وقتی جسد هیث لجر 28 ساله را در روز 22 ژانویه 2008 در آپارتمانش در نیویورک پیدا کردند، جک نیکلسون در اولین واکنش رسمیاش گفت: "بهاش در مورد آخر و عاقبتِ بازی کردن در نقش جوکر هشدار داده بودم." هرچه باشد نیکلسون در فیلم «بتمن» (1989) ساخته تیم برتون بازی در نقش جوکر را تجربه کرده بود و به قول خودش هم تا مدتها درگیر دنیای این شخصیت عجیب و غریب بوده. تازه اگر در شخصیت جوکری که نیکلسن خلق کرده دقیق شویم میبینیم که تیم برتون بیشتر سعی کرده تا جنبههای بازیگوشانه و شیطنتآمیز شخصیت جوکر را وارد دنیای فانتزی فیلماش بکند و جوکری که در آن فیلم میبینیم به موجودی شبیه است که اسیر دست وسوسههای شیطانی ست اما جوکری که مدنظر کریستوفر نولان، کارگردان «شوالیه تاریکی»، بوده چیزی جز تجسم عینی شیطان نیست .
جوکری که هیث لجر با ظرافت تمام به تصویر میکشد آن قدر جسارت دارد که برگردد و به بتمن بگوید که خیلی به خودش ننازد چون به هر حال به چشمان مردم شهر هر دوی آنها موجوداتی عجیب و غریب و جداافتادهاند. جوکر حاضر در «شوالیه تاریکی»، با آن لهجه تگزاسی و گریم دلقکوارش که حالا پرُرنگتر از قبل شده، مثل گربهای که با موشی بازی میکند بتمن را سر میدواند اما به قول خودش حیفاش میآید بتمن را بکشد چون معتقد است زندگیاش بدون وجود بتمن خیلی یکنواخت و خستهکننده خواهد شد؛ برای همین است که مدام بتمن را سر دوراهیهای دشواری قرار میدهد و نقشههایش را هم آن قدر دقیق میچیند که بتمن هر کاری میکند باز هم شکست خورده ماجراست. هر چه باشد جوکر از روز اول دشمن قسمخورده بتمن بوده و آن قدر باهوش و زیرک است که میتواند بانکی را خالی کند، شهر را به آتش بکشد و دست آخر هم قِسر در برود؛ اکثر اوقات هم تنها ردی که از او برجا میماند صدای خندهاش است که مو به تن آدم سیخ میکند.
خیلی پیش از آنکه نولان هیث لجر را برای ایفای نقش جوکر در نظر بگیرد لجر امتحانش را به عنوان یک بازیگر شش دانگ و حرفهای پس داده بود و تا آن حد اوج گرفته بود که آنگ لی کارگردان فیلم «کوهستان بروکبک» (2005) بازی او در این فیلم را با بازیهای افسانهای مارلون براندو مقایسه کند. از همان زمان بود که متوجه شدیم لجر چقدر دوست دارد در نقشهایش غرق شود. این بار هم داستان همان بود؛ هیث خودش را یک ماه در اتاقی حبس کرد و روی وضعیت بدنی، صدا و شخصیتپردازی جوکر کار کرد و از نتایج تمرینهایش یادداشت برداشت.
جوکر؛ خنده آور یا ترسناک
جوکر در این فیلم بر خلاف جوکری که جک نیکلسون در فیلم بتمن ۱۹۸۹ بازی کرده یک موجود لوس و بی مزه نیست. این جوکر زن باره نیست و حتی از همسرش با احترام نیز یاد می کند. جوکهای او بر خلاف جوکر نیکلسون دارای مفهومی است و به قدری تلخ و شوک بر انگیز است که معنی جوک ندارد.
بازی شگفت انگیز بازیگر مرحوم هیث لجر بسیار برتر از بازی نیکلسون در بتمن ۱۹۸۹ و جیم کری به نقش ریلر در بتمن برای ابد ۱۹۹۴ است. لجر بر خلاف جیم کری به دلقک بازی روی نیاورده بلکه سعی دارد تا با دادن جلوه واقعی به کارهای جوکر او را تا حد ممکن ملموس سازد. او مانند نیکلسون به رقص و آواز و مسخره بازی نپرداخته و مانند او دائما در حال آرایش چهره اش نیست. دنیا برای او به حدی بی ارزش است که تیلیاردها دلار پول را در چشم به هم زدنی خاکستر می کند.
جوکر جدید جوان و خوش اندام است. قد بلند و اندام چارشانه او کاملا متمایز از جوکر"جک ناپیر" بازی شده توسط نیکلسون است. در حالیکه جک نیکلسن سعی کرده با رفتارهای اغراق آمیز حالت طناز جوکر را نقطه مقابلی در برابر کارهای شیطانیش قرار دهد اما جوکر جدید جدید خود شیطان است. او خود جنس است.
معصومیت نگاههای حق به جانب او در برابر بتمنی که بسیار عصبانیست - تکیه کلامهای او - خاطرات تعریف کردن او و رحم نکردن او به هیچ چیز از او یک شیطان مجسم ساخته است.
اصطلاحات " چرا اونقدر جدی؟ " و " شما باید هاروی .... باشید" و خنده هایی که بیشتر یاد آور بازی میمونها در باغ وحش است نشان از جوکری دارد که نه فقط یک جوکر است بلکه در برابر سوداگران مرگ نیز بسیار جدی است.
جوکر اما رفتارهای بچه گانه ای نیز دارد . مثلا در حالیکه شاهد انفجار بمبهایی است که در بیمارستان گذاشته ناگهان متوجه می شود که یک سری از بمبها عمل نکرده اند. در این بین همانند کودکی که با اسباب بازی بازی می کند دستپاچه به دنبال دکمه ای می گردد تا این آتش بازی را دوباره به راه اندازد و چون کودکان از آن لذت ببرد.
بازی مبهوت کننده هیث لجر به نظر جزو شاهکارهای بازیگری تاریخ سینماست. اما افسوس که اسکار را باید به جوکری داد که اکنون زیر خروارها خاک آرمیده است.
شوالیه ی تاریک؛ درباره ی بتمن یا درباره ی جوکر
اگر بخواهیم سه شخصیت اول این فیلم را اسم ببریم باید بگویم : جوكر، جوكر و جوكر كه همه فیلم دور و بر این شخصیت می چرخد . شخصیتی پر از تضاد؛ هم راست می گوید هم دروغ؛ مثلا در جایی از فیلم به بتمن آدرس هاروی و ریچل را می دهد اما جای این دو شخصیت را عوض می كند و بتمن به جای ریچل به دنبال هاروی می رود .
یك نمونه دیگر از تضاد می توان به نداشتن نقشه اشاره كرد كه اگر صحنه اول دزدی را ببنیم تنها باید بگویم كه نقشه حساب شده می تواند پایه چنین دزدی را بریزد و علاوه بر تضاد همواره هم برنده است و بتمن هم واقعا كامل كننده جوكر است؛ همان صحنه ای بتمن به هنگ كنگ می رود كه لائو را بیاورد در اصل كار جوكر كامل می كند كه جوكر می خواهد به سران مافیا نشان فقط خودش می تواند آنها را در امان نگه دارد و هم آنها را نابود و اگر بتمن لائو را نمی آورد دیگر حرفش خریدار نداشت و همچنین بتمن جنون را بالا می برد و با جوكر این جنون دو برابر می شود و برنده بودن جوكر هم تا آخر فیلم ادامه دارد كه حتی بتمن با نمایش خوبی هاروی و بدی خودش تنها تنواست كمی مساوی اما برنده نشد و برگ برنده نداشت . حالا یك سوال: زخمهایی كه جوكر برداشته با توجه به تضادش كدام داستانش راست و كدام دروغ است ؟
اگربه جزییات فیلم توجه كنید، برای نمونه به ماشینی كه سد راه ماشینهای پلیسی كه هاروی را نگهبانی می كند شده دقت كنید، می بینید ماشین آتش نشانی است كه آتش گرفته؛ این یعنی تضاد.