نبردهای جانانه زیادی در جهان سراغ داریم که جنس بازی از رنگ خون و آتش است. نبردهایی که هر کدام از طرفین حاضر است که تا پای جان بجنگد و پا پس نکشد. بازی پیش رو بین رئال مادرید و بایرن مونیخ نیز از یکی همین دست پیکارهاست. |
دو بازی بیادماندنی که قلعه میزبان این جدال توسط مهاجمان تسخیر شد را در یادداشت زیر یادآوری می کنیم. نوشتاری که شاید جای جایی رنگ و بویی حماسی به خود گیرد اما دیده ها به یاد دارند که شاید فقط همین لحن شعرواره و حماسی بتواند حق مطلب تاریخ سازی آن روز و آن کارزار ادا کند.
1
و اینک "مادرید شهر بی دفاع":
مردی که هم اکنون سکان رهبری مونیخی ها را بر عهده دارد دقیقا دو دهه پیش جای رقیب و حریف پیش رویش نشسته بود. با ظاهری از گرد نیمه های کهنسالی بر موهایش. او با اعتمادی راسخ به فینال آمستردام رفت و فینالیست دو فینال گذشته را با پایانی دراماتیک مغلوب کرد.
رئال مادرید که سالیان دراز " راویان شعرهای رفته از یاد"(1) بود و ققنوسش آتشی بزرگ برای بیداری دوباره می طلبید. با برد در آمستردام توانست گرمایی برای پیدایی ققنوسی دیگر از دل هزار ساله ای از شکوه گذشته بدست آورد و چه بسا اگر یوپ نبود بیداری رئال نبود و نه دسیمایی نه اوندسیمایی که رئال نظاره گر پیروزی های دیگر نام آوران اروپایی می ماند.
این نبرد پر کش و قوس بین دو غول توانای اروپا در فصل 1999-2000 به اوج خود رسید. رئال دو فصل گذشته بود توانست با دیداری که ذکر آن گذشت دوباره بر تخت ریاست تکیه زده زند و در مقابل ببری زخم خورده را می دید که از فینال کابوس وار نئوکمپ _و جامی که در 3 دقیقه به باد رفت،_ با اراده ای سرشار از انتقام از همه به سراغ مادریدی ها آمده بود.
دیدار از مرحله گروهی یک هشتم نهایی برگزار می شد و بایرنی ها با اولی کان و افنبرگ و مهمت شول به برنابئو برای آتش بازی آمدند.
رئال آن سال را با فراز و نشیب می گذراند و لالیگا را به سختی طی می کرد و در عوض در اروپا به تاخت و تاز مشغول بود. آنها برای تکمیل رویاهای خود به اجبار باید از سد صخره سخت بایرن می گذشتند.
رئال با گاردی باز و هجومی بازی را آغاز کرد و چند توپ را به دروازه کان رساند ولی برتری میانه میدان با بازی تیزبینانه مهمت شول که استاد موقعیت سازی در زمین بود از آن آلمانی ها شد. نگون بختی رئال از آنجا شروع شد که اشتفان افنبرگ ترسناک و همیشه عصبانی در بهترین روزهای خود قرار داشت و رئال میانه میدان را بدون هیچ حرف و حدیثی به بایرنی ها واگذار کرد.
نتیجه این امر شوک آور شد. بایرن در عرض چند دقیقه دو گل زد ( 21 و 24) و گل مورینتس به سرعت توسط باواریایی ها با گل دیگری پاسخ داده شد. نیمه اول به پایان که رسید حاضران در جهنم یخ زده برنابئو با هراس به دقایق باقی مانده نگریستند و با دورنمایی که از نیمه دوم می دیدند، خوش بین ها نهایتا به تساوی و یا کاستن از تفاضل و " شد و هست و شود بین ها "(2) تاراج ورزشگاه مملوء از جمعیت خود را با ناامیدی انتظار می کشیدند. اتمار هیتزفلد با سردی و بی رحمی آلمانی اش نیمه دوم را بدون ذره ای عقب نشینی استارت زد و اگر چه رائول توانست با گلش کمی تماشاگران سپید را امیدوار کند ولی در شب سرد مادرید پائولو سرجیو در اواسط نیمه دوم با گلش آب سردی بر آتش نیمه جان رئال ریخت و همه را تا مرز انجماد برد.
نتیجه پایانی (4-2) خرد کننده بود.
نمایش رئال ولی حتی یک بار هم عقب نشینی از تاکتیک های اولیه نداشت و همین شجاعت آنها باعث شد که توسط لشکر سرخ مونیخی تار و مار شوند. رئالی ها میدانستند که بازی همراه با ترس و شکست سنگینشان که محتمل هم بود نمی توانست توجیه پذیر باشد. آنهم از سوی تماشاگران پر توقع مادرید. ولی همین بازی جسورانه اگرچه با شکست تلخی همراه شد ولی تلاش و سعیشان ستوده شد.
2
تشنگان دسیما
سالها پس آن شکست تحقیرآمیز این بار نوبت مادریدی ها بود که از خجالت باواریایی ها درآیند. فصل 2013-14 با رهبری کارلو سی ال آنجلوتی و با یک گل اندوخته از دیدار رفت به آلیانسی آمدند که دو سال قبلش ضیافت پنالتی ها و شکستش را دیده بودند. دیداری که به طرزی معجزه وار هر تیمی که از آن جان سالم به درببرد در پایان همان فصل به فینال می رود و قریب به اتفاق هم به جام دست می یابد. بیاد بیاورید دیدار انتقامی بعد از دو شکست رئال برابر مونیخ در یک هشتم که در نیمه نهایی پاسخ داده شد و رئال آن سال را با قهرمانی به پایان رساند و سال بعدش که این بار با برد مونیخ همراه بود (2000-2001)
این روزها و تحلیل های راجع به آن همه و همه دست به دست هم داد که دو تیم به بازی را فینالی زودرس بدانند که برنده آن در پایان فصل به سکوی مدال ها هدایت می شود.
/ تنها استثناء این قانون نانوشته فصل 2011-12 بود که چلسی در فینال توانست بر مونیخی ها غلبه کند/
پپ که سال نخستش را بر نیمکت بایرنی ها می گذراند، با امیدی فراوان آمده بود که در اولین تجربه بیرون از اسپانیای خود بتواند از عنوان قهرمانی بایرنی ها دفاع کند. مطابق معمول بازی با حاکمیت کامل توپ و مالکیت بایرن آغاز شد. رئال ولی از BBC در اوج در ترکیبش سود می جست که پشت سرشان آنخل دیماریای آزاد شده از زیر سایه اوزیل را می دیدند که هر آن نظم دفاع حریف را با حرکات انفجاری و تکنیکی اش به هم میریخت و برای مثلث نوک رئال موقعیت سازی می کرد. پپ گواردیولا مرتکب اشتباهی نابخشودنی شد و نظرسنجی بین بازیکنان برای تاکتیک بازی برایش زمینه ساز فاجعه آرنا گردید.
رئال که با دقت به پاسکاری های بایرن زوم کرده بود با کمترین اشتباهات از سوی آنها حمله ای زهردار تدارک می دید و در شبی که نویر همان نویر همیشگی هم نبود و ترسی عجیب به حرکاتش نوعی سراسیمگی داده بود، راموس و رونالدو توانستند انتقامی سخت از دو شکست چهارگله بگیرند. وجه مشخص این بازی همانا رها نکردن و تسلیم نشدن هیچکدام از دو سوی این نبرد بود. در حالی که رئال در نیمه اول سه گل توانست وارد دروازه بایرن کند و در مجموع چهار بر صفر جلو بیفتد ولی هرگز به ترس و دفاع صرف روی نیاورد و در آن سو بایرن نیز بازی شرافتمندانه ای را به نمایش گذاشت. اگر چه با نتیجه ای تحقیرآمیز به پایانش رساند.
دربی اروپا که پرتعدادترین بازی این رقابت ها نیز هست از این جهت میتواند در میان دیگر دربی های معتبر جهان شاخص باشد. امیدواریم مصاف پیش روی ما نیز زیبا و جذاب همانند بازی های گذشته باشد.
پ.ن 1: راویان شعرهای رفته از یادیم. گزیده ای از شعر " آخر شاهنامه " مهدی اخوان ثالث
پ.ن 2: من نه خوش بینم نه بدبینم***من شد و هست و شود بینم. اشاره ای به واقع گرایی خاص مهدی امید که در شعر در حیاط کوچک پاییز در زندان می توانید آن را مطالعه کنید
تیتر قسمت اول اشاره به فیلم "رم شهر بی دفاع" نئورئال روبرتو روسلینی دارد.
با سپاس از دوستان