اگرکسی شب سرما به ابرها زدو گم شد مرا به یاد بیارید
وبا ستاره ی چشمم برای راه بلدها نشانه ای بگذارید
برای این گل قرمز نماز مرده بخوانید مرا شمرده بخوانید
برای خاکسپاری تمام باغچه ها را به مادرم بسپارید
دودانگ پیرهنم را دوپاره ازکفنم را به چشمهام بدوزید
سپس ملال تنم را دوبال پر زدنم را دراین کفن بگذارید
لباس گرم بپوشید به این اتاق مبادا بهارآمده باشد
کدام فصل من ازسال! مصممید که امسال سر از کدام درآرید؟
♫♫♫
به همسری که ندارم به نقل قول بگویید چه دوست داشتنی بود
شما آهای شماها! شماکه همسرخود را همیشه دوست ندارید!
برادران عزیزم! شمیم ملحفه هایش کنار میزشما بود
پدرعزیز شما بود کسالت پدرم را مگربه یاد ندارید؟!
به خواهران صبورم خبردهید که “یلدا” تصادفا شب فرداست
تولدم شب یلداست مقدراست که فردا بدون وقفه ببارید
زیاد امید ندارم که ازتپیدن قلبم گلی دوباره بروید
مگربهار که سرشد کنارسنگ مزارم دلی دوباره بکارید
کدام قله کدام اوج؟ منی که اینهمه کوهم از این جهان به ستوهم
من ازشکار نکردن شما ازاینکه شکارم نبوده اید شکارید
غروب شد همه رفتند در ایستگاه کسی نیست چه خوب شد همه رفتند
چه ساده اید که دایم کنار این چمدانها درانتظارقطارید
به این اتاق مبادا بهارسر زده باشد… بهارسرزدو سرشد
خروس خوان سحرشد ستاره های من آیا خیال خواب ندارید؟
ترانه سرا : حسین صفا
آخرین حضور 6 سال 8 ماه قبل
عضویت از 9 سال 4 ماه قبل