وقتی که رفت و من و از یاد برد ...هرچی که داشتم همه رو باد برد....توکنج عزلت خودم نشستم...هرچی که اینه بود زدم شکستم...زخم زبونا رو به جون خریدم...از همه حتی از خودم بریدم...چه عشق ناروایی چه درد بی دوایی...چه زخم ناتمومی چه سرنوشت شومی......
آخرین حضور 10 سال 6 ماه قبل
عضویت از 10 سال 6 ماه قبل