یک ضربهی اضافی! یک تقهی اضافی! یک حرکت اضافی! این جملات همگی یک معنا ندارند اما رسانهای شدن آن که ابعاد بزرگی به خود گرفت در بازی منچستر یونایتد تحت هدایت خوزه مورینیو از فصل 2017-2018 مطرح شد. ضربهی اضافی چیست؟ در فوتبال حال حاضر دو سطح دیده میشود. آنهایی که قدرتمند هستند و انهایی که توانایی بازی در برابر قدرت تیم حریف را ندارند. در این بین تیمهایی نیز تحت لقب قدرتمند در بازیهای مین اوینت قرار میگیرند که همان غذای اصلی هر فصل هستند. رئال مادرید در برابر بارسلونا، بایرن مونیخ در برابر دروتموند، چلسی برابر آرسنال، منچستر یونایتد در برابر لیورپول و ... . اما اکثریت بازیهای فصل لیگها مربوط به بازی تیمی قدرتمند در برابر تیمی ضعیفتر میباشد. تحت لفظ فوتبالی، "یک ضربه اضافی" در حقیقت یک ایراد بزرگ و نابودگر در بازی تیمهای سرعتی و مالکانه است! مثال و کمال این سیستم در بارسلونا میباشد. زیدان نیز این شکل و رویه را در رئال مادرید تا حد بسیاری جا انداخت! تیمهای قدرتمند در برابر تیمهای دفاعی با مشکلی بزرگ رو به رو هستند! تیمهای ضعیف میدانند با توجه به جو و مهره ورزشگاه تیم حریف و قدرتمند، باید با دفاعهای فشرده و با تفکر بازیهای ضدحملهای برای نجات و گذر حداقل یک امتیاز کسب کنند.
با نگاهی به بازی تیمهایی همچون بایرن مونیخ و البته بارسلونا کمال این سیستم و سرازیر شدن پاسهای داخل محوطه و پاسهای در عمق و ... دیده میشود. در حقیقت یکی از راههای مهم و شاید اصلی در برابر دفاعهای اتوبوسی چنین سیستمی باشد. اینکه تیمها بازیهای تک ضرب و سرعتی را در دستور کار خود قرار دهند. بدون شک این امر بیشتر زمانی دیده میشود که تیم حریف بیش از حد دفاع میکند و کمتر بازیکنهای خود را به جدال با بازیکنهای میانه تشویق میکند. فرایند پاسهای سرعتی و تک ضرب سبب میشود تا تمرکز دفاع از بین برود و گیجی خاصی در تیم حریف دیده شود. کانالهای بسته شده خود به خود به جهت حرکت سیال بازیکنها و بازیهای بدون توپ بازیکنان اصلی خط حمله، منافذ و شریانهای اصلی نفوذ را باز کنند. استثنای این سیستم زمانی است که دفاع تحت هیچ شرایطی تمرکز خود را از دست ندهد! مثال بارز آن بازی چلسی در برابر بارسلونا در ورزشگاه خانگی چلسی از مرحله حذفی جام باشگاههای اروپا میباشد. بارسلونا اگرچه در میانه میدان نبردی سخت با بازیکنان هافبک دفاعی چلسی دارد اما بیشتر بر روی فوتبال تک ضرب تمرکز میکند اما به جهت تمرکز بینظیر بازیکنان چلسی، منافذ و کانالها بسته هستند و غیرقابل نفوذ میباشند.
لازمه بازی تک ضرب، شناخت بازیکنها از موقعیت یکدیگر یا همان بازیخوانی، بازی بدون توپ مهرههای اصلی خط حمله و تحرک مناسب و خوب بازیکنان میباشد. اینکه بازیکن شماره الف هنگامی که توپ به او میرسد، بازیکنان ب و ج خود را به او برسانند و با رسیدن توپ به بازیکن ب، نزدیکترین بازیکنان خود را به آنها برسانند. سیستم تک ضرب چشمنواز و بسیار منهم کننده است! اما لفظ یک ضربه اضافی زمانی عنوان میشود که مربی تفکر بازی سرعتی و تک ضرب را داشته باشد اما بازیکنان او، یک بدن اضافی، یک استپ بیجا و یک حرکت اضافی به توپ میدهند. مشکل این امر جایی خود را نشان میدهد که با این حرکت اضافی، بازی بازیکن توسط نزدیک ترین بازیکن حریف خوانده میشود و حرکت بعدی او قابل حدس میشود و به همین شکل، دفاع حریف شکل جدید و موفقی به خود میگیرد. پس از مسابقات باکس دی بود که خوزه مورینیو تیم خود را به مصاف استوک فرستاده بود. تیم او از تعطیلات یک هفته در دبی بازگشته بود و بازی منچستر یونایتد اگرچه همچنان به جهت دو هافبک قدبلند و ایستای خود، کند بود اما برای اولین بار بازی تک ضربه از سوی شاگردان مورینیو دیده میشد. بازی که منچستر به شکل کامل در دست گرفته بود و با سرعت بالا در پاسکاری و همچنین خلق موقعیت و شناخت منافذ به موفقیت میرسید! اما پس از این بازی بازی تک ضرب بازیکنان به مرور کاهش یافت و منچستر رو به بازیهای کسل کننده آورد. مشکل جایی بود که شاگردان مورینیو در انتهای فصل آن اشتیاق را از دست داده بودند! جایی بود که حریف را دست گرفته بودند و همچنین بازی ایستا را ناشی از کم تحرکی در دستور کار خود قرار دادند. این مشکل سبب شد تا خوزه مورینیو در کنفرانس اعلام کند، بازیکنانش خوب بودند و بازی را در اختیار داشتند اما در کل بازی یک ضربه اضافی داشتند! ضربات اضافی که به دفاع حریف فرصت بازیخوانی و حرکت بعدی را میداد، کانالها بسته میشد و هیچ راه نفوذی نبود.
مورینیو بعنوان مربی شناخته میشود که به فرهنگ و ریشه باشگاهها توجه بسیاری دارد. هنگامی که در اینتر بود، به هت فرهنگ و فرم ایتالیایی، بازی دفاع و ضدحمله را به اوج خود رساند و بیشتر تیمی دفاعی ساخته بود. هنگامی که به رئال مادرید رفته بود، اگرچه به جنبه دفاعی تیمش بسیار اهمیت میداد اما تیمش هجومی بود و با 3 گل عقب نمیکشید و میل به گلزنی را در تیم خود بیشتر و بیشتر تزریق میکرد. با ورود مورینیو به باشگاه رئال مادرید، از همان ابتدا از او سوال شده بود، آیا در رئال بازی دفاعی را در دستور تیمش قرار میدهد؟ مورینیو در پاسخ گفت, تیمهای او از عقب یا دفاع بسته میشوند اما در رئال تیمی را خواهد ساخت که تشنه گلزنی باشد و از گل زدن خسته نشود! مورینیو به حرف خود وفادار ماند و تیمی هجومی ساخت! تیمی که در آن سالها لقب بهترین ضدحمله اروپا را یک میکشید! اما آیا مورینیو در منچستر یونایتد نیز تغییر رویه داده است؟ جواب مثبت است!
در نگاهی سریع به دو فصل منچستر یونایتد، میتوان عنوان کرد، یونایتد فصل دوم، موفقتر، بهتر و قدرتمندتر بود در عین حال، کسلکنندهتر و خواب آور تر نیز بود. یونایتد فصل ابتدایی مورینیو بیشترین شباهت را به تیم اینتر او داشت! تیمی دفاعی که در ضدحملات بسیار موفق بود. اصل مورینیو سبب شد تا با این سبک، دو جام را به خانه ببرد و البته بازی را به نمایش بگذارد که در آن تمام بازیکنان در دفاع شرکت میکردند و حملات منچستر در ضدحملات سرعتی خلاصه میشد! اما در فصل دوم، مورینیو پس از آموزش و کار بر روی دفاع منچستر و تزریق بلوغ دفاعی رو به سمت بازی مالکانه آورد. مورینیو در تلاش بود تا منچستر را با اصل خودش به ریشههایش با همان فوتبال مالکانه و سرعتی برساند! یونایتد به جهت نبود سرعت در میانه زمین، از همان ابتدا بازیهایش چندان جذاب نبود! گلهای پرتعداد، بازی مالکانه اما نبود شور و حرارتی که ناشی از بازی ایستا بازیکنان بود. هم سطح نبودن بازیکنان نیز عاملی دیگر بر این اوضاع شد. منچستر مورینیو با سبک بازی مالکانه مشکلات خود را نشان داد! مشکلاتی که در فصل اول دیده نمیشد چرا که کانال ها همگی توسط 11 بازیکن بسته شده بودند! مشکل در قلب دفاع، دفاع چپ و وینگر راست و از همه مهمتر، نبود بازیکن سرعتی در میانه زمین!
ماتیچ بیشتر از آنچه که مورینیو فکر میکرد، کند بود. درخشش ماتیچ در فصل اول حضور آنتونیو کونته بود! جایی که او با کانته ترکیب شده بود. ماتیچ بعنوان هافبک دفاعی عرض زمین را همانند دیوار پوشش میداد و مانع از بازگشت توپ به دفاع میشد و در آن سو، کانته با سرعت بالا و اینترسپشن بالا، سرعت تیم چلسی را نشان میداد. ماتیچ در حقیقت عاملی بود که سبب میشد تا بازیکنان حریف به دفاع آنها، لوئیس سوارز و کیهل نرسند! این نقش در منچستر نیز دیده میشد. ماتیچ همانند چلسی عمل میکرد و هدف مورینیو آن بود تا با خرید ماتیچ، از ضدحملات و نفوذ تیمهای حریف به دفاع جلوگیری کند و مانع از رسیدن بازیکنان حریف به دفاع شود. نقش محوری به پوگبا واگذار شده بود! پوگبا میبایست، متمرکز، سرعتی و دقیق بازی میکرد اما او برعکس بود. ثبات نداشت، حرکات تکنیکی بی مورد انجام میداد و مهمتر از همه، سرعتی نبود! مورینیو در ابتدای حضورش بازیکنی همانند لمپارد در منچستر میخواست و ویژگی های بازیکنی همچون او را در پوگبا میدید اما پوگبا به جهت مشکلاتی که خودش برای خودش ساخته بود، از همان ابتدای فصل بازیکنی سرعتی نبود! نیاز منچستر به لمپارد یا زیدان بود! هنگامی که پوگبا سرعتی نداشت و توپ را به تکرار لو میداد، ماتیچ مسئولیت پخش توپ را برعهده میگرفت! شوخی بزرگ منچستر جایی بود که بازیکنی که باید تنها توپ حریف را بزند و ضدحملات حریف را خنثی کند، تحت لفظ بازیکن ایستا و کند، شروع به بازیسازی میکند. به مرور، سرعت بازی منچستر کاهش پیدا کرد تا زمانی که نه تنها، دیگر جذابیت نبود، نتیجه نیز از بین میرفت.
یونایتد نه تنها مشکلات دفاعی و وینگر داشت، بلکه خط میانه او که عامل سرعت دهی به تیم میباشد نیز کند و بر روی دور آهسته بود! بگذارید به تیمهای سرعتی و بازیکنان سرعتی و مهم آنها که توپ زدن و بازیسازی سریع (پاس سریع تک ضرب یا حرکت سریع با توپ) را دارند، نگاهی بیندازیم: چلسی و کانته، آرسنال و ویلچر، منچستر سیتی و دیبروینه، لیورپول و میلر، رئال مادرید و مودریچ، بارسلونا و اینیستا، بایرن مونیخ و آرتورو ویدال و ...! حقیقت تلخ است! منچستر یونایتد در نبود بازیکنان سرعتی در میانه زمین، تیمی کند و فاقد بازی جذاب است! بازیکنان نام برده، در حقیقت موتورهای سرعت هر تیم در میانه زمین هستند! میانهای که در تفکرات فوتبال، بازیسازی را به خود اختصاص میدهد! لزوم بازیکن سرعتی در میانه زمین، عاملی است که سبب میشود تا ضربهاش اضافه کمتر رخ دهد! بازی تک ضرب راحت تر باشد و تیم روان و سیال بازی کند. بازیکنان سرعتی در میانه، سبب بازی سرعتی و تک ضرب خواهند بود! بازیکنی که در منچستر دیده نمیشود. اما ایا این نقص برطرف میشود؟ آیا مورینیو بازیکنی سرعتی برای میانه زمین و جهت زوج کردن با پوگبا خریداری میکند؟ چنانچه جواب مثبت باشد و بازیکن مورد نظر مورینیو، سرعتی، توپزن باشد، مورینیو نشان میدهد که حرفهای اسکولز را مبنی بر نمایش بازی سرگرم کننده را گوش کرده است! شاید بتوان عنوان کرد، بازی سریع تیم مورینیو، پاسکاریهای سرعتی و تیز و همچنین بازی مالکانه زیبا و نتیجه محور ور گرو سرعت در میانه زمین او باشد! بازیکنی که در میانه به موتو منچستر تبدیل شود، همانند پل اسکولز که دورانی طولانی در منچستر یونایتد، موتور سریع و توپزن و عالی فرگوسن بود! هر مربی به چنین بازیکنانی نیاز دارد و منچستر تنها به سرعت سرعت سرعت و سرعت بیشتر نیاز دارد! به نظر شما موتور سرعتی منچستر یونایتد و خوزه مورینیو در فصل آینده در میانه زمین چه کسی خواهد بود؟