسته خواهم شد.
گفتم: گرسنه می مانی.
گفت: می دانم.
گفتم: ممکن است بمیری.
گفت:برای مردن آماده ام.
گفت:پس می روی؟
گفت: باید بروم.
دانلود 900 دانلود با چند کیفیت (زیرنویس چسبیده)
زیرنویس فارسی
دانلود نسخه دوبله شده
پیش تر:
فرشته مست
زمانی برای مستی اسب ها
دکتر استرنجلاو
دیکتاتور بزرگ