طرفداری- در فوتبال اتفاقات عجیب و غریب به وفور رخ می دهد. اما گاهی این اتفاقات از دایره عجیب بودن به سمت واقعیت می روند و زبان از وصف برخی از موفقیت ها قاصر است. با اوضاع کرواسی حضور در نیمه نهایی جام جهانی 1998 و کسب عنوان سومی با بلاژویچ نیز از این قاعده مستثنی نیست.
صعود بوروسیا دورتموند به فینال لیگ قهرمانان را در فصل 2013 به یاد دارید؟ 12 ماه طول کشید تا کارشناسان واقعی درباره پدیده Gegenpressing (ایجاد پرس و فشار بعد از لو رفتن توپ) تحقیق کنند. هیجان هجومی موناکو را در فصل قبل دیده اید؟ نمایش تلویزیونی آن ها هر شخصی را به آسانی به وجد می آورد. آیا نزد شما نیز از شایستگی های تاکتیکی فابینهو در پست هافبک دفاعی و در فصل گذشته لیگ فرانسه سخن به میان آمده است؟
اما قبل از اینکه مفهوم «یک تیم بی نظیر» به طور گسترده ای مورد استفاده قرار گیرد، می توان با فلش بک به گذشته آن را به چالش کشید. تیم کرواسی که جام جهانی 1998 را با سومی به پایان رساند بهترین تعریف برای این هنر ویژه در دو دهه اخیر فوتبال است.
بارها و بارها از نبوغ اسطوره ای به نام زوانمیر بوبان و مهارت های چشم نواز روبرت پروسینچکی سخن به میان آمده و آوازه مهارت های اسلاون بیلیچ و گلزنی های داور شوکر در جهان پیچیده است. و هنوز، در قیاس با این افراد، توجه اندکی به سوی میروسلاو چیرو بلاژویچ معطوف است که معمار کبیر یکی از جاودانه ترین داستان های فوتبال است.
زمانی که بلاژویچ هدایت کرواسی را در دست گرفت، کمتر از یک سال از مورد تأیید بودن فدراسیون کرواسی توسط یوفا می گذشت. کرواسی در سال 1992 توسط فیفا نیز تأیید شد اما مسئولان فوتبال اروپا تا 12 ماه بعد از آن این تأیید را قبول نکردند تا شاگردان بلاژویچ نتوانند در انتخابی جام جهانی 1994 شرکت کنند.
باید قبول کرد که با 20000 قربانی و 500 هزار نفر بی خانمان، بین زمان اعلام استقلال کرواسی در سال 1991 و پایان جنگ در سال 1995 هیچ فوتبالیست شاخصی روی کار نمی آید. اما علیرغم این وقایع، ثابت شده است که فوتبال یک سمبل قدرتمند برای 4/7 میلیون کروات بود که از تیم خود در اولین تورنومنت مهم در سال 1996 حمایت کردند و دو سال بعد کرواسی اولین حضور خود در جام جهانی را تجربه کرد.
علیرغم این که بلاژویچ در بوسنی و یک خانواده کاتولیک در شهر تراونیک به دنیا آمده بود خوب می دانست که حس میهن پرستی و افتخار ملی نقش مهمی در تمرکز روحی و روانی یک تیم خواهد داشت. او بعد از اینکه کرواسی در جام جهانی به مقام سومی رسید گفت:
من بازیکنان خارق العاده ای دارم، سرشار از حس میهن پرستی. بازیکنانی که حاضرند تا کارهای بزرگی برای کشورشان انجام دهند. یکی از مزایای عمده کرواسی در ورزشش حس میهن پرستی است.
شاید این جملات چیرو بر آن دسته از افرادی که به جدایی سیاست از ورزش اعتقاد داشتند تأثیرگذار نبود اما او از مردانی بود که می دانست برای موفقیت در کنار تاکتیک و ترکیب، انگیزه نیز لازم است. البته چیرو عاشق بزرگنمایی نیز بود.
در کتاب «پشت پرده» (یکی از کتاب های فوتبالیِ اروپای شرقی)، اسلاون بیلیچ به جاناتان ویلسون، نویسنده بریتانیایی می گوید:
بلاژویچ همیشه می گفت که بهترین مربی جهان است. نمی گویم او مربی بد یا بزرگی بود اما مربی ایده آلی برای ما به حساب می آمد. اگر فابیو کاپلو یا سر الکس فرگوسن یا آرسن ونگر را در کنار ما قرار می دادند، موثر واقع نمی شد. او پدر همه ما و یک انگیزه بزرگ بود.
بلاژویچ اگرچه یک مسیحی بود و شخصیتی پرغرور داشت اما هیچ گاه از بیان جملات مبالغه آمیز هراسی نداشت. او می گفت یوگسلاوی متحدشده می خواهد جام جهانی را از آن خود کند و برای همین وی را به عنوان سرمربی گماشته است. بلاژویچ، پروسینچکی جوان را نیز رد کرد و گفت اگر او مدرکی دال بر فوتبالیست حرفه ای بودن دارد بهتر است آن را بخورد!
جملات جاه طلبانه او ادامه داشت و ادعای اختراع سیستم 3-5-2 را در دهه 1980 مطرح کرد. او در کتاب هرم معکوس به ویلسون گفته است:
پسرم! بگذار حقیقتی را به تو بگویم. 3-5-2 در سال 1982 توسط چیرو بلاژویچ ابداع شد.
اگرچه او توانست این ادعا را مطرح بکند ولی دانمارک و آرژانتین نیز سیستم مشابهی را در دهه 1980 بکار گرفته بودند و سپ پیونتک و کارلوس بیلاردو نیز می توانستند این ادعا را مطرح نمایند.
صرفنظر از اینکه بلاژویچ این سیستم را ابداع کرد یا نه، واقعاً آن را به بهترین شکل با کرواسی اجرا می کرد و تا سال 2006 نیز از همین سیستم بهره جست.
اما با فلش بک به سال 1982، انقلاب تاکتیکی بلاژویچ به 24 سال بدون جام ماندن دینامو با کسب مقام قهرمانی در دومین فصل حضورش منتج شد. آن سال، دینامو جام داخلی یوگسلاوی را برد اما پس از یک رقابت طولانی با هاجوک و پارتیزان بلگراد نتوانست از مقام قهرمانی اش دفاع کند و در نهایت بلاژویچ دینامو را ترک کرد.
پس از دینامو زاگرب به گراسهاپرز رفت تا در اولین فصل بازگشتش به سوئیس یک قهرمانی را برای باشگاه زوریخی بدست آورد. این سرمربی بوسنیایی 15 سال را در آن کشور گذرانده و قبل از شروع دوران مربیگری اش با «وِوِی»، در سال 1966 در تیم سیون سوئیس به دوران بازیگری اش پایان داده بود. او در مصاحبه با وب سایت رسمی یوفا در سال 2012 به الویر اسلاموویچ گفت: باشگاه (ووی) در لیگ دسته چهارم بود. من فقط مربی آن تیم نبودم بلکه مربی-بازیکن بودم و در یک فرصت چهارساله آن ها را به لیگ برتر رساندم.
وقتی کار او با «ووی» به پایان رسید در فاصله سال های 1971 و 1976 به عنوان سرمربی به سیون برگشت. پس از آن به لاسانا اسپورت رفت و از آنجا به یوگسلاوی برگشت و در سال 1979 هدایت ریجکا را به عهده گرفت و در نهایت باز هم هدایت دیناموزاگرب را قبول کرد.
اولین بازگشت بلاژویچ به زاگرب ناموفق بود اما دومین بازگشتش با قهرمانی در لیگ همراه بود که با قهرمانی در جام حذفی نیز دنبال شد. نتایج در درون زمین در خاطره کروات ها ماند و بلاژویچ وارد سیاست شد.
در آغاز دهه 80 سرمربی دینامو به حزب متحد دموکراتیک کرواسی (HDZ) پیوست که توسط فرانجو تادمن، اولین رئیس جمهور در زمان استقلال کرواسی، اداره می شد.
بلاژویچ دوستی خود با تادمن را هیچگاه انکار نکرد. او آن زمان درباره تادمن می گفت:
رئیس جمهور تادمن یک هوادار بزرگ فوتبال است، مردی حیاتی برای موفقیت فوتبال کرواسی. من خیلی به او نزدیک بودم و رابطه خاصی با هم داشتیم و به ما خیلی کمک کرد».
بلاژویچ تا سال 2000 به عنوان عضوی از سیاسیون HDZ باقی ماند اما با مخالفت های عمومی و روی کار آمدن ایوو سانادر، از این حزب خارج شد. پنج سال بعد به عنوان کاندیدای مستقل در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد و چهار سال بعد بار دیگر به حزب HDZ بازگشت.
ایگور استیماچ، یکی از مهره های تأثیرگذار دفاعی کرواسی تا سال 2002 می گوید هویت جدید کرواسی کاملاً در زمین فوتبال قابل لمس بود. استیماچ در این باره می گوید:
وقتی من سابقاً برای یوگسلاوی بازی می کردم هیچ حسی در برنداشت. فقط یک ورزش بود و نه چیز دیگری. اما احساس بازی در کرواسی غیرقابل قیاس بود. از ما انتظار می رفت تا سرود رسمی یوگسلاوی را بخوانیم اما ما نمی خواستیم. حالا می توانستیم تصور کنیم که یک کروات هستیم و می توانستیم این را فریاد بزنیم. کاری مثل این را قبلاً انجام نداده بودیم.
با انگیزه مضاعفی که بلاژویچ با تاکتیک خود به کرواسی تزریق کرد، آن ها به اولین تورنومنت مهم خود در سال 1996 راه یافتند و به مرحله نهایی جام ملت های اروپا رسیدند. حماسه سازان کرواسی در انگلستان برای فوتبال درخشانشان و همینطور برای چیپ داور شوکر از بالای سر پیتر اشمایکل در برد 3 بر 0 مقابل دانمارک در یادها خواهند ماند. شوکر در مرحله یک چهارم نهایی نیز گلزنی کرد اما به آلمان 2-1 باخت تا ژرمن ها به فینال و قهرمانی برسند.
دو سال بعد بلاژویچ و یارانش انتقام خود را در معتبرترین رویداد فوتبالی گرفتند و آلمان را در یک چهارم نهایی جام جهانی 3 بر 0 با گل های رابرت جرنی، گوران ولائوویچ و داور شوکر در هم کوبیدند.
بهترین عملکرد کرواسی در آن جام رقم خورد – آن ها با آرژانتین، ژاپن و جامائیکا همگروه بودند و فقط به آرژانتین باخته و دو بازی دیگر خود را بردند تا رومانی را نیز در مرحله یک شانزدهم نهایی از پیش رو بردارند- نتایج حیرت انگیز و شوک آور بود. اما بلاژویچ این نتایج را سورپرایز نمی دانست و می گفت:
من به بازیکنانم اعتماد دارم. ما در جهان بهترین هستیم و آن ها نیز این واقعیت را قبول کردند. ما سرشار از اعتماد به نفس هستیم. ماشین آلمانی را نابود کردیم و به آن ها نشان دادیم که کرواسی چگونه فوتبال بازی می کند.
شاید بلاژویچ دلایل مخصوص به خود را برای سورپرایز نشدن داشت. او به طالع بینی مشتاق بود و همیشه قبل از چینش تیمش با یک رمال مشورت می کرد. اما شهرت او فقط به خاطر این قضیه نیست.
در طول مدتی که کرواسی در فرانسه حضور داشت او کلاه ژاندارمی را بر سر می گذاشت که در اوایل جام جهانی هولیگان های آلمانی به او شدیداً حمله ور شده بودند اما چیرو این کار را با به سر گذاشتن یک روسری سفید، سالی که با دینامو در 1982 قهرمان شد انجام داده بود و خواست که خاطره آن سال ها را زنده کند.
بعد از نتیجه درخشان مقابل آلمان، کرواسی یک پای فینال به نظر می آمد اما لیلین تورام به عنوان قهرمان ناآشنای فرانسه ظهور کرد و با به ثمر رساندن دو گل فرانسه را به اولین فینال تاریخ جام جهانی اش رهنمون ساخت. کرواسی پس از شکست هلند سوم شد و به جایگاه چهارم رده بندی فیفا صعود کرد در حالیکه در جولای 1992 آن ها صد و بیست و دوم بودند.
متاسفانه برای تیم ملی و بلاژویچ دو سال بعدی هیچ گاه مانند جام جهانی نشد و چیرو در پاییز 2000 بعد از شروعی ضعیف در مرحله انتخابی جام جهانی 2002 و ناکامی در رسیدن به یورو 2000 از سمت خود استعفا کرد.
بلاژویچ کمتر از یک سال بعد عهده دار سرمربیگری تیم ملی ایران شد که با باخت 2 بر 1 در مرحله پلی آف به ایرلند بار دیگر از حضور در جام جهانی ناامید شد. او وعده داده بود که اگر ایران به جام جهانی نرود خود را از تیر دروازه آویزان خواهد کرد اما این وعده هیچ گاه عملی نشد.
این واقعه منجر به بازگشت فوری او به کرواسی، قبول مربیگری اوسیجک و پیامد آن جلوگیری از سقوط این تیم به دسته پایین تر بود. سال پس از آن با دیناموزاگرب قهرمانی بدست آورد و پس از مدت کوتاهی حضور در NK Mura اسلواکی و وارتکس کرواسی در انتقالی جنجالی به هاجوک، تیم همشهری دیناموزاگرب رفت.
بازگشت سریع او به سوئد با قبول مربیگری نوشاتل زاماکس همراه بود و پس از یک فصل حضور به نوگومتنی کلاب زاگرب (NK Zagreb) کرواسی پیوست و سپس هدایت تیم ملی بوسنی را پذیرفت. فدراسیون بوسنی در سال 2002 به بلاژویچ پیشنهاد سرمرییگری را داده بود اما رابطه چیرو با تادمن همه چیز را برای عقد قرارداد نامناسب جلوه می داد.
بلاژویچ با بوسنی تا آستانه جام جهانی 2010 رفت اما در دیدار پلی آف در مجموع 2 بر 0 از پرتغال شکست خورد و پس از آن استعفا داد. در سال 2014 و سن 75 سالگی، پس از سرمربیگری ماجراجویانه خود در چین، ایران، کرواسی و بوسنی اعلام بازنشستگی کرد. شاید کمی عجیب به نظر برسد اما در کرواسی به بلاژویچ سلطان مربیان می گویند.
منبع: thesefootballtimes