با خرید سوکراتیس و لیختشتاینر تا اینجا دو تا از مشکلات دفاعی ارسنال حل شده است. می ماند مشکل سوم و چهارم و بودجه خریدی بین 50 تا 60 میلیون پوندی که احتمالا تماما خرج نخواهد شد.
بر عکس خیلی ها که فکر می کنند، ارسنال درون دروازه به یک دروازبان هم احتیاج دارد، نگارنده اعتقاد دارد توی این پست با وجود پیتر چک بعنوان دروازبان اصلی و اوسپینا ی ذخیره مشکلی متوجه باشگاه نیست.
متاسفانه عدم هماهنگی لورن کوشلنی و اشکودران موستفی باعث می شد پیتر چک نتواند تمرکز لازم و حس امنیتی که از طرف یک خط دفاعی هماهنگ به دروازه بان منتقل می کند، را دریافت کند.
بر خلاف اعتقاد اکثر طرفداران آرسنال وقتی هر کدام از عوامل دفاعی توپچی ها را مورد بررسی قرار می دهیم، می بینیم هم چک و هم کوشلنی و موستفی کیفیت لازم را برای حضور در ترکیب فیکس یک تیم قدرتمند را دارند.
موستفی از نظر فردی فصل فوق العاده ای را پشت سر گذاشت (به گونه ای که می شد این مدافع آلمانی آلبانیایی تبار را جزو 10 مدافع برتر فصل گذشته اروپا قرار داد) کوش هم علیرغم اینکه فصل فوق العاده ای نداشت، کیفیت بالایش را در فصولی که استرس کمتری در جریان بازی تیم وجود داشت، به نمایش و شایستگی اش را ثابت کرده بود.
ناچو مونریال هر سال بهتر از سال گذشته بازی می کند و کولاشیناچ پیش از مصدومیت ما را یاد رخ بازی شطرنج می انداخت.
فقط بیرین بود که پایین تر از حد انتظار ظاهر شده بود. که او هم با توجه به شناختی که استعدادش در برابرمان قرار می دهد، ما را از کیفیت بالایش مطمئن می کند.
مشکلی که وجود داشت، فردی نبود. مشکل عدم هماهنگی دفاعی بود که با توجه به سابقه آرسن ونگر، کما بیش در کل بیست و دو سال اخیر آرسنال وجود داشته.
خرید سوکراتیس آن هم در بهترین سن، که فصل خوبی را دربرمن و بعد فصول بهتری را با پر کردن جای هوملز در سیگنال ایدونا پارک گذرانده بود، می تواند این امید را به هواداران بدهد که هماهنگ ترین عمق دفاعی ارسنال بعد از زوج گالاس - توره یا فصل 2009 و زوج فرمایلن - گالاس یا مقطع کوتاه دو - سه ماهه مرته ساکر - کوشیلنی متولد خواهد شد.
البته این پیش بین ی ایست با توجه به قابلیت ها و استعداد عالی موستافی در کنار قدرت بدنی، تجربه و خونسردی سوکراتیس پاپاستادوپولوس و امکان این که در عمل خلاف آن را شاهد باشیم وجود دارد. چنانچه وقتی موستفی توسط آرسنال خریده شد فکر می کردیم زوج یک لیدر بک (Leader Back) (البته در حال پیشرفت) کنار یک کانتر بک (Counter Back) با تجربه زوج ایده الی را خواهد ساخت، اما متاسفانه موستفی هنوز آنقدر اعتماد پیدا نکرده بود که بتواند رهبر خط دفاعی ارسنال باشد. در سمت مقابل فکر می کردیم کولاشیناچ بعد از تنها یک فصل درخشش در بوندس لیگا نتواند آن را در یک لیگ ناشناخته شدیدا رقابتی به نمایش نهد.
ظاهرا قدرت بدنی بالای سوکراتیس، قدرت بازیخونی و تصمیم گیری بهتری را نیز در اختیارش نهاده تا دیگر متوجه ضعف نسبی بدنی مدافع فرانسوی (با در نظر گیری این فاکتور به عنوان فاکتوری مهم برای یک مدافع میانی و در مقام مقایسه با مدافعین دیگر) که در نهایت اعتماد به نفسش را در بازی های مهم کاسته بود نباشیم.
جدا از سه مدافع اصلی توپچی ها ، ارسنال سه بازیکن در حال پیشرفت -هولدینگ ،چمبرز و ماوروپانوس- را در خدمت خواهد داشت.
در کناره های دفاعی آن هم در فورمیشن جدید که وینگ بک ها نقش تعیین کننده ای خواهند داشت (با توجه به اینکه هیچ نقشی بصورت ثابت در کناره های هجومی این ترکیب وجود ندارد) بازگشت هر چه سریعتر بیرین به فرم قابل قبول یک نیاز واجب بود. خرید لیختشتاینر به عنوان یک رقیب برای اکتور بیرین این امید را می دهد تا این وینگ بک اسپانیایی دوباره به فرم خوب سال های گذشته اش نزدیک شود.
شاید اگر بیرین در تیم دیگری بود، بعد از حدود یک فصل و نیم متوسط بودن، احتمالا فروخته می شد یا بازیکنی برای حضور در ترکیب اصلی خریده می شد، اما ارسنال با خرید لیختشتاینر نشان داد میخواهد دوباره آن استعداد خالص را بازیافت کند.
در سمت چپ نه بصورت ظهور یک نقطه قوت بی عیب، اما مشکل قرمز بوشان لندن، سال گذشته با خرید کولاشیناچ و میدان دادن به میتلند نایلز بعنوان جانشین بلند مدت ناچو مونریال برطرف شد.
با خرید مخیتاریان و اوبامیانگ در پنجره زمستانی فصل پیش _هر چند به اجبار_ اما ونگر مهر خودش را بر انتخاب نوع بازی مربی بعدی و دوران پسا-ونگر آرسنال زد،
تغییر ترکیب ارسنال به 2-2-2-4 مدرن..
ترکیب مدرنی که رازن بالشپورت لایپزیش در بوندس لیگا به نمایش نهاده بود و موفق شد در اولین فصل حضورش در بوندس لیگا به لیگ قهرمانان صعود کند. اینبار ظاهرا توسط ونگر کلید و به امری واگذار شده، تا پروفسور آخرین شانسش را برای تحول فوتبال امتحان کند.
حضور یک رجیستا (Regista)ی توپ نگهدار و بازیخوان و مسلط در پاسهای بلند و کوتاه در کنار یک هافبک باکس تو باکس (Box to Box Midfield) قوی می تواند فضای میانه زمین را برای ارسنال پوشش دهد.حالا بعد از دو فصل موفقیت نسبی به نظر می آید وقت نتیجه دادن ژاکا رسیده است. یکی از دلایلی که گرانیت خوش تراش سوئیسی نتونست پس از حضور در آرسنال، انتظارها را برطرف کند، وابستگی بازیش به نقش باکس تو باکس بود. خلای که گاها با ویژگی های یک Shutler (رمزی) گاها با یک پست 8 (ویلشر) و گاهی با یک باکس تو باکس متزلزل (کوکلن) پر م شد.
از نظرتئوری و با توجه به ویژگی هایی که می تواند مکمل بازی ژاکا به عنوان یک رجیستا باشد، متصوریم زوج الننی که ویزگی هایی ترکیب شده از یک شاتلر با باکس تو باکس را با خود داشت، در میان گزینه های موجود، بهترین زوج برای ژاکا است، و از لحظ عملی چنانچه در بازی هایی که این زوج را عقب زمین می دیدیم، هماهنگی بهتری نیز وجود داشت. اما الننی یک باکس تو باکس درجه یک نبود و به نظر می رسد علیرغم تعدد هافبک در وسط زمین، اسپانیایی توپچی به جای حضور فیکس هافبک مصری در زمین به فکر یک خرید خوب توی این پست فکر کند.
شاید بازیکنی شبیه نبی کیتا و انگولو کانته که پیش از این ارسنال به هر دو نزدیک بود.
ضرورت وجود این نقش کنار ژاکا البته به ساختار تاکتیکی جلوی زمین هم وابسته است. صد البته هر تیم مالکی به یک هافبک پا به توپ توی میانه زمین احتیاج دارد اما حضور مخیتاریان یا ویلشر در ترکیب بعنوان یک تر کواتریستای کاذب (با توجه به ویژگیهای فنی این دو مهره) خلا عدم حضور یک هشت یا کواتریستا را در میانه زمین برطرف می کند.
در کنار مخیتاریان، می بینیم حالا اوزیل هم آن بازیکن غیر قابل انعطاف و تنبل نیست، بلکه می تواند کمی متمایل تر بازی کرده، و در نقش فالس ترکواتریستا همان تیز بینی حضور در پست 10 را داشته باشد، به امید اینکه این زوج خلاق بهتر بتوانند دو مهاجم گلزن این تیم را تغذیه کنند.
و اما ارسنال جدید در ترکیبش صاحب الترناتیوها و نقش هایی که توانایی ساحت پلن B تیم را دارند، خواهد بود. مهره های خیلی خوبی که نیاز باشگاه به خرید بازیکن جدید را تا حد بسیار زیادی برطرف می کند. الننی و رمزی به عنوان الترناتیو باکس تو باکس و تغییر پلن بازی با یک شاتلر، ویلشر به عنوان ذخیره مخیتاریان، و تغییر پلن بازی با یک هشت.
شاید خرید یک هافبک دفاعی تخصصی برای گزینه جانشینی ژاکا هواداران را با مصدومیت احتمالی ژاکا بتواند از وحشت هواداران جلوگیری کند.
چیز که می دانیم در 4-2-2-2 تیم صاحب ترکیب، احتیاجی به دو وینگر، یا دو هافبک کنار و دو اینتریور ندارد، علیرغم حمایت همه جانبه از طرف نقش های باکس تو باکس، فالس ترکواتریستاها و حتی مهاجمین، کل کناره ها مال دو وینگ بک تیم است، اما با این وجود، داشتن دو اینتریور یا دو وینگر برای تغییر پلن بازی بد نباشد.
حضور ایووبی و اوبامیانگ به عنوان دو وینگر، و ایووبی و مخیتاریان به عنوان دو اینتریور ظاهرا ابزار کافی تغییر پلن را نیز در اختیار اونای امری می گذارد.
و اما در خط حمله حالا و پس از حداقل تجربه نیم فصل بازی در آرسنال و لیگ برتر، حالا لاکازت و اوبامیانگ کاملا میتوانند مکمل هم باشند. دو مهاجم گلزنی که هر دو توانایی ایفای نقش سکوند استریکر را دارند و جابجایی هایشان می تواند برای حریف آزار دهنده باشد.
و در نهایت ولبک با تجربه که آماده بازی کردن در بازیهای کمتر مهم یا دقایق پایانی و جانشینی دو مهاجم آماده آرسنال خواهد بود.
نوع بازی تیم های امری وابستگی زیادی به هافبک های میانی به عنوان تنظیم کننده فوتبال واکنشی اش دارد. امری پیش از این نشان داده بود، با تغییر باشگاه، ترجیح می دهد در این قسمت زمین بازیکنان آشناتری را به خدمت بگیرد.چنانچه تینو کاستا را در سفر ناموفقش به اروپای شرقی با خود به مسکو برده بود، در سال 2013 اور بانگا را دوباره به ترکیبش اضافه کرده بود، یا پس از حضورش در پاریس، زاگوز کریچوویاک را نیز با خود همراه برده بود.
با توجه به مشکل زبان انگلیسی و احتمالا مشکل ارتباط با بازیکنان غیر اسپانیولی میانی تیم جدید، حال که مربی خوش تیپ اسپانیایی مبلغی حدود 60 میلیون پوند را در اختیار دارد، بعید نیست باز هم سراغ یاران سابقش برود.باید دید، کریچوویاک دوباره از پاریس به جزیره بر میگردد یا اینبار انزونزی بلیت لندن را خواهد گرفت؟ باید دید برای سومین بار بانگا را در تیم امری خواهیم دید یا شاید جیوانی لوسلسو یا حتی آدریان رابیو را تا کمتر از سه ماه دیگر با پیراهن آرسنال خواهیم دید. ظاهرا این مبلغ برای دو انتقال از میان انتقالات قابل پیش بینی کافیست.
از انتقالات که بگذریم و دوباره به نقش های بازی امری بپردازیم، حرف نگفته ای نمی ماند جز اینکه: نقشی که تا حدودی ناشناخته مانده نقش اونای امریست. باید نشست و نگاه کرد، مربی نسبتا موفق والنسیا، موفق سه ویا و تقریبا ناموفق پاری سن ژرمن که در زمان حضورش در اسپانیا (به سبب داشتن چهره ی آرام یک تئوریسین و در عین حال نقش یک پراگماتیست) با آنچلوتی مقایسه می شد، آیا می تواند همانند کارلتو، همیشه و بلافاصله با استفاده از تاکتیک و روش بازی سابق تیم، تیم آماده را به موفقیت برساند یا او هم در گرداب امارات تشنه هیجان، غرق خواهد شد؟
چیزی که تا امروز دیده ایم این بوده که امری به فرصت احتیاج دارد.