اختصاصی طرفداری- پرداختن به نحوه گزارشگری گزارشگران تلوزیون مان برای من هیچ گاه از اهمیت زیادی برخوردار نبوده و نیست و همیشه برایم سوال بوده لابه لای سوتی های گزاشگران ایرانی از علیفر گرفته تا مزدک و یوسفی حقیقتا چه نکته خنده داری هست که کیف بسیاری از طرفداران فوتبال با تماشای آنها کوک است. سال هاست که درباره خیلی از کیفیت های نداشته ی پخش فوتبال از تلوزیون ملی که بینندگان ایرانی را به سمت تلوزیون های بین اللمی سوق داده قلم ها فرسوده شده و می شود، از عقب بودن گزارشگران وطنی از تماشاچیان فوتبال، از تحلیل های عجیب گرفته تا آمار و اطلاعات غلط و تصاویر آهسته ای که بعضا میل به بینهایت دارند و خیلی چیزهای دیگر که می دانید و توضیحش توضیح واضحات است همه و همه موضوعاتی است که به آنها پرداخته ایم. با این همه نمایش فاجعه بار پیمان یوسفی در شب گذشته و در حین بازی رئال مادرید و یوونتوس مرا بر آن داشت تا چند خطی به عنوان یک ایرانیِ دیوانه فوتبال، برای کسی بنویسم که به احتمال قریب به یقین این چند خط را نخواهد خواهند تا حداقل حالا که به اندازه همین یک صفحه حق نوشتن و نقد کردن دارم پیش غرورم نبازم و اعتراضم را به گزارش توهین آمیزشب گذشته پیمان یوسفی ابراز کنم.
خاطرم هست در یکی از یکشنبه های داغ فوتبالی سال گذشته اگر اشتباه نکرده باشم مشغول تماشای آنلاین بازی های در حال پخش فوتبال اروپا بودم. به رسم عادت همیشگی و به حین پخش چندین و چند بازی همزمان در لیگ های مختلف پس از چند دقیقه از تماشای هر بازی سری به سایر بازی ها می زدم تا از اتفاقاتی که در سایر استادیوم ها در حال رخداد بود جا نمانده باشم، لابه لای عوض کردن لینک های مختلف نگاهم به بازی الهلال و رقیب ژاپنی در فینال لیگ قهرمانان آسیا افتاد. این را هم باید اضافه کنم که بازی های آسیایی برای من در قیاس با لیگ های مطرح اروپایی از کمترین درجه اهمیت برخوردار بوده و هست ولی گزارش دیوانه کننده رئوف بن خلیف در آن بازی آنقدر گیرا و زیبا به نظرم آمد که تا پایان بازی لذت تماشای آن بازی با گزارش مالامال از هیجان و جنون گزارشگری که عشق به فوتبال را می شد از لابه لای تک تکِ کلماتِ نامفهومش شنید را به تماشای بازی بزرگان اروپایی ترجیح دادم.
احتمالا تجربه ای که درباره آن صحبت می کنم برای بسیاری از خوانندگان این سطور نیز رخ داده است و این مساله یک حس مشترک است کما اینکه دست به دست شدنِ لینک تماشای گل های تماشایی که این چند وقت در اقصی نقاط اروپا به ثمر رسیده با صدای گزارشگران عرب در همین وبسایت خودمان و توسط کاربران نشان می دهد که تمایل به تماشای فوتبال با بالاترین سطح هیجان مسئله ای شخصی نیست و یک تقاضای عمومی است و از قضی ریشه در گزارش های کسالت باری دارد که در این سال ها شاهد آن بودیم یا به عبارت بهتر ما را شاهد آن کرده اند. بجز مساله هیجان و طروات در گزارش بازی، همواره گفته ام فوتبال دوستی و طرفداری و تعلق خاطر به یک تیم، به اندازه زندگی در یک کشور و سکونت در یکی از شهرهای آن بدیهی است. پر واضح است هر کدام ما با هر جایگاه سازمانی تعلق خاطری به یک تیم یا یک سبک یا اندیشه در فوتبال داشته باشیم. همچنین می دانیم هر گونه تمایل و علاقه شخصی به یک مجموعه ای به دنبال خود تنفر و عدم علاقه به مجموعه رقیب را به همراه می آورد ولی به همراه بردن این احساسات شخصی که گاهی آلوده به لجبازی و متلک گویی می شود به روی آنتن پخش زنده تلوزیون پذیرفتنی نیست. آن هم احساسات افسارگسیخته ای که بیانشان را امروز دیگر حتی به زحمت از کاربران گروه سنی الف سایت خودمان می بینیم.
بعید می بینم فوتبالی باشید و گزارش دیوانه وار مارتین تیلور روی صحنه گل آگوئرو به کیوپی آر را فراموش کرده باشید: آن طرف یونایتد بازی را برده ولی سیتی اینجا هنوز زنده است، بالوتلی و ثانیه هایی بعد فریاد بی پایانِ آگوئروووویی که مثل کبوتری در قفس انگار سال ها منتظر گریزگاهی برای پرواز بود مثل کمانی که تا سر حد جنون به عقب کشیده شده باشد آنقدر رفت و رفت تا سینه همه دیوانه ها فوتبالی را بشکافد و از سرشاری عشق به فوتبال آنها را برای ثانیه هایی از پا درآورد، نشان به این نشان که ثانیه هایی بعد تمام استادیوم لبریز از سیتیزن هایی شده بود که تا قبل از به ثمر رسیدن گل به در و دیوار مشت می زدند و جو هارت مثل آدم های که هوش از سرشان پریده باشید ناغافل به این سو و آن سو می دوید.
با این اوصاف دیشب درست در حالی که میلیون ها هوادار ایرانی مشغول تماشای یک از باکلاس ترین فوتبال های فصل بودند و علی الخصوص طرفداران رئال مادرید یکی از زیباترین شب های یکی از تلخ ترین فصولشان را سپری می کردند مرثیه غم انگیز پیمان یوسفی آب سردی بود بر نهاد آنهایی که بازی را با صدای او می شنیدند. از بیان غلط نام افراد و شهرها گرفته تا طعنه های عجیب که همگی ناشی از بی تمرکزی گزارشگر دارد که بگذریم بهت و حیرت پیمان یوسفی در حین گل سوم رئال مادرید تا به حدی بود که برای یک لحظه بسیاری از مخاطبان شبکه سه سیما احساس کردند شاید به دلیل اعلام آفساید یا چیزی شبیه به این گل مردود شده باشد هر چند، بدون شک شاه بیت این مرثیه زجر آور را باید در جایی جستوجو کرد که تورینی هایی که تا دقایقی قبل مثل تازیانه روی رونالدو فرود می آمدند که چرا به تابلوی تبلیغاتی کنار زمین لگد زده در ستایش ضربه بی نظیرش به بوفونِ بزرگ، ایستاده برای او کف زدند و گزارشگر بازی موفق شد گریه آور ترین قصیده اش را در هیجان انگیزترین لحظه بازی بسراید جایی که مقایسه گزارش عصام الشوالی عرب با پیمان یوسفی وطنی یک بار دیگر اهمیت و ضرورت مرغوبیت و کیفیت کالای داخلی را به ما گوشزد کرد و خودمان را به ما نشان داد. بی تمرکزی گزارشگر که احتمالا ریشه در نمایش غیر قابل انتظار رئال مادرید (برای او) داشت چنان اثر تکان دهنده ای روی او گذاشته بود که در اثنای گزارش، هیگواین پائولو شد و یوونتوس شهر.
صد البته عناد غیر قابل هضم و دشمنی قسم خورده پیمان یوسفی با رئال مادرید مسئله ای جدید نیست و به شخصه خاطرم هست پس از پیروزی رئالِ کارلتو مقابل بارسلونا در فینال جام حذفی 2014 و در شبی که موضوعات فراوانی نظیر بازی تماشایی تیم رئال، تا غیبت رونالدو در فینال، تا گل گرت بیل و هزار موضوع دیگر برای بحث وجود داشت و اصولا رسم این است که گزارشگران به تحسین قهرمان می پردازند، گزارشگر بازی بار دیگر نتوانست طاقت بیاورد و یک بار دیگر دینش را به حس کودکانه اش با بیان: "رئالی ها این بازی رو بردند ولی بدانند در مقابل بایرن از این خبرها نیست!!!!" ادا کرد. مسئله غیر قابل درک برای من این است که با توجه به انتخاب دستی گزارشگران برای بازی ها و وجود چندین و چند گزارشگر آماده به کارچرا باید برای چنین بازی های حساسی از گزارشگری استفاده کرد که آگاهانه و عامدانه روی شیارهای مغز میلیون ها ایرانی رژه برود.
سخت در اشتباهید اگر تصور کنید آنچه در این یادداشت شرحش رفت گلایه نسبت به کم لطفی به طرفداران یک تیم خاص در صدا و سیمای ملی است که علی القاعده وظیفه اش جذب مخاطب حداکثری و از آن مهم تر جلب رضایت حداکثری مردم است. کما اینکه همه ما می دانیم که از این دست کم لطفی در نحوه پخش، پخش یا عدم پخش یک بازی یا لیگ و ...وجود دارد و همه از آن آگاهیم،در واقع مسئله اعمال سلایق خودخواهانه شخصی روی آنتنی است که متعلق به همه است و حداقل در حین پخش بازی یک تیم خاص انتظار می رود تعلق بیشتری به مخخاطبان همان مجموعه داشته باشد و اگر ندارد ناخنی روی تخته اعصابشان نباشد. شاید بد نباشد این روزها در کنار الگو قراردادن بعضی دول همسایه در حوزه اصلاحات و تغییرات مثبت اجتماعی، گزارشگران ما هم نگاهی روی دست عصام شوالی و رئوف بن خلیف بیندازند، شاید آن روز فهمیدند چرا یک جوان ایرانی باید تماشای بازی الهلال و اوراواردز را به تماشای بازی بزرگان اروپایی ترجیح بدهد.