دانلود فیلم: 480 - 720 - 1080 - کمکی - کمکی - زیرنویس فارسی
او (به فرانسوی: Elle) فیلمی در سبک تریلر روانشناسانه به کارگردانی پل ورهوفن است که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. ورهوفن ۱۰ سال پس از ساخت فیلم کتاب سیاه این فیلم را ساخت. این فیلم داستان یک زن تاجر به نام میشل است که در خانهاش توسط ضارب ناشناس مورد تجاوز قرار گرفته است. این فیلم در مراسم گلدن گلوب ۲۰۱۷ جایزه بهترین فیلم خارجی را دریافت کرد.
فیلم “او” یکی از آثار متفاوت از پل ورهوفن فیلمساز هلندی است که در نوع ساختار و پیرنگش به نوعی همه را شوکه کرد. ورهوفن که اغلب فیلمهای اکشن و علمی – تخیلی می ساخته اینبار با یک تغییر موضع عجیب به سراغ اثری سادومازوخیستی و به شدت خشن می رود. با اینکه عنصر خشونت یکی از مولفه های سینمایی وی می باشد و حتی در آثار علمی – تخیلی اش هم می توان این المان را در بستر فیلمها دید، اما “او” درجه ی خشونتش در پس یک درام اروتیک و روانشناختی جریان دارد و همین موضوع این اثر را به یکی از فیلمهای مهم اروپایی در سال ۲۰۱۶ تبدیل کرده است.*
“او” داستان زنی به نام میشل (ایزابل هوپر) را روایت می کند که دارای شخصیتی بسیار پیچیده و عجیب است. وی پس از قربانی شدن در یک تجاوز در بستر یک چالش سایکولوژیک قرار گرفته و درام فیلم هم حول این موضوع چرخش دارد. فیلم در پلان اولش با یک ریتم کوبنده و غافلگیر کننده از صحنه ی تجاوز کلید می خورد و به نوعی درام در اوج شروع می شود. همین امر اثر را در پس یک فرود و اوج دراماتیک در ساختمان نابه سامان و غیر منظم فیلمنامه، رو به جلو هدایت کرده و ساختن پرسناژ اصلی با معرفی شخصیت پیچیده و غیر متنتن در طول فیلم یک فضای ناهمگن را می سازد.
یکی از نقاط قوت فیلم، پرسناژ میشل است. وی را تا لحظه ی آخر نمی توان به درستی شناخت و اکت هایش نسبت به محیط خود و آدمها با نوسان همراه است. میشل در بین یک ورطه ی خود ویرانگری در مرز برونگرایی و درونگرایی معلق می ماند و همین امر مخاطب را گاهی نزدیک به شخصیت پیچده ی وی کرده و گاهی آن را پس می زند. فیلمساز با به نمایش گذاشتن دو واریاسیون سمپاتیک و آنتی پاتیک، شخصیت خاکستری را در ساختار مدرن فیلمش به اوج خود می رساند و تیپیک بودن کاراکترهای دیگر برای ساخت چنین فضایی، مکمل پرسناژ سازی زن فیلم می گردد. ما تا به آخر نمی فهمیم منطق کارهای میشل دقیقآ چیست با اینکه یک المان اصلی برای ما معرفی می شود و آن کودکی اوست. حادثه ای که برای میشل در زمان بچگی رخ می دهد دلیل افعال گاهآ سادیستیک و آزار دهنده اش می باشد. او در رفتارهای بعضآ غیر انسانی با اطرافیانش یک لذت پنهان برده و در درونیات این شخصیت، این لذت تبدیل به آرامشی برای امیال سرکوب شده اش می باشد. یعنی دقیقآ بر اساس توجیه فروید در مورد میل های سرکوب شده انسانی در ناخودآگاه، که همین موضوع باعث یک برونگرایی سایکوپات و ضد اجتماعی می گردد و فرد روان گسیخته در تعامل هایش با محیط بیرون به دنبال سرپوش گذاشتن بر ناخودآگاه سرکوب شده اش می باشد.
سادیسم پنهان در بطن فردیت میشل یک کالبد بی روح و بی عاطفه را خلق می کند. فردی که به فرزند و مادر و دوستانش توجه ای ندارد و در زندگی محکوم به تنهایی اش باید با ذات از هم گسیخته و روان نژند خود بسازد. حال در این بین یک تجاوز کار را بدتر می کند. با اینکه میشل را پس از این اتفاق در ظاهر، بسیار آرام و خونسرد می بینیم اما در رفتار آزار دهنده اش با دیگران برایند همه چیز به یک سایکوپات ابژکتیو نمود می یابد. اگر بخواهیم بر شخصیت میشل زوم کنیم می توانیم آن را بسیار شبیه به شخصیت زن در معلم پیانو میشاییل هانکه بیابیم. به طور جالبی در فیلم هانکه هم ایزابل هوپر نقش معلم درگیر پارافیلیا و مازوخیسم را بازی می کند و در اینجا هم گویی میشل مکمل پرسناژ فیلم هانکه است. خشونت فیلم “او” در بین خشن بودن سینمای هانکه و فون تریه نوسان دارد و تا به آخر با خلق جهانی آکنده از تمایلات سرکوب شده ی افراد، یک اتمسفر سادومازوخیسم خلق می شود.
در موازات با شخصیت میشل کاراکتر سادیسمی و روان پریش پاتریک ، پرسناژ اصلی و رفتارهایش را تکمیل می کند و اوج این کامل شدن در سکانس تجاوز در زیر زمین رخ می دهد. زمانی که میشل با یک مازوخیسم درونی و پاتریک با سادیسم برونی، رفتار سادومازوخیستی اروتیک را به اوج خود می رسانند. رفتارهای زن فیلم که نام اثر به او اشاره می کند در بیشتر اوقات بی رحمانه و خصمانه است. بخصوص رفتارش با مادر بیمارش که می خواهد در پایان عمر با امید زندگی کند اما در سکانسی می بینیم که میشل وی را تهدید می کند که اگر بار دیگر ازدواج کنی من به راحتی می کشمت و در مهمانی شب کریسمس این اتفاق به واقعیت تبدیل می شود. وقتی که میشل در حضور دیگران مادر را تحقیر می کند و برای این رفتارش هم پشیمان نیست با فشاری که به پیر زن درگیر بیماری ایدز وارد می شود وی به کما می رود و به نوعی میشل با آن رفتارش مادر را حذف می کند و به طور آزار دهنده ای می بینیم که او پس از مرگ پیر زن با آن خونسردی برونی اش به زندگی خود ادامه می دهد. عکس العمل های سادیستیک او تا حدی است که حتی نمی تواند شادی بهترین دوستش را ببیند و در اوج بی رحمی پس از اینکه با همسر دوست صمیمی اش رابطه برقرار می کند در یک پلان تکان دهنده با رفتاری مملو از لذت سادیستیک واقعیت را به دوستش می گوید و آن لبخند شیطانی اش از راضی بودن امیال درونی اش نشئت می گیرد.
حال چنین شخصیت پیچیده و بیماری نیاز به یک مکمل روان پریش دارد و نه یک شوهر رمان نویس و روشنفکر. پس پاتریک باید در زندگی میشل وارد شود و پروسه تجاوز سرپوشی است بر امیال سادومازوخیستی این دونفر، اما در پایان می بینیم که حتی پاتریک هم قربانی اعمال میشل شده و تنها دیالوگی که در لحظه ی مرگ می گوید این است: <<چرا؟>>
فیلم “او” را می توان یک اثر خوب و مستحکم دانست. اثری که درامش با ساختاری مدرن روایت می شود و در پس این ساختمان، اتمسفری روان شناختی در باب فردیت خلق می کند. با اینکه فیلم ضعف هایی هم در فیلمنامه دارد به طور مثال شخصیت جوزی (نامزد پسر میشل) در اثر خوب درنیامده است و نق زدن ها و بهانه گیری هایش بیشتر اکت های اضافی است و در آخر هم فیلمساز گویی این کاراکتر را رها می کند و نوزاد مرموز روشن نمی شود که در اثر چه جایگاهی دارد. با این تفاسیر فیلم ورهوفن درمقایسه با آثار قبلی اش کاملا یک گام بزرگ رو به جلو است تا حدی که می توان برای سال های آتی امیدوار بود که او دست به ساخت آثاری با چنین بار دراماتیک بزند و اینگونه شخصیت های پیچیده در دام بحران های فردی را خلق نماید.
*نقد از پژمان خلیل زاده