یک حماسه یا یک کابوس
کمتر از 80 روز دیگر تیم ملی ایران در مصافی سرنوشتساز با تیم ملی مراکش روبرو میشود. کارزاری که برای ایران حکم فینال مسابقات جام جهانی را دارد. این آزمون سخت به مردانی نیاز دارد که محیای چنین مبارزهای باشند. مبارزهای که میتواند برای هر ایرانی آغاز یک حماسه بهیادماندنی و باشکوه باشد؛ اما آیا تیم ملی ایران برای چنین مبارزهای آماده است. کی روش مربی تیم ملی در مورد آمادگی تیمش شک دارد. در جایگاهی که او ایستاده شاید باید چنین حقی را به او داد. کی روش ایران را دو بار به جام جهانی برده و هر بار بهتر از دفعه قبل. او دفاع تیمی، نظم و انضباط بسیار خوبی در تیم ملی شکل داده است. همچنین او معتقد است بازیکنان داخلی تیم ملی آمادگی لازم را برای برگزاری مسابقات در جام جهانی ندارند. درحالیکه شرایط گروهی تیم ایران اجازه هیچگونه ریسکی را به تیم ملی نمیدهد.
سکه دو رو دارد
فقط تصور کنیم که بازی را به مراکش واگذار کنیم. در این صورت تصور مساوی با پرتقال و اسپانیا خیلی سخت میشود. چه برسد که بخواهیم نتیجه بازی را به نفع خودمان متصور شویم. جام جهانی این دوره برای تیم ایران تنها یک بازی است و بعد بازی بعد.
اما کی روش آب پاکی را روی دست فدراسیون ریخت. او انتظار دارد بازیکنان موردنظرش در یک دوره 40 روزه تحت خدمت او باشند تا بتواند اهداف خود را برای آنها شرح دهد. کی روش خوب میداند نیاز به مبارزینی تمامعیار دارد. این پیام کی روش یعنی خوشآمد گویی به کابوس تعطیلات لیگ فوتبال، در ایران؛ اما سکه دو رو دارد.
مربیان تیمهای داخلی نظر مثبتی دراینباره ندارند. آنها روی بازیکنان مدنظر کی روش برای شرکت در مسابقات داخلی و خارجی حساب ویژهای بازکردهاند. نبود این بازکنان کلیدی، تیمهای آنها را مخصوصاً برای شرکت در مسابقات لیگ آسیا دچار چالش جدی میکند.
اینجا جنگی از روی غرض و حسد مابین مربیان تیمهای داخلی و مربی تیم ملی نیست. بلکه هر دو سمت ماجرا دچار چالش جدی هستند. چالشی که نیاز به نگاه دوباره به بعضی از مسائل را دارد تا هر دو سمت ماجرا درنهایت احساس برد داشته باشند.
کی روش زنگ خطر را به صدا درآورد
بعد از مسابقه تدارکاتی بین ایران و الجزایر کی روش زنگ خطر را به صدا درآورد. او در یک محیط خبر بینالمللی مطالبی را مطرح کرد که به مذاق خیلیها خوشایند نبود. محور گفتگوهای کی روش روی دو موضوع است:
مشکل اصلی
اول اینکه سطح آمادگی بازیکنان داخلی برای شرکت دربازیهای جام جهانی پایین است. کی روش معتقد است که تیمهای همچون اسپانیا، پرتقال و حتی مراکش بسیار سریعتر فوتبال بازی میکنند.
او حرفهای دیگر هم زد که اگر در مکان و زمان دیگری گفته میشد یا حتی نمیشد! این موج حساسیت و شکایت را به بار نمیآورد.
به قول کی روش:
آنها احتیاج دارند قویتر و سریعتر باشند. آنها نیاز دارند تا فکر کردن و بازی کردن سریع را تمرین کنند و به همین خاطر آنها احتیاج دارند با من کار کنند.
کی روش مثالی نیز زد و از باخت پرسپولیس، توسط مهاجم مرکزی تیم الجزیره صحبت کرد.
مهاجمی که سه بار دروازه پرسپولیس را بازکرده است.
در ادامه نیز و با هوشیاری خاص کی روشی اش، فدراسیون را مسئول پیریزی اجرای برنامه 40 روزه کرد و گفت:
اکنون زمانی است که باید تصمیم بگیریم. فردا دیر است. تمرینات و مسابقات داخلی برای بازیکنان ما کافی نیست.
هر مربیای که بگوید این حرف درست نیست، دروغ میگوید و حقیقت را به شما نمیگوید.
اکنون چه چیزی برای ایران اهمیت دارد؟ لیگ داخلی یا جام جهانی؟
این وظیفه من است که توجهها را جلب کنم و بگویم که این یا همهچیز است یا هیچچیز.
من باید صادق باشم و این حرف را بزنم.
مشکل فرعی
و درنهایت کی روش موضوع دوم و قابلتأمل را مطرح کرد.
نگرانی او از مصدومیت بیشتر بازیکنان در طی تمرینات تدارکاتی بود که البته با ادبیات خاص کی روشی بیان شد.
شما حالا از مراکش چه انتظار دارید؟ یک مهمانی بزرگ؟
از پرتغال و اسپانیا چه انتظاری دارید؟ والس یا اپرا؟
این بازیها نوعی راکاند رول هستند، سریع و جنگنده. نیاز داریم تا بازیکنان برای این میزان سرعت و جنگندگی آماده باشند. ما میتوانیم اما باید برای آن آماده شویم. بازیکنان ما میتوانند مقابل رونالدو ۱۰ بار بپرند؟ نه خیر تا این حد این شانس را ندارند!
ما به اینجا آمدیم تا ببریم یا بیاموزیم و ما اکنون یاد گرفتیم که نیاز به کارداریم. اکنون کسانی که مسئولیت دارند باید تصمیم بگیرند، رئیس محترم فدراسیون فوتبال و وزیر محترم ورزش. عربستان تصمیمش را گرفته است؛ بازیکنان این تیم در اردو حضور دارند و برای باشگاههایشان بازی نمیکنند. ما میتوانیم چنین تصمیمی بگیریم؟ این سؤالی است که وجود دارد.
کی روش حرفهایش را زد با شناختی که از شخصیت اوست، حرف غیرمنطقی نمیزند. البته جایی هم که آب زیرش برود، نمیخوابد.
ولی در بیان و نحوه گفتن مقاصدش شیوه خاصی دارد که برای ما ایرانیها قابلقبول نیست.
اصل گفتههای کی روش بسیار مهم است. ولی شیوه کی روش برای کسب این مقصود باعث بروز مشکل در دو وجه هم می شود.
1. مشکل برای تیمهای حاضر در لیگ برتر
2. مشکل دیگری هم برای تیمهای حاضر در لیگ قهرمانان آسیا میشود.
سینه مالامال درد است ایدریغا مرهمی!
اهمیت لیگ آسیا کم نیست. کسی از تیم ملی ایران انتظار ندارد در جام جهانی کاپ را بالا ببرد، حتی امروز انتظار صعود از گروه هم چندان پررنگ نیست. حقیقت تلخ است.
ولی در لیگ آسیا ما میتوانیم خودی نشان دهیم. تیمهای چون پرسپولیس، استقلال و ذوبآهن فرصت صعود به مرحله بعد لیگ آسیا را دارند. همانطور که در ادوار گذشته (هرچند خیلی گذشته) قهرمان بودیم می توانیم بازهم این کار تکرار کنیم. هنوز هم تیم استقلال ایران جز پرافتخارترین تیمهای آسیا است و بازیهای خوبی که به نمایش میگذارد نوید تیم خوب و قبراقی در عرصه رقابت های این فصل است.
کدام بهتر است؟
یک سناریو را در نظر بگیریم. تیمهای باشگاهی ما در لیگ قهرمانان صاحب رتبه و مقام شوند. یک تورنمنت سالیانه که عمده تأثیر خبری آن در آسیا و بعضی نقاط دنیا است. یا ما با برد مراکش و شکست خفیف در برابر اسپانیا و مساوی با پرتقال جام جهانی را خود تجربه کنیم.
درحالیکه با این نتایج صعود از گروه را هم احتمالاً تجربه خواهیم کرد. البته این رویدادی خاص است، فرصتی است که هرگز رخ نداده است.
افزایش برند تیم ملی به علت توجه ویژه ملتها به مسابقات جام جهانی بر کسی پنهان نیست. به نظر میرسد کفه ترازوی موفقیت در جام جهانی برای تیم ملی بر اهمیت موفقیت در لیگ آسیا سنگین تر است.
بعد از جام جهانی ما بهسرعت به برگزاری مسابقات جام ملتهای آسیا نزدیک میشویم. در آنجا نیز میتوانیم نتیجهای که سالها از تاریخ موفقیت آن گذشته است، دوباره تکرار کنیم.
نیمنگاهی هم که به وضعیت تمدید قرارداد کی روش بعد از جام جهانی بیندازیم، متفق نظر خواهیم شد که کدام بهتر است؟
سناریوی دیگر هم هست. ضعف تیم ملی یعنی، شکست در برابر مراکش. این نهتنها تمام امیدهای صعود را به کورسویی تبدیل میکند، بلکه کابوس بازی با ماتودورها و کشتیرانیان بر جان تیم ملی و هواردان آن زخمه ها خواهد زد.
شاید تصور اتفاقات تلخ چندان دور از ذهن نباشد. احوال طرفدران آرژانیتی بعد از روبروی با تیم ماتادورها برای ما هشدار مناسبی است. چراکه جاییکه امید نیست، هیچچیزی هم نیست. در آن صورت آیا سکوی لیگ آسیا مرهمی بر این خاطره تلخ خواهد شد؟ البته اگر آنهم محقق شود.
تبدیل مشکل به فرصت
در سمت دیگر مسابقات لیگ داخلی و موضوع حفظ جایگاه تیمها و حتی کسب سهمیه آسیا مسلماً مهم و بااهمیت است ولی وقتی جایگاه تیم ملی و خدمت به تیم ملی مطرح میشود به نظر قابلاغماض است. میتوان چنین شرایطی را حتی فرصتی مناسب برای نمایش تدبیر مربیان داخلی برای آیندهنگری و استعداد پروری دید. با رفتن بازیکنان حرفهای به تمرینات ویژه مسابقات جام جهانی میتوان طعم جدیدی از جوانی و پویایی در فوتبال باشگاهی ایران تجربه کرد. هر بار صعود تیم ملی به جام جهانی که تنها فرصتی محدود برای رقابت تعداد 30 یا 60 نفر بازیکن کاملاً حرفهای است.
اما اگر آیندهنگرانه بنگریم، با این شیوه، مشکل امروز تبدیل به فرصتی جدید برای شکوفایی استعدادهای جدید و محک نخورده در فوتبال ایران نیز میشود.
کی بود کی بود من نبودم را، کنار بگذاریم
کی روش تصور میکند بازیکنان داخلی ما مناسب جام جهانی نیستند. خوب شاید این حرف طرفدارانی داشته باشد و شاید هم درست باشد، همچنان که منتقدانی دارد. ولی مسئول اول این اتفاق کیست؟ آیا کی روش با این حرف شیوه مدیریت خود را زیر سؤال نمیبرد؟
در طی این دوره طولانی حضور کی روش بهعنوان مربی تیم ملی چرا این مشکل حلنشده است؟ آیا این وظیفه کی روش نبوده که این مشکل را دورههای کوتاهمدتتری در قبال حداقل بازیکنان داخلی انتخابی خود پی بگیرد؟ به نظر میرسد این مشکل قابلحل بود، اگر کی روش تعامل و احترام بیشتری برای مربیان داخلی قائل بود. هرچند بیان این مسئله درد امروز ما را درمان نمیکند ولی تعامل، تعامل و تعامل سه راهکار کلیدی برای برونرفت ازاینگونه مشکلات است.
قسمتی هم از این مشکل مربوط به نگاه ما به خودمان است و ضعف خودباوری.
اگر سناریو را اینگونه میدیدیم چگونه بود؟
تیم ملی مراکش را ببریم با اسپانیا و پرتقال نیز مساوی کنیم.
آیا یک سناریوی رؤیایی است؟ شاید همان سناریو قبلی را هم، رؤیایی میبینیم.
اینجاست که از فدراسیون انتظار میرود که برنامهریزی منسجمتری را ارائه دهد. آیا فدراسیون فوتبال در بعضی موارد نمیتواند به کی روش گوشزد کند ادبیات خود را تغییر دهد؟ یا مسئولیت بیان وحل چنین چالشی به عهده فدراسیون باشد تا موجب کدورت نشود.
این حداقل کاری است که یک فدراسیون میتواند انجام دهد.
جام جهانی ویترین فوتبال ملی است
شاید یک راهکار پیشنهادی چنین باشد که بازیکنان لیگ توسط فدراسیون و طبق شاخصهای لیگ ایران و استاندارهای جهانی رتبهبندی شوند. نتیجه آنالیز بازیکنان در اختیار مربی تیم ملی و مربیان لیگ باشد. سنجش هر بازیکنان از طریق فدراسیون برای ارتقا و افزایش کیفیت بازیکنان رتبه ای شفاف ایجاد می کند که می تواند او را در مسیر رشد و تعالی قرار دهد. میتوان تصور کرد که استعدادهای زیادی از این طریق جایگاه شایسته خود را به طریقی شفاف پیدا خواهند کرد. با این طریق دیگر مشکلاتی اینچنین پیش نمیآید.
ولی در صورت بروز این مشکل و نیاز به آموزش فشرده به بازیکنان، همیشه جایگزینی مناسب برای آنها در تیمهای باشگاهی وجود دارد. شاید این گونه بهتر هم باشد. اگر شایستگان برای حضور در جام جهانی، فقط متمرکز برای شرکت در جام جهانی بشوند و فرصتهای ایدئال و جدیدی برای جوانان جویا نام خواهد بود.
قشری از بازیکنان که کمتر فرصت خودنمایی داشتهاند.البته برای بازیکنان تیم ملی در عرصه جام جهانی نیز خیلی مفید خواهد بود. این خود فرصتی است که بازیکنان بیشتری بهعنوان لژیونر به دیگر نقاط جهان صادر کنیم؟ درحالیکه جوانان ما مقابل دیدگان میلیونها نفر در جام جهانی مهارتهای فوتبالی خود را به رخ میکشند. صادرات لژیونر ها یعنی واردات دانش روز فوتبال به کشور. سودی که همه از آن بهرهمند می شویم.
کی روشی با طعم برانکو
کی روش در سخنان خود به مثالی اشاره کرد و باخت پرسپولیس در مقابل یک ستاره الجزایری را یادآور شد. بهطور ضمنی اشاره کرد که با تدابیر او این مهره در مسابقه تدارکاتی در زمین ایران نتوانست کاری از پیش ببرد. خب مثالی بود که حتماً به نحو بهتری میشد به آن اشاره کرد.
حداقل کی روش باید بداند پرسپولیس مربی ای دارد، که زمانی سکاندار تیم ملی ایران بوده است. این مربی بهترین جایگاه ممکن تاریخ فوتبال را برای ما رقمزده است. رتبهای که کی روش حتی به آن نزدیک هم نشده است.
البته همین توجه به سابقه رتبه بالا در ردهبندی فیفا از اهمیت بازیهای تیم ملی بهعنوان شاخصی مهمی صحبت میکند.
در این میان باید گفت اخلاق برانکو باکی روش در بعضی جهات بسیار نزدیک هم است. ولی برانکو در بیان نظرات و عقاید بسیار حرفهایتر عمل میکند. اینیک امتیاز دیگر برانکو نسبت به کی روش است.امتیازی که خود باعث اتفاق می شود و بهاتفاق جهان میتوان گرفت. هرچند اینگونه قیاس منصفانه به نظر نمیآید ولی شاید اگر کی روشی با طعم برانکو داشتیم این حساسیت و جبههگیری در فوتبال ما کمتر دیده میشد.